فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید
گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
هر جا که نام حافظ در انجمن برآید
شرح لغت:آتش درون: آتش دل
۱- حضرت حافظ در بیتهای سوم و ششم میفرماید:
رویت را نشان بده که مردم از هر طرف عاشق و شیدا و حیرانند و به سخن بیا که از لذت کلام تو مرد و زن به فریاد و فغانند.
* در جمعیت عشق بازان، ذکر خیرش را گویند و اسم حافظ بخوبی یاد میشود.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
برای انجام کاری عزم خود را جزم کرده و تا پای جان بر سر انجام آن ایستادهای، اما در این میان ناامیدی و ترس از عاقبت این کار تو را عذاب میدهد. به خدا توکل کن و در انجام امور شکیبا باش که به طور یقین از کار خود نتیجه مطلوب را به دست خواهی آورد.