محمدعلی فیاضبخش: التهابهای اجتماعی که در بحبوحههای داخلی و به خصوص منطقهای دامن زده میشوند، جدّاً جای تأمل دارند؛ هم به لحاظ محتوای التهابات، هم با نظرکرد به طرّاحان.
قانون موسوم به حجاب و عفاف، از دیدگاه ناظران منصف و حامیان آرامش و یکپارچگی ملّی میتواند در نهایت آب به آسیاب کسانی بریزد که از قضا بسیار هوشمندانه موقعیتهای خاصالخاصّ کشور ما را رصد میکنند، تا ذوقزدهی آن شوند که دوباره از منفذی التهابی بیرون بزند.
ماجراهای تأسفبرانگیز و خسارتبار شهریور ۱۴۰۱ و پیامدهای اجتماعی و سیاسیاش، آیا کافی نمینمود تا برخی حضرات به الفبای اولویتهای کشور و ضرورت آرامش و همدلی ملّی صرافتمند شوند؟ از خودشیرینکنیهای مرسوم و سخنان نازل و سبک در توجیه اینگونه قوانین که بگذریم، جدّاً جای سئوال است که چگونه میتوان آزموده را دوباره و صدباره آزمود و دل به چیزهایی بست که عاقلانِ مصلح و دغدغهمندانِ آیندهبین صدهاباره هشدارش را میدهند و عدهی چون فعلا سوارند، بر پیادگان نه غمی دارند و نه از گرد و غبار پایشان باکی؟ قانونی که اقبال عام نیابد و برای اکثریت- چه آنها که مشمولش هستند و چه نیستند- فقط مایه اعجاب و واکنش است، شبه قانون تلقی میشود و از پیش حرمتباخته؛ و این، به زیان نهاد قانونگذاری و موجب تمرّد قانونپذیران میشود؛ درک این الفبای روانشناسی حقوق این قدر سخت است!؟
در میان دهها نکته قابل نقد و تأمل در این قانون، دو بیتالغزل جای شگفتی بسیار دارد: تمرکز بر جریمه مالی و ممنوعیت خروج از کشور. دومی ناگفته پیداست که چه مایه محلّ اشکال است و اوّلی اجرانشده آشکار است، که یک امر موضوع تقیّد شرعی، چگونه تا جبران جریمه پولی فروکاسته شده است. راستی را؛ اینهمه دغدغه و نگرانی و صلاحاندیشی از سوی اهل فرهنگ و علاقهمندان صلاح و سلامت کشور، کجا باید به گوش سپرده شود!؟ در فردای دیرشده!؟