زمان : 26 Aban 1404 - 08:30
شناسه : 216295
بازدید : 1156
اگر خاطراتم را بیان نمی‌کردم، امروز فراموش شده بودند؛ ضرورت ثبت خاطرات اگر خاطراتم را بیان نمی‌کردم، امروز فراموش شده بودند؛ ضرورت ثبت خاطرات یزدفردا؛ فرحناز رسولی راوی کتاب «همسفر آتش و برف» گفت: اگر خاطراتم را در سال ۹۳ بیان نمی‌کردم، شاید امروز خیلی از آنها را فراموش می‌کردم؛ به همین دلیل است که حضرت آقا روی ثبت خاطرات تأکید دارند.

به گزارش یزدفردا؛ «همسفر آتش و برف» داستان زندگی سردار شهید حاج سعید قهاری‌سعید و همسرش فرحناز رسولی را روایت می‌کند. در روزهای آینده از تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب رونمایی می‌شود.

فرحناز رسولی همسر شهید قهاری‌سعید و راوی کتاب «همسفر آتش و برف» درباره این کتاب، گفت: من توفیق داشتم با این شهید همسفر باشم. هر شهر و دیار و منطقه‌ای که به ایشان دستور می‌دادند، من هم بار و بندیل جمع می‌کردم و با چند تا بچه همراه ایشان می‌شدم و آنجا ساکن می‌شدیم. بیشتر شهرها و طول زندگی ما در غربت و هجرت گذشت. دور از اقوام بودیم و در شهرهای ناامن ساکن بودیم. در هوای گرم و سرم و بمباران و خوشی و ناخوشی با شهید همراه بودم و به همین دلیل اسم کتاب شد «همسفر آتش و برف».

بچه‌هایم هرکدام در یک شهر به دنیا آمده‌اند

رسولی ادامه داد: این کتاب از بچگی من روایت می‌شود تا ایام زندگی‌ام با این شهید. این شهید که اصالتا متعلق به همدان است، یکی از فرماندهان قدیمی جنگ و جبهه است. شهید در یکی از روستاهای اسدآباد همدان به دنیا آمده و در سن ۱۲ سالگی به همدان هجرت کردند. شهید قهاری‌سعید یکی از فعالان قبل از انقلاب در استان همدان بوده است. حتی در سربازی‌اش که زمان شاهنشاهی بوده، فعالیت سیاسی داشته و به دست ساواک اسیر شده است. ایشان بعد از سی سال خدمت، آن هم خدمت عملیاتی، به شهادت رسید. شهید قهاری‌سعید چندین‌بار مجروح شد و تا مرز شهادت پیش رفت و پنجاه درصد جانباز شد. اما چون سپاه و کشور به ایشان نیاز داشت، بازنشست نشد و همچنان در منطقه بود.

وی درباره سختی‌های زندگی با شهید قهاری‌سعید، گفت: ما در غربت زندگی می‌کردیم و بچه‌های ما هرکدام‌شان در یک شهر به دنیا آمدند. بچه‌ها به من می‌گویند وقتی کسی از ما سوال می‌کند که شما کجایی هستید، ما نمی‌دانیم بگوییم کجایی هستیم؛ چون همیشه در حال سفر بودیم.

راوی کتاب «همسفر آتش و برف»، درباره فرایند نوشته شدن این کتاب گفت: سال ۹۳ بدو که یک نفر از طرف انتشارات روایت فتح به منزل ما می‌آمد و در طی هفت هشت ماه از من مصاحبه گرفت. وقتی صحبت می‌کردیم، خاطرات زندگی ما برایش خیلی تعجب‌آور بود و می‌گفت من خیلی‌جاها از همسران شهدا مصاحبه گرفتم ولی زندگی شما خاص است، چطوری دوام آوردید؟ وقتی مصاحبه‌ها تمام شد، این مصاحبه‌ها به کتابی به نام «آشنای غریب» ‌تبدیل شدند ولی بعد از یکی دو سال تصمیم گرفتند کتاب مستند را تبدیل به رمان کنند. کتاب «همسفر آتش و برف» همان خاطرات است ولی در قالب رمان نوشته شده و خیلی جذاب شده است. تمام این رمان واقعیت است و مبتنی بر آنچه که من گفته‌ام نوشته شده است، ولی طوری نوشته شده که خواننده، به ویژه قشر جوان، با آن ارتباط برقرار می‌کند.

به خاطر خبر توجه حضرت آقا به کتاب، سجده شکر به جا آوردم

فرحناز رسولی با بیان اینکه خود من از کتاب همسفر آتش و برف رضایت بیشتری دارم، گفت: دلیل رضایتم هم این است که رضایت من، رضایت مردم است. وقتی مردم این کتاب را پسند کرده‌اند و دوست دارند، من هم راضی هستم. خیلی‌ها که کتاب را خوانده‌اند، به من گفته‌اند وقتی یکی دو صفحه خواندیم، دیگر نتوانستیم کتاب را زمین بگذاریم. این را هم بگویم که من خیلی خاطرات و مطالب را فراموش کرده‌ام و جزئیات زیادی را هم نگفته‌ام؛ اگر همه خاطرات را می‌گفتم شاید یک کتاب ۵۰۰ صفحه‌ای می‌شد.

وی با تأکید بر ضرورت ثبت و ضبط خاطرات شهدا، گفت: خود من اگر این خاطرات را در سال ۹۳ بیان نمی‌کردم، شاید امروز خیلی از خاطرات کتاب را هم فراموش می‌کردم. به همین دلیل است که مقام معظم رهبری روی این مسأله تأکید دارند و می‌گویند بروید از پدر و مادرها و همسران شهدا خاطرات‌شان را بگیرید. چرا که وقتی سن انسان زیاد می‌شود، کم‌حوصله و کم‌حافظه می‌شود. بنده خودم از سال ۹۳ که این خاطرات را گفتم، کلی عوض شده‌ام؛ یعنی حوصله و حافظه‌ام کمتر شده است. بهترین کار این است که خیلی زودتر این خاطرات بیان شود و مکتوب شود.

رسولی در پاسخ به سوالی درباره احساسش نسبت به تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب، گفت: خبرهای خوش همه خوب هستند ولی من در زندگی‌ام، چند تا خبر داشتم که روی روح و جسم من اثر داشته است. یکی از آن خبرهای خوب،‌ همین خبر تقریظ حضرت آقا روی کتاب است. وقتی به من زنگ زدند و این خبر را دادند، من در پوست خودم نمی‌گنجیدم. بعد از اینکه تلفن قطع شد، سجده شکر به جا آوردم و گفتم حضرت آقا ما را لایق دیدند. ایشان کتاب را کامل خوانده‌اند و محبت داشته‌اند و تقریظ نوشته‌اند. این برای من خیلی ارزش دارد. با مال و منال دنیا نمی‌شود آن را مقایسه کرد.

اسم کامل شهید «حاج سعید قهاری‌سعید»‌ است

همسر شهید قهاری‌سعید گفت: اسم کامل این شهید، سردار شهید «حاج سعید قهاری‌سعید» است. چون این شهید هنوز رسانه‌ای نشده، اسم‌شان را خیلی‌ها نمی‌دانند و فامیل‌شان را کامل نمی‌نویسند. همچنین چون ایشان به حج مشرف شده بودند، من ایشان را حاج سعید خطاب می‌کردم. ایشان از فرماندهانی بود که در ۵ استان خدمت کرد؛ کردستان، کرمانشاه، آذربایجان غربی، همدان و یزد. در استان کردستان هم در شهرهای مریوان، پاوه و جوان‌رود خدمت کرد. آخرین سمتی که شهید قهاری‌سعید داشت، فرمانده لشکر سه نیروی مخصوص حمزه سیدالشهدای آذربایجان غربی بود. در تاریخ ۴ اسفند ۸۵ بود که در عملیاتی برابر گروه پژاک، همراه با ۱۴ تن از همرزمانش به شهادت رسیدند.