به گزارش یزدفردا: وقتی در سال ۱۹۸۲ سرجیو لوئه بزرگ برای ساخت آخرین فیلمش در به در دنبال بازیگر میگشت، با جنیفر کانلی که در زمان تولید فیلم ۱۱ ساله بود و در حرفه مدلینگ تبلیغاتی مشغول به جمع آوری تجربه بود، آشنا شد.
با ایفای نقش در فیلم روزی روزگاری در آمریکا و در نقش «دبورا گلی»، کانلی جوان توانست وارد جهان حرفهای سینما بشود. فیلم در سال ۱۹۸۴ اکران شد و به یکباره نام او را که در زمان اکران فیلم، شمار سالهای عمرش به ۱۴ رسیده بود، بر سر زبانها انداخت.
با وجود اینکه کانلی خیلی زود طعم شهرت را چشید، اما اوج محبوبیت و شهرت او متعلق به زمانی است که در فیلمی از دارن آرنوفسکی خوش درخشید. فیلم «مرثیهای برای یک رویا، جنیفر کانلی را به شهرتی ورای تصور رساند.
این فیلم که یکی از بهترین فیلمهای آرنوفسکی است، توانست طوفانی از نقدهای مثبت را به سمت فیلم و به تبعیت از آن به سمت جنیفر کانلی روانه کند. یک سال بعد از انتشار فیلم مرثیهای برای یک رویا که در سال ۲۰۰۰ اکران شد، جنیفر کانلی در فیلم ذهن زیبا نقش آفرینی کرد و در کنار «راسل کرو» در این فیلم درخشید و روند صعودی فعالیت حرفهای او ادامه یافت.
ذهن زیبا به یکی از محبوبترین فیلمهای آن دوران تبدیل شد که البته میتوان مدعی شد که همچنان هم چیزی از محبوبیت این فیلم کم نشده است. به هر حال اگر شما هم از طرفداران جنیفر کانلی هستید، میتوانید پاسخ این سوال را که «بهترین فیلمهای جنیفر کانلی کدامند؟» در این مقاله از راهنمای فیلم بیابید.
فیلم روزی روزگاری در آمریکا (Once Upon a Time in America)، شاهکاری از سرجیو لئونه، کارگردان افسانهای وسترن، است که این بار ما را به دل دنیای گانگسترهای یهودی در نیویورک میبرد. این فیلم حماسی و پرجزئیات، روایت زندگی گروهی از دوستان است که از کودکی تا پیری درگیر دنیای جنایت میشوند.
داستان فیلم با فلشبکهای متعدد بین گذشته و حال در جریان است. ما نودولس، یک گانگستر بازنشسته را میبینیم که پس از سالها به محله قدیمیاش برمیگردد و خاطرات تلخ و شیرین گذشته در ذهنش زنده میشود.
در گذشته، نودولس و دوستانش، بچههای خیابانی هستند که به تدریج وارد دنیای خلافکاری میشوند. روابط پیچیده، خیانتها، عشق و مرگ، همگی در این داستان طولانی و پرکشاک حضور دارند. نودولس در این مسیر، شاهد تغییر و تحول دوستانش و از دست دادن آنها است.
فیلم فرصت های شغلی (Career Opportunities) یا به فارسی فرصتهای شغلی، یک فیلم کمدی نوجوانانه آمریکایی است که در سال 1991 اکران شد. این فیلم داستان یک نوجوان خجالتی و درونگرا به نام جیمی لین را روایت میکند که در یک فروشگاه بزرگ مشغول به کار است. جیمی در طول یک شب اتفاقی، فرصتی پیدا میکند تا از محدودیتهای زندگی روزمره خود رها شود و به رویاهایش دست پیدا کند.
جیمی لین، نوجوانی است که در یک فروشگاه بزرگ کار میکند و آرزوهای بزرگی در سر دارد. او به شدت به یک دختر همکار به نام جنیفر علاقهمند است اما نمیتواند احساسات خود را ابراز کند. در یک شب طوفانی و پس از بسته شدن فروشگاه، جیمی به طور اتفاقی به سیستم کامپیوتری فروشگاه دسترسی پیدا میکند و با استفاده از آن، میتواند هر کاری که میخواهد انجام دهد. او در ابتدا از این قدرت سوء استفاده میکند اما به زودی متوجه میشود که این کار عواقب جدی در پی خواهد داشت.
فیلم اختراع ابوت ها (Inventing the Abbotts) یک فیلم درام آمریکایی محصول سال ۱۹۹۷ است که بر اساس رمانی به همین نام نوشتهای اندرو شاو ساخته شده است. این فیلم داستان زندگی یک خانواده ثروتمند و قدرتمند آمریکایی را روایت میکند که در ظاهر زندگی بیعیب و نقصی دارند، اما در درونشان رازهای تاریکی پنهان است.
در دل محلهای قدیمی و فرسوده، دو برادر به نامهای جسی و داگ هولت، با رویایی شیرین و تلخ زندگی میکردند. رویایی که آنها را به سمت خانهای مجلل و باشکوه میکشاند؛ خانهای که در آن سه خواهر زیبا و مغرور به نامهای آبوت، زندگی میکردند. جسی و داگ، پسران کارگری بودند که در محلهای فقیرنشین بزرگ شده بودند و حالا دل به این خواهران ثروتمند سپرده بودند.
اما برای جسی، این دلدادگی معنای دیگری داشت. او تنها به دنبال عشق نبود. در دلش خشم و کینهای قدیمی نهفته بود؛ کینهای که به پدر خانواده آبوت، لوید آبوت مربوط میشد. جسی معتقد بود که پدرش، لوید آبوت، با دزدیدن ایدهای ناب از پدر مرحوم آنها، به ثروت هنگفتی دست یافته است. به همین دلیل، جسی میخواست با ازدواج با یکی از دختران آبوت، نوعی انتقام از این خانواده بگیرد.
فیلم مرثیه ای برای یک رویا (Requiem for a Dream)، فیلمی است که با روایتی تکاندهنده و تصاویری تأثیرگذار، مخاطب را به دنیای تاریک و ویرانگر اعتیاد میبرد. این فیلم ساخته دارن آرونوفسکی، کارگردانی است که با آثارش همواره مرزهای سینما را جابهجا میکند.
راجر ایبرت، منتقد مطرح سینما یکی از هزاران منتقدی است که فیلم مرثیه ای برای یک رویا را تحسین کرده است؛ ایبرت در این باره در مقاله «مرثیه ای برای یک رویا» می نویسد:
آرونوفسکی شیفته این موضوع است که چگونه از دوربین میتوان برای القای نحوه دید شخصیتهایش استفاده کرد. من تازه یک تحلیل صحنه به صحنه از فیلم «پرندگان» هیچکاک را در جشنواره فیلم ویرجینیا به پایان رساندم؛ او نیز همین کار را میکند، برخی چیزها را به ما نشان میدهد و برخی دیگر را از ما دریغ میکند تا ابتدا ما را به حالت ذهنی فرو ببرد و سپس با شوک واقعیت سرد، ما را به عینیت بازگرداند.
در مورد داستان فیلم نیز باید گفت که حول محور چهار شخصیت اصلی میچرخد که هر کدام به شکلی با اعتیاد دست و پنجه نرم میکنند. سارا گلدفارب، زنی میانسال که برای لاغر شدن به قرصهای لاغری اعتیاد پیدا میکند. هری و تایرون، دو دوست که برای تأمین هزینه خرید هروئین دست به هر کاری میزنند. و ماریون، دختر هری که به دلیل اعتیاد مادرش به مواد مخدر، به زندگی روی آورده است.
فیلم یک ذهن زیبا (A Beautiful Mind) فیلمی درام و بیوگرافی است که داستان زندگی جان نش، ریاضیدان برنده جایزه نوبل اقتصاد و مبارزهاش با بیماری اسکیزوفرنی را روایت میکند. این فیلم که در سال 2001 اکران شد، به کارگردانی ران هاوارد و با بازی راسل کرو در نقش جان نش ساخته شده است.
در کنار فیلم مرثیه ای برای یک رویا باید یادآور شد که جنیفر کانلی در فیلم یک ذهن زیبا نیز به شدت خوش درخشیده است. .female.com در مورد نقش کانلی در این فیلم نوشته:
"کانلی همیشه به زنان قوی و شجاع جذب شده است و در طول شانزده سال فعالیت حرفهای خود، نقشهای متعددی از این دست را ایفا کرده است. او به فیلم «ذهن زیبا» به کارگردانی ران هاوارد که روایتی از زندگی جان نش، ریاضیدان مبتلا به اسکیزوفرنی است، علاقهمند شد، «زیرا فکر میکردم این داستان بسیار زیبایی است که من آن را دوست داشتم و فکر میکردم به خوبی اجرا شده است.»
فیلم با نمایش دوران جوانی جان نش آغاز میشود؛ جوانی باهوش و مستعد که به دلیل هوش سرشارش به دانشگاه پرینستون راه مییابد. او در آنجا موفق به ارائه نظریهای انقلابی در زمینه نظریه بازیها میشود. اما در اوج موفقیت، نش به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا میشود و زندگیاش دستخوش تغییرات بزرگی میشود. او توهمات و هذیانهایی میبیند که زندگی شخصی و حرفهایاش را تحت تأثیر قرار میدهد.
فیلم الماس خونین (Blood Diamond) یک فیلم درام تاریخی است که به کارگردانی ادوارد زویک ساخته شده و در سال ۲۰۰۶ اکران شد. این فیلم روایتی تکاندهنده از جنگ داخلی سیرالئون در دهه ۱۹۹۰ و ارتباط آن با تجارت غیرقانونی الماس است.
داستان فیلم حول محور سه شخصیت اصلی میچرخد:
این سه شخصیت در شرایطی ناامیدانه به هم میرسند و با هم همکاری میکنند تا یک الماس کمیاب و ارزشمند را پیدا کنند. این الماس که به "الماس خونین" معروف است، نمادی از خشونت و جنگ است و به طور غیرقانونی برای تأمین مالی شورشیان استفاده میشود.
فیلم با تو حال نمی کند (He's Just Not That Into You) یک فیلم کمدی رمانتیک آمریکایی است که به کارگردانی کن کوواپیس و نویسندگی دان اسکینر است. این فیلم با نگاهی طنزآمیز و واقعبینانه به روابط عاشقانه و پیچیدگیهای آن میپردازد. در این فیلم کانلی در کنار اسکارلت جوهانسون و دیگر بازیگران مطرح سینما به ایفای نقش پرداخته است.
فیلم داستان گروهی از دوستان را روایت میکند که در شهر نیویورک زندگی میکنند و هر کدام با چالشهای مختلفی در روابط عاطفیشان مواجه هستند. از یک طرف، زنی جوان به نام جنیفر که به دنبال عشق واقعی است و مدام در روابط ناموفق قرار میگیرد و از طرف دیگر، مردی به نام بن که از تعهد میترسد و نمیتواند به احساسات واقعیاش اعتراف کند.
در طول فیلم، داستانهای مختلفی به هم میپیوندند و بینندگان با شخصیتهای متنوعی آشنا میشوند که هر کدام دیدگاه متفاوتی نسبت به عشق و رابطه دارند. این فیلم با طنز و دیالوگهای هوشمندانه، به بررسی موضوعاتی مانند دوستی، عشق، خیانت، ترس از تعهد و تفاوتهای بین زن و مرد در روابط میپردازد.
فیلم افسانه زمستان (Winter's Tale) یک فیلم درام فانتزی آمریکایی محصول سال 2014 است که بر اساس رمانی به همین نام نوشته مارک هلپرین ساخته شده است. این فیلم داستان عاشقانه پیچیده بین یک دزد حرفهای به نام پیتر لیک و زنی جوان به نام بی بلوم را روایت میکند.
پیتر لیک، یک دزد ماهر و مکانیک، درگیر ماجرایی میشود که زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد. او عاشق زنی جوان و بیمار به نام بی بلوم میشود، اما سرنوشت تلخی در انتظار آنهاست. با مرگ بی، پیتر که از این اتفاق بسیار غمگین است، به دنبال راهی برای بازگرداندن معشوق خود به زندگی میگردد. در این مسیر، او با نیروهای ماورایی و قدرتی مرموز روبرو میشود که میتواند مرز بین زندگی و مرگ را تغییر دهد.
فیلم نوح (Noah) یک اثر حماسی و مذهبی است که در سال 2014 به کارگردانی دارن آرونوفسکی ساخته شد. این فیلم بر اساس داستان نوح در کتاب مقدس به تصویر کشیده شده است و روایتی متفاوت و شخصی از این شخصیت تاریخی را ارائه میدهد.
فیلم داستان نوح را از دیدگاهی متفاوت روایت میکند. نوح، مردی مومن و نگران آینده بشریت، از سوی خداوند مأمور میشود تا کشتی بزرگی بسازد و از هر گونه حیوان، یک جفت را برای نجات از طوفانی عظیم سوار کند. در این میان، نوح با چالشهای مختلفی روبرو میشود، از جمله مخالفت خانواده و اطرافیان، تصمیمات سخت اخلاقی و سوالاتی درباره ماهیت خدا و عدالت.
فیلم تاپ گان: ماوریک (Top Gun: Maverick) یک فیلم اکشن ماجراجویی آمریکایی محصول سال ۲۰۲۲ است که دنبالهای بر فیلم کلاسیک تاپ گان (۱۹۸۶) محسوب میشود. این فیلم با بازی تام کروز در نقش کاپیتان پیتر "ماوریک" میچل، یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب میشود.
پس از بیش از سی سال، ماوریک همچنان یک خلبان آزمایشی جسور و بیباک است. او در مأموریتی خطرناک و محرمانه شرکت میکند که مستلزم آموزش گروهی از خلبانان جوان برای انجام یک مأموریت غیرممکن است. ماوریک مجبور میشود با گذشته خود روبرو شود و با ترسهای درونی خود مبارزه کند تا بتواند به این نسل جدید از خلبانان آموزش دهد.