فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت
گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت
چمن حکایت اردیبهشت میگوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت
مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
که گر چه غرق گناه است میرود به بهشت
شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.
۱- موفقیت و کامیابی در چند قدمی شماست و به شما چشمک میزند. مبادا با بی مبالاتی، مرغ پیروزی را بپرانی که برای بدست آوردن مجدد آن، باید راهی طولانی طی کنی. زیرا دعای اطرافیان و کوشش شما لازم است.
۲- اجرای این نیت حتمی است. توکل بر خدا، کمی تلاش و کوشش، دقت و سرعت عمل لازم دارد.
فرصتهای تازهای به شما روی میآورد و درهای رحمت الهی به سویت گشاده خواهد شد، به شرط آنکه عاقلانه تصمیم بگیری و این فرصتها را از دست ندهی، کامیابیهای بسیاری انتظارت را میکشد. دوست و دشمن خود را بشناس و از دشمنان توقع یاری نداشته باش و بدان که همیشه این فرصتها در اختیار انسان قرار نمیگیرد و زندگی فناپذیر است.