به گزارش یزدفردا: مصاحبهکننده و نویسنده «باله با ویروسها» در این باره گفت: در آغاز شیوع بیماری پاندمیک کرونا (کووید ۱۹)، در اواخر سال ۱۳۹۸ که لاجرم خودم و خانوادهام را خانهنشین و قرنطینه کردم، تصمیم گرفتم مقالهای را که چند سال پیش نوشته بودم، درباب آنفلوانزای اسپانیایی در سال ۱۹۱۸ میلادی در استان بوشهر، بسط بدهم. همین سرآغازی شد برای نوشتن یک کتاب در این باب! در خلال نوشتن این کتاب بود که عمیقتر با ترجمههای دکترکتایون وحدت، خصوصاً کتابی که درباره آنفلوانزای اسپانیایی در ایران ترجمه کرده بود، آشنا شده و از آن در کتابم بهره بردم. کتاب، با عنوان «سال آزارو» در سال ۱۴۰۰ چاپ و منتشر شد و خوشبختانه مورد استقبال نیز قرار گرفت و خیلی سریع چاپ اول آن تمام شد.
سیدقاسم یاحسینی افزود: «سال آزارو» آذر ۱۴۰۱ با حضور و سخنرانی دکتر کتایون وحدت و همسرش پروفسور ایرج نبیپور در آیینی در بوشهر رونمایی شد. در این برنامه، دکتر نبیپور پیشنهاد کرد که من جلد دوم کتابم را در باب شیوع پاندمی کرونا در بوشهر بنویسم! همین یک جمله امری، جرقهای در ذهنم زد و آتشی در دلم برافروخت که چند ماه فکر مرا بهخود مشغول داشت.
به گفته وی، بهعنوان مورخ شفاهی و کسی که پیرو تاریخ از پایین است و اطلاعات پزشکی چندانی ندارم چه میتوانستم کنم؟ پس از چندی به ذهنم رسید تا در قالب خاطرات شفاهی و از منظر یک طبیب درگیر ماجرا، قصه شیوع این مرض و مبارزه با آن در بوشهر را از آغاز و تا پایان روایت کنم. این ایده را با دکتر وحدت که در ایام شیوع و پراکندگی گسترده این بیماری در بوشهر در صف اول مبارزه و مقابله با آن قرار داشت و خود و همسرش و فرزندانش نیز چندین بار دچار این بیماری شدند، در میان گذاشته، پس از اندکی تردید پذیرفت.
یاحسینی ادامه داد: نخستین جلسه مصاحبه و ضبط خاطرات شفاهی او پنجشنبه، ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ در دانشکده علوم پزشکی (پردیس) بوشهر از ساعت ۹ تا ۱۱:۳۰ انجام شد. تصمیم بر این شد که طبق روال دیگر کارهایم، از دوران کودکی خانم دکتر کار را شروع کنیم که چنین نیز شد. در طول ماههای اردیبهشت، خرداد و تیر نیز شش جلسه حضوری مصاحبه گرفتم. در خلال این مدت خانم دکتر، روزهای یکشنبه از طریق فضای مجازی (واتسآپ) پیامهای صوتی یک تا چند دقیقهای در قبال پرسشهایی که از او داشتم، ارسال میکرد، مجموع این خاطرات ضبط شده و صداها، حدود ۱۰ ساعت شد.
او افزود: البته در خلال این سه ماه، حدود ۴۵ روز آن به خاطر برخی حوادث پیشبینی نشده بهخصوص تصادف وحشتناک پرفسور نبیپور هنگام دوچرخهسواری و برخی قضایای دیگر، خانم دکتر در دسترس نبود و حتی تماس تلفنی نیز با او متوقف شد.
این مورخ اجتماعی جنوبی که عمده مطالعاتش در سالهای اخیر صرف مطالعات زنان و بوشهرشناسی شده، تاکید کرد: در این فاصله کوشیدم تا هم اطلاعات پزشکی خودم را اندکی بالا برده و هم انواع منابع تاریخی، تحلیلی و حتی علمی درباره بیماری کووید ۱۹ در جهان و ایران بخوانم. حجم عظیم این نوشتهها در اینترنت موجود بود. چیزی حدود ۱۰ هزار صفحه! از دوره دو جلدی کتاب پایهای «فیزیولوژی گایتون هالی، ویرایش ۲۱۷» و «اصول پرستاری بالینی» گرفته تا کتابهایی درباب فارماکولوژی، آناتومی، بیمارهای عفونی، ایمونولوژی، عصبشناسی، فلسفه پزشکی، اخلاق پزشکی، هوش مصنوعی، جامعهشناسی پزشکی، پزشکی اجتماعی و طب روحانی! سری هم به کتاب عظیم و چند جلدی قانون بوعلی سینا زدم تا ببینم چه خبر است! مولوی به من آموخته بود که با ذهن خالی نمیتوان پرسش طرح کرد و همچنین میدانستم که «حُسن السؤال، نصف العلم!».
یاحسینی بیان کرد: همه آن منابع را که به فارسی بودند، دانلود کردم. برخی از مقالات، کتابها و منابع را با دقت خواندم و فیشبرداری کردم، حدود سه هزار صفحه و برخی را صرفاً تورق کردم و از محتوای آنها چیزکی برای طرح پرسشهای خودم از خانم دکتر وحدت، الهام گرفتم. در خلال برخی روزها نیز متن خاطرات شفاهی را بیروننویسی، بازنویسی، تدوین و نگارش میکردم.
به گفته نویسنده «باله با ویروسها»، در میانه کار کتابی کمحجم اما بسیار ارزشمند به نام «رابطه پزشک و پرستار؛ نگاهی به یک رابطه پر رمز و راز» نوشته دکتر ابراهیم محبوبی، پزشک ایرانی مقیم آلمان به دستم رسید که در یک نشست بعدازظهری آن را خواندم. کتاب در حوزه اخلاق پزشکی و برپایه تجربیات چهل و پنج ساله نویسنده و همچنین سودبری از نظریهپردازان حوزه فلسفه پزشکی از جمله گادامر نوشته شدهاست.
وی گفت: خواندن این کتاب چشم مرا به بسیاری از پیچیدگیهای دیالکتیکی و رابطه میان بیمار و پزشک باز کرد. فهمیدم پزشکی امروز چگونه در دام «ابزارزدگی» دچار شده و پزشکهای جدید کمتر بر ارزش و جایگاه «گفتوگوی پزشک» با بیمار واقف هستند و همه چیز را در گرفتن آزمایشهای متعدد و ضمناً پرهزینه رادیولوژی، سونوگرافی، سیتیاسکن، نوار قلب، اکو، آنژیوگرافی و … از بیمار و نتایج آنها خلاصه میکنند و بس! کتاب همچنین سرشار از طنزهای زیبای پزشکی بود از جمله این طنز ملیح و پرمعنا که در کودکی و نوجوانی والدین زندگی و عمر آدم را هدر میدهند، در میانهسالی فرزندان و کارفرمایان و در پیری پزشکها!
یاحسینی با تاکید بر اینکه در خلال کار و مطالعه، ابعاد حیرتانگیز تنوع مطالب چاپی در فضای مجازی، مرا شگفتزده و ضمناً درمانده و سرگردان کردف تصریح کرد: مطالعه آن حجم عظیم از منابع گوناگون، با دیدگاههای متفاوت و گاه متضاد، کاری غیرممکن بود. همچنین نیاز داشتم برای آگاهی خودم، کتابها و مقالاتی نیز درباب تاریخ پزشکی در جهان و ایران، تاریخ برخی همه گیرهایهای جهانی در قرون وسطی و عصر معاصر و بیمارهای خاصی چون وبا، سل، طاعون، مالاریا، انفلولانزا، تراخم، اسهال خونی و عفونی، هپاتیتC، مننژیت، ایدز و.... بخوانم. خواندن این مطالب، برای روانتر کردن و آسانتر کردن خاطرات شفاهی دکتر وحدت، نه تنها لازم؛ بلکه ضروری بود.
این مورخ جنوبی یادآور شد: سرانجام کتاب در دو بخش اصلی تدوین و نگارش شد؛ بخش اول، از تولد تا شیوع کووید ۱۹ است و بخش دوم تماماً اختصاص به خاطرات شفاهی دکتر وحدت از دو سال و اندی شیوع کرونا در جهان، ایران بهخصوص بوشهر دارد. این کتاب به همت انتشارات «هامون نو» با مدیریت زوج پژوهشگر بوشهری یعنی اسماعیل حساممقدم و مهدیه امیریدشتی در زمستان ۱۴۰۳ راهی بازار نشر شد. خوشحالم که «تاریخ را به دقیقه اکنون» نوشتهام! نوشتن تاریخ حین وقوع حادثه، مزایا و معایب چندی دارد. معایب آن، ندیدن و ندانستن تبعات میان مدت و دراز مدت آن واقعه و حادثه است؛ اما حُسن کار، ذهن تازه، حضور قهرمانان ماجرا و کنشگران واقعه است.