یزدفردا "مسعود میرجلیلی خبرنگاریزدفردا "شب گذشته عده ای افراد ناشناس در اقدامی غیر اخلاقی دست به هتک حرمت مقبره آیت الله خاتمی استاد و اسوه اخلاق، امام جمعه اسبق یزد و نماینده امام خمینی (ره) در استان یزد زدند.
براساس شواهد موجود اافرادی ناشناس شب گذشته در اقدامی توهین آمیز، در اردکان در محل مقبره آیت الله سید روح الله خاتمی اقدام به پاشیدن رنگ به روی تمثال ، مقبره آن مرحوم و حتی پیام تسلیت امام راحل به مناسبت درگذشت آن مرحوم، کردند.
گفتنی است "مدتی قبل نیز حرکتی مشابه با بیت سومین شهید محراب دریزد صورت گرفت که البته امیدواریم مسئولین محترم استان با دقت و وسواس موضوع را بررسی و با برخورد جدی با عاملین ومسببین اینگونه حرکتها ،که مورد تائید هیچ فرد دلسوز نظامی نیست ، دیگر شاهد چنین حرکتهائی در استان دارالعباده نباشیم
فرماندار اردكان با تاييد خبر هتك حرمت و پاشيدن رنگ بر مزار آيتالله خاتمي و نيز سنگ يادبودي كه دستخط امام خميني(ره) درباره ايشان بر روي آن حك شده است، از ابراز تاسف و محكوم كردن اين واقعه از سوي شوراي تامين استان يزد و امام جمعه شهر اردكان و نيز دستگيري يك نفر در اين رابطه خبر داد.
احمد كمالي اظهار كرد: متاسفانه بر روي قسمتي از پيام امام(ره) كه به صورت سنگ نوشته است، رنگ سفيد پاشيده شده است كه خوشبختانه با شست و شوي لازم، آثار رنگ از روي آن پاك شد.
وي افزود: پس از اين اتفاق، بلافاصله شوراي تامين را تشكيل داديم و كل اعضاي اين شورا، اين حركت را محكوم كردند. اخيرا هم در برخي محلات، در مورد عكس امام و رهبري همچنين حركتي انجام شده بود كه اين اتفاقات نيز محكوم شد.
وي همچنين از دستگيري يك فرد مظنون در همين رابطه خبر داد و گفت: خوشبختانه امروز فردي در همين رابطه دستگير شد و سرنخهايي هم به دست آمده است كه اميدواريم با كارهاي اطلاعاتي كه انجام ميشود، جزئيات و افراد بيشتر اعلام و معرفي شوند.
فرماندار اردكان اظهار كرد: استاندار يزد نيز در مورد اين حادثه ابراز نگراني و ناراحتي كردند و بلافاصله به من پيغام دادند كه سركشي از خانواده آقاي خاتمي انجام شود كه با خانم فاطمه خاتمي خواهر رييسجمهور پيشين كشورمان تماس گرفتيم و همچنين با آقاي تابش هم صحبت و ابراز همدردي كرديم.
وي درباره احتمال ديدار مسوولان استان يزد با خانواده آيتالله خاتمي گفت: طبق تماسها و هماهنگيهاي صورت گرفته، چون خانم فاطمه خاتمي اعلام كردند كه امروز حضور ندارند، قرار شد به زودي و احتمالا فردا ـ سهشنبه ـ با ايشان ديداري داشته باشيم. بر اين اساس اعضاي شوراي تامين استان به همراه حجتالاسلام و المسلمين ديداري، از خانواده آقاي خاتمي سركشي و دلجويي انجام دهيم. همچنين امروز بلافاصله پس از حادثه، ماموران در محل حضور پيدا كردند.
وي با بيان اينكه " با دستگيري فرد مظنون، سرنخهايي به دست آمده است" افزود: دستگيري آن شخص بيشتر در رابطه با اتفاق مشابه در مورد عكس امام و رهبري مطرح است و هنوز اعترافي در مورد حادثه امروز ـ دوشنبه ـ نكرده است. سرنخهاي محكمي نيز در مورد شخص ديگري در دست است كه در برخي موارد سخنان مشكوكي بيان كرده است.
كمالي خاطرنشان كرد: آيتالله خاتمي مورد احترام ويژه حضرت امام، رهبري و همچنين مردم استان يزد و كل كشور و به ويژه مردم اردكان بوده و هستند. ايشان نماينده امام(ره) بودند و براي ما مورد احترام و عزيز هستند و بر همين اساس حتما به دنبال اين مساله هستيم كه به هر نحو ممكن فرد يا افراد خاطي را دستگير و به مردم معرفي كنيم.
وي درباره حضور همسر آيتالله خاتمي بر سر مزار ايشان نيز گفت: ايشان پس از حادثه در آنجا حضور داشتند ولي بعد از آنجا تشريف بردند. زماني هم كه ما به محل مراجعه كرديم ايشان در آنجا حضور نداشتند. خود من هم با فرمانده نيروي انتظامي تماس تلفني گرفتم كه وي اعلام كرد همسر آيتالله خاتمي از آنجا خارج شدهاند.
وي همچنين افزود: امام جمعه اردكان، آقاي ديداري هم از اين مساله بسيار ناراحت بودند و ضمن محكوم كردن اين مساله، تاكيد كردند كه مسوولان اطلاعاتي و امنيتي مساله را پيگيري كنند و وظايف خود را هرچه سريعتر انجام دهند.
فرماندار اردكان در پايان ضمن ابراز تاسف شديد از اين حادثه تاكيد كرد: ما اين مساله را محكوم ميكنيم و اميدواريم نتايج بررسيهاي لازم در اين خصوص به زودي مشخص شود.
در شروع صحبت از حضرت آیتالله خاتمی خواستیم تا شرحی از زندگی و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی خودشان را از بدو تولد تا كنون بیان فرمایند؛ و ایشان با تواضع خاصی، كلام خود را چنین آغاز كرد: بسمالله الرحمن الرحیم ضمن تشكر از حسن ظن آقایان به بنده، باید عرض كنم بدون هیچ مجامله بگویم خجلم و پیش خود و خدای خود شرمسارم كه زندگی بنده اسوه باشد و باعث تشویق مردم شود تا متابعت كنند و این كه خود را جزء علما و دانشمندان و زهّاد و رجال الهی، كه شما در نظر دارید از آنها یك مطالبی را تهیه كنید، قرار دهم. خدا میداند خودم را قابل نمیدانم. بهعلاوه اگر آدم كاری هم كرده باشد برای خدا بوده است و ذكرش هم لازم نیست و اگر برای خلق كرده است شایسته نیست كه حرفی و عملی كه برای غیرخدا انجام داده است، این را به حساب اعمال نیك و خیر خود بشمارد.در هرحال، برای اجابت فرمایش آقایان و سؤال آقایان، كه زحمت كشیده و به این جا تشریف آوردهاند، مطالب مختصری را بیان میكنم.
نام من سید روحالله خاتمی در سال 1324 قمری متولد شدم، برحسب نوشتهای كه از پدرم در پشت قرآنش باقی مانده است؛ و این را هم عرض بكنم در تاریخی كه والدم برای من نوشته است نام مرا محمد گذاشته است و لقب مرا روحالله. ولی از آنجایی كه من یاد دارم چون از اول نام مرا روحالله خواندهاند، شناسنامه را هم به نام روحالله گرفتهاند. دوران طفولیت را در اردكان سپری كردهام و از آنجایی كه خانوادۀ من، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، در سلك روحانیت بودند، بعضی از آنها با درجات خیلی عالی و بعضی از آنها با درجات نازل؛ از اهل علم و روحانیت بودهاند. طبعاً چون من هم در چنین خانوادهای تربیت شدم و پس از اینكه مرا به مكتب گذاشتند و در مكتب تا سیزدهسالگی فارسی و غربی آموختم و از همان سن در همان اردكان برای فراگرفتن علوم دینی مشغول شدم. آنجا در نزد اساتید چیزهایی فرا گرفتم و مقدماتی فراهم كردم و بعد از آن، دو محل را برای ادامۀ تحصیل در نظر داشتم: یكی نجف در درجۀ اول و بعد اصفهان. هنوز حوزۀ علمیه قم كاملاً تأسیس و بهعنوان حوزۀ علمیه معرفی نشده بود و اصفهان بیشتر معروف بود و انصافاً حوزۀ بسیار خوبی بود و علمای بسیار بزرگ و شایسته و با نام و بینام داشت و همۀ علوم در آنجا بود در همۀ مدارس تدریس صورت میگرفت و تدریس میكردند.
وضع زندگی ما متوسط بود. وقتی به اصفهان رفتم پدرم شش تومان در ماه برای من شهریه قرار داد كه برای من میفرستاد و با همان شش تومان به حساب طلبگی زندگیمان میگذشت البته هرگز آن رنجهایی كه طلبههای دیگر كشیدند من نكشیدم ولی زندگی من بسیار ساده و محدود بود و یاد دارم لباس و وسایل دیگر را از اردكان برایم میفرستادند، مادری داشتم كه خیلی به من علاقهمند بود و این خاطره یادم هست كه هروقت لباس مرا میفرستادند، مادرم از پول خیاطی یا كارهای دیگری كه كرده بود، گاهی یك سكۀ دو ریالی به آن لباس میدوخت و برای من میفرستاد و یادم میآید وقتی كه ما لباس را باز میكردیم اول سراغ این میرفتیم كه ببینیم پولی هست یا نه، غرض این است كه ساده زندگی میكردیم، ولی الحمدلله رنجهای زیادی نكشیدیم.
مدرسین من عدهای بودند كه حالا نام همۀ آنها را نمیتوانم ببرم. در همان زمان، از استادانی استفاده میكردم كه از حیث مقام اخلاق و زهد و عرفان خیلی معروف بودند مخصوصاً یكی از آنها كه بعد از وفاتش خیلی معروف شده و آقای مطهری هم مكرر در نوشتههایشان نام این آقا را ذكر كردهاند؛ و او مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی بود كه من از همان ابتدا با ایشان مأنوس بودم و ایشان به حجره من میآمدند و میرفتند. از اساتید دیگر این جانب در معقول، آقای شیخ محمد خراسانی بود كه ایشان مجرب بود (و در حكمت و معقول معروف هم هستند) معقول را خدمت ایشان تلمذ كردم و در فقه و اصول به ترتیب: مرحوم آقا سید محمد نجفآبادی، مرحوم آقا سید علی نجفآبادی و مرحوم حاجآقا رحیم ارباب كه یكی از اوتاد عصر خودش بود و به همۀ علوم آشنا و مخصوصاً فقاهتش هم خیلی خوب بود ـ خدمت این آقایان تلمذ كردم. از سالی كه به اصفهان رفتم، (یعنی سال 1342 قمری) و وقتی كه (در 1354 قمری) برگشتم تقریباً دوازده سال تمام در اصفهان بودم. آمدنم به اردكان به قصد توطن نبود دلم میخواست به نجف بروم البته بعضی از آقایان آن موقع به قم میرفتند ولی اصفهانیها كمتر به قم میرفتند، ولی افرادی كه از جاهای دیگر به اصفهان میآمدند به قم میرفتند.
این حوزه پرمحتوایی كه بعد از زمان آقای شیخ عبدالكریم حائری پیدا شد، در پیش از ایشان حوزه پرمحتوایی نبود و آن رونق و جا افتادگی را كه میبایست داشته باشد نداشت. و در هرحال، نظرم این بود كه استفاده در اصفهان بیشتر است ولی پس از مدتی قصد نجف كردم و قصد دیداری از حوزه قم. آن زمان من در اصفهان بودم و به اردكان آمدم، در همان زمان بود كه رفتن به عتباب از طرف دولت ممنوع بود و از هیچ طریقی هم نمیشد. بعضیها از طریق قاچاق میرفتند. به اردكان آمدم و به اتفاق پدر و مادرم به تهران رفتیم چون ایشان هم علاقه داشتند كه به كربلا بروند سعی شد با وسایل دولتی پاسپورتی گرفته بشود و به نجف برویم، و خلاصه آنچه تلاش شد انجام نشد و باز هم به اردكان برگشتم و خلاصه موجبات زندگی قدری به هم خورد و پدرم مرحوم شد. علاوه در اصفهان فشارهای كذایی دولت سابق به اهل علم زیاد شد و طوری شد كه جرأت این كه اهل علم به خیابان و یا معابر عمومی بروند، نداشتند و عجیب این است كه چون دولت این كار را می كرد یك مشت لات و مردمان پستفطرت میآمدند و دست میانداختند و اذیت میكردند و گاهی به بهانههای مختلف ما را به كلانتری میبردند.
این عوامل و نرفتن به نجف و فوت پدرم و زیاد شدن بار زندگی به دوشم باعث ماندن نم در اردكان شد. در زمان طاغوت، كه مقارن بود با فوت پدرم، شما یاد ندارید شاید شنیده باشید فشار و اختناق به حدی بود كه هیچ كس توانایی این را نداشت كه یك قدم برخلاف نظر و خواست رژیم بردارد خصوصاً در امور مذهبی. و زمانی در مسئلۀ طرح لباس خیلی سخت گرفتند و متأسفانه در یزد از همه جا سختتر بود كه تمام علمای یزد و اردكان خلع لباس شدند و جز در اردكان كه نمیدانم چه شد استثنا قائل شدند و دو نفر خلع لباس نشدند یكی پدر من بود (مرحوم آقاسید محمدرضا خاتمی اردكانی) و یكی هم میرباقر آقا شیخ محمد، كه ایشان هم از علما بودند حتی در سطح استان یزد معممی را باقی نگذاشتند؛ مثلاً در یزد مرحوم آقا شیخ غلامرضا خراسانی، كه فقیه بود و از زهاد و مراجع اولیۀ یزد به شمار میرفت ایشان را هم تغییر لباس دادند. در عین حال، مسئلۀ مسجد و تبلیغ را كه بسیار لازم بود رها نكردیم و با وجود فشارهایی كه بود به اندازهای كه در توانمان بود و وظیفهمان ایجاب میكرد در راهنمایی مردم و بیان احكام در مساجد و یا در مجالس خصوصی تكلیفمان را انجام میدادیم تا این كه جنگ جهانی دوم شروع و اشغال ایران به وسیلۀ متفقین انجام شد.
در آن وقت یك فضای باز سیاسی به وجود آمد و من یك فعالیتهایی كردم. مدرسهای بود در اردكان كه تقریباً به مخروبهای تبدیل شده بود ما آن مدرسه را ترمیم كرده و آن را همراه با عدهای طلبه تأسیس كردیم. البته اوایل امر مربوط به من نبود، بلكه مربوط به خود آن بچههایی بود كه در آن تحصیل میكردند. از آن جا طلبههای بسیار خوب و فاضل تحویل قم دادیم كه الان هم بعضیهاشان هستند و استفاده میرسانند و بعضی از آنها هم به رحمت خدا رفتهاند. دو نفر از آنها به نامهای آقا شیخ محمدحسین بهجتی كه الان در اردكان امام جمعه هستند و یكی هم برادر ایشان آقا شیخ محمدحسین بهجتی است كه ایشان از باب ضرورت در فرهنگ هستند و در روحانیت هم مؤثرند خلاصه همه از بزرگان هستند. سرانجام ما جلسات دینی و معارف اسلامی تشكیل دادیم تا كمكم رسید به مسئله 15 خرداد كه من رابط بودم و اعلامیه هایی را كه از طرف امام میآمد پخش میكردم. در اردكان بحمدالله سازمان امنیت به آن صورت نبود به همین خاطر تبلیغات خوب صورت میگرفت و فشار نبود، در مدارس عمومی وقتی به مناسبتهایی مثلاً نیمه شعبان جشن میگرفتند ما سخنانی میگفتیم و افرادی كه از تهران به آنجا میآمدند وقتی این سخنان را میشنیدند به ما میگفتند اگر شما یك ثلث از این سخنان را در تهران میزدید الان در زندان و در حال شكنجه بودید. و از این سخنان تعجب میكردند و مأمورانی هم كه در آنجا بودند شعور نداشتند و اصلاً درك نمیكردند.
هماكنون در اردكان و سایر توابع حتی یك نفر پیدا نمیشود كه از غیر امام تقلید كند. همه مقلد امام هستند و در مسئلۀ انقلاب مخصوصاً بعد از 15 خرداد و اوج گرفتن انقلاب فعالیتهایی در میان مردم داشتیم كه البته اینها چیزهایی نیست كه من بخواهم ذكرش را بكنم، این كارهایی است كه وظیفه روحانیت بود، به هرحال، ما در طریق انقلاب و اسلام بودیم و به اندازهای كه از عهدۀ ما برمیآمد فعالیت میكردیم تا این كه مسئلۀ 15 خرداد رسید؛ نهضتی كه به رهبری ـ امام خمینی حفظهالله تعالی و اعزه علی كلمته ـ شروع شد. ما درا ین جا به اقتضای محیطمان فعالیتی داشتیم. اعلامیههایی را پخش میكردیم، طومار صادر میكردیم، تلگراف میزدیم، سخنرانیهایی میكردیم و از این قبیل كارهایی كه همه انجام میدادند تا اینكه حاجآقا مصطفی را شهید كردند كه شاید مهمترین ضایعه برای اسلام بود اما فقدان حاجآقا مصطفی منشأ شد كه انقلاب شتاب زیادی بگیرد و كارها علنی شود؛ مثلاً اگر پیشتر عالمی فوت میشد و میخواستیم فاتحه بگیریم مورد تعرض واقع میشدیم. از چیزهایی كه در امر انقلاب مؤثر بوده است؛ اگر به صد قسمت تقسیم بكنیم نود درصد آن مربوط میشود به آن فاتحهها و مجالس سوگواری، كه به نام آیتالله حاجآقا مصطفی برگزار میشد. و آن انقلابی كه اتصال پیدا كرد به این نهضت و پیروزی، قضیهای بود كه در قم اتفاق افتاد. من آن وقت در اردكان نبودم و به ایرانشهر رفته بودم تا از علما و دانشمندانی كه در تبعید بودند دیدن بكنم و از نظر مادی به ایشان یاری برسانم.
همت و خروش مردم در برابر رفتار سبعانۀ رژیم باعث شد كه مردم به حدی از جان خود بگذرند كه انقلاب منتهی به پیروزی 22 بهمن شد. بعد از انقلاب هم در محل خودمان آن كارهایی كه یك روحانی باید انجام بدهد انجام میدادیم. در بین مردم و در تظاهرات و مشغول مجالس بودیم و خلاصه كارهایی كه میشد انجام میدادیم تا اینكه به حكم حضرت امام، امام جمعه اردكان شدم و فعالیتهایی كه مناسب امام جمعه بود داشتم. بعد، واقعۀ ناگوار شهادت حضرت آیتالله صدوقی اتفاق افتاد كه واقعاً ضایعۀ بزرگی برای انقلاب بود و موجب حزن و اندوه همه شد. بعد از آن قرعه به نام من درآمد؛ یعنی به عنوان امام جمعه یزد انتخاب شدم. قبل از آن هم كه حكمشان را صادر بكنند فرستادگانشان این جا آمده بودند و من هم میگفتم از باب ناتوانی جسمی و روحی واقعاً ما باید بساطمان را جمع بكنیم نه اینكه تازه بساط نو پهن بكنیم و تقاضا كرده بودم به امام هم عرض بكنند ما را معاف بدارند و موجباتی هم كه بود عرض كردم، ولی امام این طور تشخیص دادند كه بنده شرعاً انجام وظیفه بكنم. بسمالله الرحمن الرحیم جناب مستطاب حجّتالاسلام والمسلمین آقای حاجآقا روحالله خاتمی دامتافاضاته به دنبال شهادت جانگداز سومین شهید محراب صدوقی عزیز و اتفاق نظر علماء بزرگ یزد و مقبولیت نزد اهالی محترم جنابعالی را كه موصوف به علم و تقوا میباشید به سمت نماینده و امام جمعۀ یزد منصوب مینمایم انشاءالله ضمن انجام این فریضۀ بزرگ مردم را به كلیۀ وظایف خود در رابطه با اسلام عزیز و مسلمین و انقلاب خونین و مستحكم ملت شریف ایران آشنا فرمائید انشاءالله جنابعالی در تمشیت امور و رسیدگی به احتیاجات مردم قاطعانه عمل مینمایید.
امید است اهالی محترم و متدین یزد عموماً، حضرات علماء اعلام خصوصاً و نهادهای انقلابی فرصت را مغتنم شمرده همكاریهای لازمه را در انجام هرچه باشكوهتر نماز وحدتآفرین و دشمنشكن جمعه با جنابعالی داشته باشند. موفقیت همگان را از خدای متعال مسئلت دارم. والسلام علیكم و رحمهالله و بركاته. روحالله الخمینی س: لطفاً بفرمایید رابطۀ شما با امام از چه زمانی و در رابطه با چه مسائلی شروع شد؟ ج: با امام از نظر صوری رابطۀ خیلی كمی داشتم، ولی رابطۀ معنوی از طرف من كه خیلی حاصل بود، از طرف امام هم بعد معلوم شد كه خیلی نظر لطف به بنده دارند، و این رابطه از زمان طلبگی امام شروع شد. آقایی بود به نام آقا سیدكاظم گلپایگانی، كه از علمای بزرگ و درجۀ اول بودند و در این اواخر دلتنگ شدند و از عراق به تهران آمدند و فوت شدند، این آقا رفیق مشترك بنده و آیتالله العظمی امام خمینی بودند. ایشان مدتی در قم و مدتی هم در اصفهان بودند و ایشان از آن روزی كه اوصافی از امام نقل كرده بودند من ارادتمند و دوستدار امام شدم و اما رابطۀ صوری با امام نداشتم، جز این كه در زمان رحلت حضرت آیتالله بروجرودی، كه من تصادفاً در قم بودم، اولین ملاقات صوری من با امام، صورت گرفت و بعد از نهضتی كه امام برپا كردند و مسئلۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد نامههایی برای هم میفرستادیم و در نجف هم كه بودند رابطۀ مكاتباتی داشتیم، اما در تركیه كه بودند رابطه نداشتیم.
وقتی به نجف مشرف شدند از آن وقت رابطۀ ما شروع شد. مكاتبات خاصی هم نبود ما راز و نیازهایی داشتیم به ایشان عرض میكردیم ایشان هم اگر نظر و امری داشتند در مكاتبات خود مینوشتند و بعد از انقلاب هم كه امام تشریف آوردند در بدو ورودشان از وجود مقدسشان دیدن كردم. بنده كه شیفته امام هستم و ایشان را واقعاً یكی از نوابغ روزگار و از افتخارات اسلام میدانم و قابل هم نیستم؛ ولی ایشان هم خوب به همان اندازه كه ما میدیدیم نظر خوبی به ما دارند و امیدواریم كه همان نظر خیر ایشان، نظر خدا هم باشد. ------------- نگاهی كوتاه به زندگانی آیتا... حاج سید روحالله خاتمی شامگاه دوشنبه دهم رمضان سال 1324 هـ.ق منزل آیتالله حاج سید محمدرضا خاتمی پذیرای نوزادی شد كه پدر نام او را «محمد» و لقبش را روحالله نهاد؛ اگرچه هیچگاه بدین نام خوانده نشد و همیشه او را «سید روحالله» صدا میكردند.(1) آسید محمدرضا كه تحصیلات تكمیلی خود را در علوم و معارف حوزوی در اصفهان به سرانجام رسانده بود و از آیتالله ملامحمد باقر فشاركی اجازه اجتهاد داشت، فرزند حاج سید محمد اسماعیل اردكانی عالم دل آگاه و مؤلف كتابهای (ذخیره المعاد، مجالس الواعظین و ابطال مذهب بهائیت) بود و در اردكان به رتق و فتق امور دینی و اجتماعی مردمان آن سامان اشتغال داشت.
آسید روحالله كه در محیط آرام خانه و در سایۀ محبتها و ارشادات پدر نرمنرمك با دنیای پیرامون و آموزههای مذهبی و اجتماعی آشنا میشد، این افتخار را داشت كه از جانب مادر نیز به حلقۀ علماء و فرزانگان پیوند میخورد؛ اجداد مادری آسید روحالله از نوادگان ملاعلیای اردكانی بودند كه از اكابر علمای آن سامان و وابسته به خانوادۀ ملااسماعیل عقدایی صاحب تألیفات عدیده و از علمای صاحبنام، محسوب میشد. وی كه در همنشینی پدر و مادر توانسته بود فارسی و عربی را به خوبی بیاموزد از سیزده سالگی به عنوان طلبهای كوچك مجدانه به آموختن علوم دینی در زادگاه خود تحت نظر پدر پرداخت تا اینكه در سال 1342 هـ.ق در حالیكه هنوز 18 سال بیشتر نداشت، برای ارتقاء سطح دانش و معرفت خود، عازم اصفهان كه یكی از مراكز مهم حوزوی در جهان تشیع محسوب میشد و مأمن علماء و مراجع بنام و عالیمقام بود گردید و زندگی طلبگی خود را با شش تومان پولی كه ماهیانه از جانب پدر دریافت میداشت، آغاز نمود و تمام وقت و استعداد خود را وقف آموختن و كسب فضیلت نمود. زندگی در اصفهان برای آسید روحالله نوجوان یادآور خاطرات و سرگذشتهای پدرش آسید محمدرضا در دوران تحصیل و نیز سرشار از آرزوها و آرمانهایی بود كه یك طلبۀ جوان و جویای معرف میتوانست در دل داشته باشد به علاوه كمكها و دلگرمیهای پدر او را از برخی دغدغههای آزاردهندهای كه گاهی گریبانگیر برخی طلاب میگردید میرهاند و محیطی آماده، جهت آموختن و كسب فیض از محضر علماء و اساتید برجستهای همچون «میرزا علیآقای شیرازی، علامه حاجآقا رحیم ارباب، حكیم شیخ محمد خراسانی، آیتالله حاج میرسیدعلی نجفآبادی و آیتالله سید محمد نجفآبادی و... فراهم مینمود. اما تحولات سیاسی و اجتماعی، شرایط را روز به روز بر روحانیون و علماء دشوارتر مینمود.
جو اختناق و فضای بسته و خشونتباری كه ارمغان حكومت پهلوی اول بود بیش از همه بر حوزههای علوم دینی سایه افكنده، آزار و اذیت روحانیون روز به روز بیشتر میشد بهگونهای كه ماندن در اصفهان نمیتوانست طالبان علم و معرف و از جمله سید روحالله جوان را به خواستههای خود نزدیك سازد، از اینرو بالاجبار در سال 1354 هـ.ق پس از 12 سال معرفتاندوزی و حكمتآموزی اصفهان را به قصد زادگاهش اردكان ترك كرد. در حالیكه آرزومند بود به زودی ادامۀ رشتۀ درس و بحث را در حوزۀ نجف دنبال نماید. به همین منظور تصمیم گرفت كه در معیت پدر سالخورده و مادرش كه آرزوی زیارت عتبات را در دل داشتند و به نجف و كربلا عزیمت كند از اینرو به سوی تهران حركت نمودند. لكن دولت وقت رفتن ایرانیان به عتبات را ممنوع كرده بود و بدین ترتیب تلاش فراوان آنها بیثمر ماند و ناچار به اردكان مراجعت نمودند. در این اثناء آیتالله حاج سید محمدرضا خاتمی در اردكان دار فانی را وداع كرد و آسید روحالله تنهاتر از همیشه راه پدر و اجداد پاكسیرت خود را در غربت و تنهایی ادامه داد. فشارهای حكومت و آزار و اذیت علماء كه موجب مهاجرت آسید روحالله خاتمی از اصفهان شد و عدم توفیق در رفتن به نجف برای ادامۀ تحصیل، نیز ارتحال پدر و زیادشدن بار زندگی اگرچه آزاردهنده و طاقتفرسا بود اما آیتالله خاتمی را در انجام وظایف مذهبی و تبلیغ مبانی شریعت مصممتر مینمود و بدینسان تصمیم به اقامت در اردكان گرفت و علیرغم اختناق و فشار حكومت به اقامۀ نماز جماعت و راهنمایی و ارشاد مردم بیان احكام در مساجد و مجالس خصوصی پرداخت.
صفای نفس، مردمداری، تعلق داشتن به خانوادۀ علم و تقوا، سادهزیستی، رقّت قلب و مناعت طبع و فروتنی ویژگیهایی بود كه مردم باایمان و زحمتكش و قناعتپیشۀ اردكان و توابع را روزبهروز به آیتالله خاتمی شیفتهتر و علاقهمندتر میكرد. آسید روحالله نیز همچون پدر مرجع دینی و پناه محرومان و ستمدیدگان بود و خانۀ باصفایش پناهگاه دردمندان محسوب میشد. جنگ جهانی دوم و كشیده شدن دامنۀ آن به ایران باعث كمرنگ شدن جو اختناق رضاشاهی و به وجود آمدن آزادیهایی به ویژه در امور مذهبی گردید. آسید روحالله از این فرصت استفاده نموده با همت جمعی از طلاب به ترمیم و بازسازی حوزۀ علمیه اردكان كه به صورت مدرسۀ مخروبهای درآمده بود پرداخت و آن را كانونی جهت فعالیتهای مذهبی و روشنگریهای سیاسی نمود. از جمله فعالیتهای بارز وی در این دوران، مبارزۀ هوشمندانه و خالی از خشونت علیه فرقۀ ضالۀ بهائیت و منزوی ساختن بهائیان آن سامان بود؛ بهگونهای كه پختگی و درایت سیاسی او در این راه و پرهیز از خشونت و افراطیگری تحسین همگان را برانگیخت. از جمله بازرسان محرمانۀ آیتالله كاشانی اقدامات پیگیرانه و بیسروصدای ایشان را در مبارزه با بهائیان ستودند.(2) هنگامی كه نخستین جرقههای انقلاب اسلامی با سخنان آتشین امام خمینی در سال 1341 هـ.ش شعلهور گردید، تودههای مردم مسلمان و ستمدیده به جنبش درآمدند و روحانیون كه راهبر و پیشتاز حركتهای اجتماعی ـ سیاسی در جامعۀ ایران محسوب میشدند به تكاپو افتادند. حاج سید روحالله نیز كه طعم تلخ اختناق و فشارهای حكومت جابرانۀ پهلویها را با تمام وجود لمس كرده و خاطرات آزاردهندۀ ستمهای طاغوت در دوران طلبگی را همیشه فرادید خود داشت و سایۀ وحشتانگیز استبداد و استعمار را بر تمام شئون مملكت اسلامی مشاهده میكرد به ندای امام خمینی لبیك گفت و فعالیت سیاسی خود را شدت بخشید. محیط اردكان و توابع آن به سبب نبودن تشكیلات منظم امنیتی و دوری از مراكز قدرت شرایط مناسبی را برای حاج سید روحالله فراهم نمود تا به ترویج اندیشههای انقلابی امام و ابلاغ پیامهای ایشان بپردازد و مردم را با جریان توفندۀ نهضت اسلامی هماهنگ سازد.
پخش اعلامیهها، صدور طورمارها، ارسال تلگراف برای مراجع و علماء و... ایراد سخنرانی و دیدار از علماء تبعیدی در جنوب كشور و حمایت مالی از آنها گوشهای از فعالیتهای سیاسی آیتالله خاتمی در جریان نهضت اسلامی بود. دوستی حاج سید روحالله خاتمی با حاج سید روحالله خمینی خود داستان دلكش دیگری كه شرح آن در این مقال نمیگنجد. روزی از روزها كه حاج سیدكاظم گلپایگانی دوست مشترك خاتمی و امام در اصفهان برای حاج سید روحالله شرح اوصاف ستایشآمیز امام خمینی را باز میگفت اشتیاقی وصفناپذیر در دل و جان آیتالله خاتمی برای دیدار و ملاقات با امام پدید آمد تا اینكه مدتها بعد در جریان فوت آیتالله العظمی بروجردی در قم این دیدار اتفاق افتاد و پس از آن نیز ارتباط این دو بزرگوار در جریان مسائل انجمنهای ایالتی و ولایتی و هنگام تبعید امام در نجف از طریق مكاتبه ادامه یافت.(3) پس از ورود امام به ایران در بهمن 1357 هـ.ش آیتالله خاتمی به دیدار ایشان شتافت و این ملاقاتهای حضوری و خصوصی جز چندین مرتبۀ دیگر حاصل نشد پس از پیروزی انقلاب اسلامی آیتالله خاتمی با حكم امام به امامت جمعۀ اردكان و رسیدگی به امور اجتماعی مردم آن سامان پرداخت و پس از شهادت آیتالله صدوقی به اصرار و حكم امام خمینی به عنوان نمایندۀ امام و امام جمعۀ یزد منصوب گردید.
اما اینهمه هیچگاه حاج سید روحالله را كه اینك دوران كهولت و سالخوردگی را میگذراند از صفا و سادگی و مردمداری كه میراث پدر و اجداد نیكوخصالش بود باز نداشت و هیچ چیز او را از یاد خدا و دستگیری از درماندگان غافل ننمود، چه آنزمان كه برای هزاران نمازگزار مشتاق خطبه میخواند و چه آنگاه كه در جبهههای جنگ در سنگرهای خاكی كنار رزمندگان اسلام حضور مییافت و چه آنزمان كه در شرح دعای مكارم اخلاق خود به تربیت نفوس میپرداخت و چه آنگاه كه بر سفرۀ ساده و بیریایش میزبان تهیدستان و بینوایان میگردید. او كه در دهههای آخر عمر تمام همّ و غمّ خود را صرف اعتلای كلمۀ حق و بسط عدالت و پیشرفت نهضت اسلامی نموده بود سرانجام در غروب پنجشنبه چهارم آبان ماه 1367 هـ.ش روح بلند و ملكوتیاش راه آسمان را در پیش گرفت و جسم نحیفش بر آشیانۀ دستهای هزاران هزار عاشق دلباخته و مشتاق به پرواز درآمد. بنیانگزار جمهوری اسلامی در سوگنامهای كه سرشار از نكتهها و نشانههایی كه حاكی از علاقۀ آن مرد الهی به آیتالله خاتمی بود مرقوم داشتند: «برادر عزیزم خاتمی زنده دل چهرۀ تابناك مبارزات خستگیناپذیر روحانیت روشن ضمیر در دهههای اخیر این مرز و بوم بود او روشنفكری متدین و از خوبان امینی بود كه اگر نتوان گفت بینظیر مسلماً كمنظیر بود. او یار و پناه محرومان بود. او پاك زیست و پاك مرد و پاك در جوار رحمت ربش آرمید.
(4) اسماعیل ثقفی 28/مهر/84 پینوشتها: 1- زندگینامۀ آیتالله خاتمی به قلم معظمله – تاریخ اردكان ج 1 – تألیف علی سپهری چاپ دوم – 1364 – ص 310. 2- نامۀ محرمانۀ بازرس ویژۀ آیتالله كاشانی به آیتالله خاتمی مورخ 1/6/1332 هـ.ش موجود در آرشیو اسناد و مدارك مركز تدوین شناختنامۀ اردكان. 3- مصاحبه با آیتالله خاتمی – تاریخ اردكان ج 1 – صص 315 الی 330. 4- پیام امام خمینی به مناسبت رحلت آیتالله خاتمی نقل از آئینه مكارم چاپ اول ص 10
سيد روح الله بن
محمدرضا بن اسماعيل بن
محمد بن جعفر بن مير ابوطالب بن
ميرعلی اکبر بن ميرجعفر بن رضی الدين بن
محمد بن مير زين الدين بن نظام الدين بن رضي الدين بن
علی بن شمس الدين بن محمد بن عزالدين بن يوسف بن مرتضی بن
ثابت بن محمد بن علاءالدين بن مرتضی بن صدر بن حسن بن
شهاب الدين بن علي بن ابومحمد بن حمزه بن
طاهر بن علی بن محمد بن احمد بن محمد بن
احمد بن رئيس بن ابراهيم بن
طباطبا بن اسماعيل بن
ابراهيم بن حسن حسيني بن
حسن مثنی بن
حسن ابن
علی ابن ابی طالب (ع)
مقبره آيت الله خاتمي (ره) به عنوان بنايي شاخص و مورد احترام در نظر مردم شهر و حتي شهرهاي ديگر مطرح مي باشد. در سال 1367 با به خاك سپاري حضرت آيت الله خاتمي (ره) در مجموعه گلزار شهدا اردكان هويت تازه اي به آن مجموعه بخشيده شد و از آن سال به بعد گلزار شهدا به عنوان مكاني بسيار فراتر و ارزشمندتر از يك مجموعه آرامگاهي عمومي در نظر همگان شناخته مي شود.
در آن زمان محل به خاك سپاري در نقطه اي خالي و به دور از قبور متراكم عمومي انتخاب گرديد تا حريم مقبره تعريف شده باشد و از اين موضوع مي توان فهميد كه در حدود سال هاي 67 و 68 تقريباً سطح گسترش قبور در مجموعه تا چه حد بوده است.
بعد از رحلت ايشان به خاطر شخصيت بزرگوار و محترمشان مي بايست مقبره اي درخور ايشان، طراحي و به مرحله اجرا درآيد، بنابر اين بعد از تصميم گيري مسئولان شهر، امر طراحي و نظارت بناي مقبره به جناب آقاي دكتر محمدرضا اوليا محول گرديد و ايشان با شناخت و تجربه ي ارزشمند خود، طرحي مناسب و خاص را ارائه نمودند و در مراحل پاياني ساخت بناي مقبره، مقاله اي مفصل و كامل، به قلم خود ايشان درخصوص مراحل طراحي و ساخت در ماهنامه سيماي اردكان (خردادماه 1373) چاپ گرديد. در اينجا عيناً تمام آن نقل مي شود.
يادمانها، رسانه اي براي ارتباط با آيندگان :
نگاهي بر روند طراحي مقبره حضرت آيت ا... خاتمي (ره)
عرض ادب مي كنم به پيشگاه روح بزرگ خدا، كه نعمت جمهوري اسلامي به بركت وجودش نوعي «ارتباط» برقرار نمايد.
بر اين باورم كه بناي يادبود و يادمان ها به نوعي «وسائل ارتباطي» مستند و به نوعي «رسانه هاي گروهي» به شكل عناصر معماري و تجسمي پيام هاي فرهنگي امروز را به مخاطبان فردا و نسل هاي آينده انتقال مي دهند.
شما وقتي با فرزند خود به همدان سفر مي كنيد و آرامگاه ابن سينا اين عالم بزرگ اسلامي را به او معرفي مي نماييد، در واقع زمينه اي را فراهم مي سازيد تا نسل جوان به مواريث علمي و فرهنگي كشورش بينديشد ... در بارۀ آنها تأمل كند ... او را بشناسد و با شناخت او و امثال او با غرور و افتخار راه خودش را به سمت آينده پيدا نمايد.
از طرفي برنامه ريزان اجتماع مي توانند با بررسي و شناخت زمينه هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي به پيدايش و ظهور شخصيت هاي علمي و فرهنگي برجستۀ اين سرزمين، شرايط لازم را براي تداوم روش نخبگان و بزرگان بعدي براي آينده تدارك ببينند.
ابن سينا و حافظ نيازي به آرامگاه و بناي يادبود ندارند. اين ما هستيم كه مي بايست به نياز و ضرورت شناخت آنها آگاه شويم. اگر بنا داريم بناي آينده مان را درست پي ريزي كنيم.
اگر طرح آرامگاه ابن سينا و حافظ «نشانه» شهرهايي چون همدان و شيراز مي شود، در واقع وسيله اي براي «تذكر» مي گردند تا ما را نسبت به بايدها و نبايدهاي بيشماري متوجه سازند. همانطور كه اشاره شد بايد گفت آرامگاه شخصيت هاي علمي فرهنگي و سياسي يك «نماد» و «يادمان» است كه مي بايست بتواند نقش «پيام رساني» و «اطلاع رساني» خود را به نسل هاي آتي حتي الامكان به نحو شايسته ادا كند.
زمانيكه موضوع طراحي مقبرۀ حضرت آيت ا... خاتمي به اينجانب تحقق يافت. درود مي فرستم به روان پاك حضرت روح ا ... كه در ميان گلزار شهداء اردكان آرميده است. به ياد مي آورم بزرگواري، اخلاص، سادگي و صفاي آن مرد بزرگ و معلم اخلاق. اينجانب بر خود مي بالم كه خداوند شايستگي داد تا به عنوان خدمتگزاري كوچك در بناي آرامگاه بزرگ مردي چون حضرت آيت ا... خاتمي نقشي اندك ايفا كنم.
آنچه شده اگر خوبست همه از خوبي هاي حضرت اوست و حاصل زحمات همۀ عزيزان دست اندركار معمولاً پس از درگذشت عزيزان و بزرگواران جامعه حالات روحي افراد دور و نزديك به گونه اي است كه براي تحقق كارهاي اصولي مناسب نيست. تنوع علاقه ها، نگرش ها و زمينه هاي ذهني امكان دستيابي به راه حل واحد، منطقي و اصولي را دشوار مي سازد.
اينجانب بر اين باورم كه سال هاي اوليه هجران به سر خواهد آمد. آنچه مي ماند براي سال هاي متمادي بعد و قرن ها پس از ما وسيله اي براي اتصال و ارتباط با آيندگان خواهد بود. به همين دليل آنچه مي سازيم چون صرفاً براي امروز نيست و مصرف فردا دارد، شايسته است با دقت نظر و تأني و صرف انديشه، عمل كرد و از هر گونه شتابزدگي و عجله جداً احتراز نمود.
بزرگاني كه از بندگان خالص خدا بوده اند و در پيشگاه حضرت حق جل و علي مقامي داشته اند، بدون شك نيازي به گنبد و بارگاه ندارند. آنچه مهم است و مي بايست روي آن تأكيد كرد، آنكه اين نياز نسل حاضر و نسل هاي آينده است تا به طريقي و وسائلي نسبت به ابعاد شخصيت بزرگان قومشان كه از مواريث فرهنگي كشورش هستند «اطلاع» حاصل كنند و در طراحي مقبرۀ آيت الله خاتمي بيشتر در جستجوي آن بودم تا ابعادي از شخصيت ايشان را كه باتوجه به اوقاتي كه توفيق زيارتشان را يافته بودم در طرح متجلي سازم. برداشت هاي حقير در مورد خصوصيات بارز ايشان چنين بود:
1- علم 2- تقوا 3- خلوص 4- سادگي
بنده قطعاً صلاحيت آنرا ندارم كه بگويم كدام بر ديگري مي چربد. اما فكر مي كردم اين ويژگيهاي بارز مي بايست به نحوي در طرح مؤثر باشند و خداي ناكرده كاري نكنيم كه روح معظم اله از ما ناراضي شود.
يادم نمي رود اوائل انقلاب در اردكان در جمع برادران جهاد خدمتشان رسيديم. ايشان با دست مبارك خودشان، برايمان چاي آوردند. اين بزرگواري و به عبارتي تكريم مهمان از ويژگي هاي معلمان و مربيان بزرگ است. سادگي و خضوع و افتادگي ايشان در ميان روحانيان كم نظير بود. به همين دليل انسان مجذوب ايشان مي شد، از محضر ايشان «تأثير» مي گرفت و متحول مي گرديد؛ بدون اينكه ايشان حرفي بزنند و ادعايي داشته باشند.
طرح مقبره طرح ساده اي است و از مقبره هاي قديمي اردكان الهام گرفته شده است. بنده كار تازه نكرده ام فقط قبل از طراحي، چندين نمونه مقبرۀ قديمي اردكان را برداشت و بازنگاري كرديم تا از معماران گذشتۀ اين شهر فرهنگي و تاريخي، مقبره سازي را ياد بگيريم. آنها در كمال سادگي، پايدارترين، كاراترين و زيباترين آثار را از خود به يادگار گذاشته اند. از مصالح ساختماني جديد استفاده گرديده، تناسبات تغيير يافته و پاره اي از عناصر معماري اسلامي مانند گره، كاربندي و مقرنس به آن اضافه شده است.
در يك تجزيه و تحليل اجمالي سايت، بايد گفت متأسفانه عناصر متشكله مجموعۀ گلزار شهداء اردكان از يك انتظام منطقي برخوردار نيست. وجود عناصر ساختماني گوناگون با ويژگي هاي معماري و بصري مختلف كار طراحي را دشوار مي نمود. نوعاً ساختمان هايي كه در دو دهۀ اخير در مجموعه ايجاد شده اند، از غناي طراحي بي بهره اند و نمي توان آنها را به عنوان يك اثر فرهنگي تلقي كرد. از طرفي حذف آنها از مجموعه با توجه به جنبه هاي اجتماعي با سقف سوله در گوشه جنوبي گلزار شهداء بر مشكل طراحي مي افزود. اصولاً سوله يك فضايي صنعتي است و فضاي فاقد ظرافت و لطافت و همساز با روان آدمي است. ما مجبور بوديم با عناصر ناهماهنگ معماري موجود در محوطه، كنار بياييم. اگر ارتفاع آرامگاه را كم مي گرفتيم حاكميت با ساختمان سوله مي شد، ناچار شديم ارتفاع پاكار قوسهاي آرامگاه را بالا ببريم. از طرفي با اين نگرش كه بلندي آرامگاه مي تواند از بلنداي مقام علمي ايشان باشد.
مقبره داراي چهار ايوان كشيده است كه گنبدي كوچك بر فراز آن واقع شده كه كاربندي آجري عنصر اصلي سازه اي و تزئيني آن است. روزني با ابعاد متناسب در فوقاني ترين قسمت بنا ارتباط زائر با آسمان و عالم بالا را ميسر مي سازد.
معماري مقبره به گونه اي است تا در تابستان گرم اردكان ضمن تأمين سايه و جريان طبيعي هوا حضور و مكث زائران بومي و غير بومي ايشان را براي قرائت فاتحه ميسر مي سازد. براي تعديل شدت تابش خورشيد و تنظيم شرايط محيط، شبكه اي آجري در چهار جبهۀ بنا ايفاگر نقش اند.
به نشانۀ سال هاي امامت جمعه اردكان و يزد توسط آقا بر ساق دروني گنبد، سورۀ مباركۀ جمعه با خط ثلث نقش بسته است. در طاقچه هاي هشت گانۀ داخلي كار گره به روش معرق اجرا شده كه از نقوش متداول در معماري سرزمين هاي اسلامي است.
در ابتدا سعي بر اين بود كه در اين طاقچه ها اشعاري كه در خصوص مقام علمي و فرهنگي ايشان سروده شده انتخاب و نوشته شودو اما بعداً ديديم هر چه نوشته شده نمي توان بپاي پيام حضرت امام قدس سره الشريف برسد. لذا جبهه اي از آرامگاه براي ثبت پيام حضرت امام كه بمناسبت وفات آيت الله خاتمي انشاء فرموده بودند، درنظر گرفته شد تا عين دستخط مباركشان با حفظ هويت و اصالت خط به تناسب لازم بزرگ و بر ديوار ماندگار شود. اين حركت حركتي بديع در كتيبه نگاري است كه گرفتاريهاي خاصي را از نظر اجرايي دربر داشت. اما باعث شد به شيوه اي نوين در كار با سراميك برسيم كه در تاريخ معماري اين سرزمين سابقه ندارد اين روش را كه «لعاب برداري» نام نهاده ام در اولين كنگره سراميك ايران، ارائه نمودم كه از بركات وجودي آقاست.
سنگ قبر از نوع سنگ مرمر است كه سعي شده به نشانه سادگي ايشان باشد. قسمتي از آيه شريفه «...و يَبقي وجه ربك ... » به پيشنهاد جناب دكتر سيّد محمّد خاتمي با خط ثلث برادر عزيزم آقاي استاد محمود شير سليميان با قيد تارخ تولد و وفات آيت الله خاتمي نقش بسته است.
فضاي ساكتي بر نوشتار سنگ حاكم است كه مي تواند با سكوت خود پيام فراواني داشته باشد. در ذيل نوشتار امضا آقا كه تركيبي از كلمات «روح اله خاتمي» است با حفظ هويت و تناسب مربوط نقش بسته كه بنظر مي رسد به عنوان اثري از ايشان، در ايجاد ارتباطي طبيعي و صميمي با زائر، مؤثر باشد.
آيت الله خاتمي از تكريم، تعظيم، تملق و چاپلوسي بيزار بودند. لذا نوشتار سنگ فارغ از تعاريف متفاوت و ادبيات رايج منقوش بر ديگر سنگ هاست كه بعضاً كار را به مبالغه و ... مي كشاندو نوشتار در بالا «ذكر» و ياد حضرت باقي، و در پائين به اطلاعات ساده شده ضروري بسنده مي كند.
نماي بيروني بنا آجري است كه در لچكي ها به معلقي يعني تلفيقي از آجر و كاشي تبديل ميگردد. اين شيوه يكي از مناسب ترين نقوش سازگار با اقليم گرم و خشك است كه نمونه هاي اجرا شده آنرا مي توان در گنبد مسجد جامع يزد و تكيه امير چقماق ديد.
در قسمتهايي از نما، اسماء مقدس، آيات شريفه و احاديث منتخب به شيوه معرق اضافه مي شود. فوقاني ترين قسمت نماي بيروني را مقرنس هاي آجري احاطه كرده كه مي توانند با توجه به ويژگي خاص خود سايه – روشن مطلوبي را فراهم و بر كيفيت فضاي گلزار بيفزايند.
ذكر اين نكته ضروري است كه گورستانهاي ما پس از انقلاب اسلامي با اشاعه فرهنگ شهادت از حالت مرده و متروكه درآمده به گلزار شهدا مبدل شده و مستمراً مراسم مختلفي را در خود پذيراست. نمي توان اينگونه فضاها را فضاهايي مرده تلقي كرد بلكه مي بايست بعنوان فضاي زيست و جزئي از مجموعۀ شهر بحساب آورد. در اين مجموعه ها خانواده هاي شهدا در كنار عزيزان خود ساعتهاي زيادي را مي گذرانند و آرامش مي گيرند، مردم در سنين مختلف، حتي كودكان در مراسم شركت مي كنند و روز و سال نو را نيز به ديدار عزيزان خود مي آيند. بهمين دليل لازم است با طرح ساماندهي، محوطه سازي و غرس درختان سازگار با اقليم فضاي گورستان به گلزاري ظاهري (پارك و فضاي سبز) مبدل گردد.
اثر معماري يك قطعه خط يا تابلو نقاشي نيست كه هنرمند بتواند عوامل مورد نياز خودش را جهت آفرينش اثر هنري براحتي انتخاب كند. كار معماري مطلوب شرايط مناسب و گسترده اي را طلب مي كند كه بحث آن فرصت مناسب ديگري مي خواهد. شرايط مناسب براي خلق آثار معماري هميشه و همه جا نيست و آنچه معمولاً مي سازيم ساختمان است نه اثر معماري و بين اين دو تفاوت هاي فاحشي است.
بعنوان مثال ما در زمينه خط و خوش نويسي پس از انقلاب اسلامي رشد چشمگيري داشتيم چون شرايط آن فراهم شد. اما در زمينه خلق آثار معماري آن طور كه بايد موفق نبوده ايم. دليل آن فقدان شرائط مناسب و بي توجهي نسبت به اهميت مسئله بوده است.
به اعتقاد بنده تاريخ معماري معاصر ما بشدت فقير است. آنها كه زمينه ساز رشد و تعالي اند بايد فكري كنند و شرايط لازم را براي آفرينش آثار مطلوب معماري فراهم نمايند.
عليرغم اعتماد آقازاده هاي آقا و خصوصاً عنايت و توجه خاص جناب آقاي دكتر سيّد محمّد خاتمي براي ايجاد شرايط مناسب مادي و معنوي، متأسفانه نتوانستيم آنطور كه شايسته حضرت آيت الله خاتمي است انجام وظيفه كنيم. خوشحالي ما در اين است كه به بركت وجود آقا جواناني تربيت و با معماري سنتي آشنا شدند.
فرصت را مغتنم مي شمرم از رهنمودهاي جناب آقاي دكتر هادي نديمي بخاطر انتخاب طرح و ارائه نظرات اصلاحي كه در جلسات متعددي صورت گرفت تشكر مي كنم. ايشان به ما جرأت دادند كه به چنين اقدامي دست بزنيم. لازم مي دانم از همۀ عزيزاني كه در ساخت و ساز بقعه تلاش كرده اند صميمانه سپاسگزاري نمايم. آقايان استاد حاج علي اكبر آخوند (خرمي)، آسايش، كمالي، عسكري، پيرمداح، حاجي باقرپور و كارگر مديريت (وقت) ميراث فرهنگي استان يزد در تحقيق پروژه سهم فراواني داشته و دارند كه بدون كمك هاي فكري و اجرايي آنها چنين كاري ممكن نبود.
بنده خود را هميشه وامدار محبت ها و بزرگواريهاي بيت شريف آقا مي دانم كه كندي كار و نواقص فراوان را تحمل فرمودند.
اميدوارم خداوند روح بزرگ روح الله را از ما راضي و خشنود بفرمايد. – محمدرضا اوليا
در اين مقاله جزئيات طرح در حد لازم توضيح داده شد و مهم ترين و با ارزش ترين مرحله ي كار، اندوخت تجربه و آموزش و تربيت نيروي انساني در كنار يكديگر ذكر گرديد و اين همان تجربه ارزشمندي است كه به بركت شخصيت بزرگوار حضرت آيت الله خاتمي (ره) بدست آمده و يكي ديگر از بركات وجودي ايشان مي باشد كه حتي در زمان رحلتشان نيز شامل حال مردم اين شهر مي شود.
توضیح : چند شب گذشته نیز عده ای از افراد ناشناس تمثال شهدا و شخصیت ها که در سطح شهر اردکان نصب شده را پاره و مخدوش کرده بودند .....