زمان : 09 Mehr 1403 - 13:00
شناسه : 200877
بازدید : 2566
بلینکن یک ماه در خاورمیانه اردو بزند بلینکن یک ماه در خاورمیانه اردو بزند یزدفردا: نزدیک به یک سال پس از ۷ اکتبر، تشدید مداوم درگیری اسرائیل با حزب‌الله لبنان، خاورمیانه را در پرتگاه جنگ منطقه‌ای قرار داده است - جنگی که می‌تواند به راحتی آمریکا را به سمت خود بکشاند. اگرچه مقامات اسرائیل بر این ادعا هستند که تشدید اقدام نظامی باعث عقب‌نشینی حزب الله می‌شود، اما این نوع استراتژی یعنی «تشدید برای کاهش تنش» به ندرت به نتایج مطلوب می‌رسد.

به گزارش یزدفردا: «اندرو میلر» عضو ارشد مرکز پیشرفت آمریکایی که از دسامبر ۲۰۲۲ تا ژوئن ۲۰۲۴ به عنوان معاون دستیار وزیر امور خارجه در امور اسرائیل و فلسطین خدمت کرده است، ۲۹ سپتامبر در نشریه فارن افرز نوشت: حزب الله پیوسته توقف حملات خود به اسرائیل را با آتش‌بس در نوار غزه مرتبط کرده است و بعید است که پس از شهادت سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله در حمله هوایی اسرائیل در روز جمعه، این موضوع تغییر کند.

حتی اگر آتش‌بس ۲۱ روزه بین اسرائیل و حزب‌الله اعلام شود، همان‌طور که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا و امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه خواستار آن شده‌اند، این واقعیت زیربنایی را تغییر نمی‌دهد: بهترین راه برای جلوگیری از حریق بزرگ‌تر منطقه‌ای، آتش‌بس در غزه است. 

متاسفانه به نظر می‌رسد مذاکرات بین اسرائیل و حماس بر سر جنگ در غزه بیش از سه ماه پس از آنکه بایدن چارچوبی برای آتش‌بس و توافق بر سر بازگرداندن گروگان‌های اسرائیلی ترسیم کرد، به بن بست رسیده است. هر دو طرف دروازه‌ها را جابه‌جا کرده‌اند و شرایط جدیدی را اضافه کرده‌اند یا امتیازات جدیدی را طلب می‌کنند. پس از هفته‌ها خوش‌بینی، مقامات دولت بایدن اکنون اذعان دارند که «هیچ توافقی قریب‌الوقوع نیست.» و پنجره دستیابی به توافق در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در ماه نوامبر به سرعت بسته می‌شود. 

در همین حال، هزینه‌های جنگ در غزه همچنان هر روز افزایش می‌یابد. احتمال بازگشت امن گروگان‌های اسرائیلی باقی‌مانده با گذشت زمان کاهش می‌یابد. وضعیت بشردوستانه غیرنظامیان فلسطینی در بحبوحه درگیری‌ها روز به‌روز بدتر می‌شود و تعداد بیشتری از آن‌ها در عملیات نظامی اسرائیل کشته یا مجروح می‌شوند. «تضعیف اعتبار» ایالات متحده و همچنین اسرائیل نیز به طور پیوسته در حال افزایش است و پیامدهای منفی برای سایر اولویت‌های جهانی مشترک بین هر دو طرف دارد. 

با گذشت زمان، واشنگتن باید رویکرد دیپلماتیک خود را اصلاح کند. این کشور باید یک شاتل دیپلماسی (دیپلماسی رفت و برگشت) بسیار فعال‌تر را با هدف پایان دادن به جنگ در چند هفته آینده در دستور کار قرار دهد. دیپلماسی پرزحمت و محتاطانه ایالات متحده و میانجی‌گران دیگر آن یعنی قطر و مصر، نتوانسته اسرائیل و حماس و به‌ویژه رهبران آن‌ها را از خط پایان عبور دهد. 

شاتل دیپلماسی با طرف‌های متعدد، اگرچه مخاطره‌آمیز است، اما می‌تواند فشار را متمرکز و بزرگ کند و این احتمال را افزایش می‌دهد که طرفین احساس کنند مجبور به تصمیم‌گیری‌های دشوار هستند. این نوع دیپلماسی اگر با سایر منابع فشار همراه شود، می‌تواند تغییر دهنده بازی باشد. بایدن باید فورا آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه را به منطقه بفرستد تا هر چند روز که لازم است بین اسرائیل، مصر و قطر رفت و آمد کند تا تمام شکاف‌های باقی مانده در توافق آتش‌بس غزه برطرف شود. این هدف همچنین مستلزم آن است که واشنگتن هم فشار سیاسی، دیپلماتیک و نظامی خود را بر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل تشدید کند و با شرکای عرب برای فشار بر حماس به قصد همکاری فعالیت کند. 

ریسک بالا، پاداش بالا

تا این لحظه، بیل برنز مدیر سیا، ریاست مذاکرات آتش‌بس بین اسرائیل و حماس را برعهده داشته است، مذاکراتی که به شکلی کم‌اهمیت و با حفظ حریم خصوصی انجام می‌شود. میانجی‌ها ترجیح می‌دهند به‌جای تصمیم‌گیری فوری، به تعطیلات رفته و بعدا برای بحث در مورد اختلافات در شرایطی که امیدوارند وضعیت بهتری ایجاد شود، جلسه بگذارند. تئوری پشت این رویکرد این است که با خرید زمان و مکان برای بحث بیشتر، شکاف‌ها در طول زمان کاهش می‌یابد و در نهایت زمینه برای یک توافق ایجاد می‌شود. اگرچه این روش‌ها در بسیاری از زمینه‌ها موثر بوده‌اند، اما به وضوح در این مورد خاص بی‌ثمر بوده اند. 

در مقابل، شاتل دیپلماسی اصطلاحی که برای توصیف میانجی‌گری هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق آمریکا بین اسرائیل و کشورهای عربی پس از جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳، ابداع شد، همزمان پرمخاطره و پرمخاطب است. این شامل یک مقام ارشد ایالات متحده است که بین پایتخت‌ها پرواز می‌کند - «مسافرت» بین دو طرفی که مستقیما با یکدیگر صحبت نمی‌کنند - تا مستقیما با طرف‌ها مذاکره کند تا شکاف‌های نهایی کم شود. این شکل از دیپلماسی برای وادار کردن طرف‌های تخاصم برای انتخاب بین دادن امتیازات دشوار یا نه گفتن به یک مقام آمریکایی در سطح کابینه است که با پیامدهای منفی آشکار طراحی شده است. 

در طول شاتل‌ها، میانجی به دنبال به حداکثر رساندن فشار و محروم کردن طرفین از زمان برای موقتی کردن، به تعویق انداختن تصمیمات، یا ناامید ساختن میانجی‌هاست. مقامات ایالات متحده که شاتل دیپلماسی را دنبال می‌کنند، تلاش خواهند کرد تا زمانی که برای نهایی کردن یک توافق لازم است، در مسیر باقی بمانند و فشار را حفظ کنند. در یک مورد، کیسینجر ۳۵ روز متوالی را در خاورمیانه گذراند. در زمان‌های دیگر، فرستادگان آمریکایی چند دور رفت و آمد را قبل از رسیدن به نتیجه انجام داده اند. شاتل دیپلماسی زمانی بیشترین تاثیر را داشته است که با عواقب روشنی در صورت عدم‌پایبندی همراه باشد. میانجی این تهدید را به کار می‌گیرد که علنا طرف یا طرف‌های سرکش را به خاطر شکست مذاکرات سرزنش کند.

این همان چیزی است که جیمز بیکر، یکی از فعالان موفق شاتل دیپلماسی به عنوان وزیر امور خارجه در دولت جورج اچ دبلیو بوش، از آن به عنوان «رها کردن گربه مرده» در آستانه خانه طرف مقابل یاد کرد. وقتی این مسیر با تهدیدهای دیگر تکمیل شود - تحریم‌ها، جلوگیری از ارسال تسلیحات، احتمال گسترش عملیات یک طرف متخاصم - امکان تغییر محاسبات رهبران خارجی وجود خواهد داشت. 

با استفاده از این روش‌ها، کیسینجر میانجی دو توافق‌نامه مجزا یکی بین اسرائیل و مصر و دیگری بین اسرائیل و سوریه از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۵ بود. جیمی کارتر، رئیس‌جمهور سابق، بعدا معاهده صلح ۱۹۷۹ بین اسرائیل و مصر را با رفت و آمد بین بیت المقدس و قاهره امضا کرد و بیکر با موفقیت آن را در جریان کنفرانس صلح مادرید در سال ۱۹۹۱ در مورد مناقشه اعراب و اسرائیل طی چند سفر منطقه‌ای تنظیم کرد. زمانی که شاتل دیپلماسی شکست بخورد، ایالات متحده هزینه بیشتری برای تضعیف شهرت و اعتبار دارد. در مناقشه کنونی، دست نیافتنی بودن یحیی‌سنوار رهبر حماس که تصمیم‌گیرنده نهایی در مورد هر توافقی خواهد بود، و محدودیت‌های نفوذ مستقیم ایالات متحده بر حماس، این وظیفه را چالش برانگیزتر خواهد کرد. 

یک پرسش از اراده

با این حال، شاتل دیپلماسی بهترین فرصت را برای ایالات متحده و شرکای منطقه‌ای آن به منظور پایان دادن به جنگ در غزه در کوتاه‌مدت و در نتیجه ایجاد راهی برای کاهش تنش منطقه‌ای نشان می‌دهد. اختلافات گزارش شده در مذاکرات کنونی - تعداد اسرای فلسطینی که باید آزاد شوند و کنترل بر مرز غزه و مصر - غیرقابل حل نیستند. مسائل کمی، مانند تعداد اسیران فلسطینی که قرار است آزاد شوند، در معرض مصالحه هستند. در مساله کریدور فیلادلفیا در امتداد مرز غزه و مصر، یوآو گالانت وزیر دفاع اسرائیل، ظاهرا ادعای بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل را مبنی بر اینکه نیروهای دفاعی اسرائیل نمی‌توانند بدون به خطر انداختن امنیت اسرائیل عقب‌نشینی کنند، به چالش کشیده است. 

مانع اصلی توافق بین اسرائیل و حماس، همان‌طور که برنز علنا گفته است، «مساله اراده سیاسی» است، نه نبود فرمول‌بندی‌های هوشمندانه برای پر کردن شکاف‌ها. 

فشار سیاسی که بلینکن می‌تواند با رفت و آمد بین مصر، اسرائیل و قطر ایجاد کند، دقیقا همان چیزی است که اگر ایالات متحده امیدی به شکستن بن بست داشته باشد، امکان پیشبرد آن وجود دارد. 

شاتل دیپلماسی برای بی‌اراده‌ها نیست. بلینکن باید نتانیاهو را متقاعد کند که با طرد ایالات متحده، چیزی برای از دست دادن دارد. در این راستا، دولت بایدن می‌تواند تهدید کند که نتانیاهو را به‌عنوان خطری برای شراکت آمریکا و اسرائیل معرفی می‌کند یا در یک سخنرانی مهم، به وضوح نشان می‌دهد اعتمادش به مدیریت جنگ را از دست داده است. اگرچه محبوبیت بایدن در اسرائیل از ابتدای سال ۲۰۲۴ کاهش یافته است، اما ۵۷درصد از اسرائیلی‌ها به طور کلی و ۶۶درصد از اسرائیلی‌های یهودی به رئیس‌جمهور ایالات متحده ابراز اعتماد می‌کنند و نشان می‌دهند که سرزنش عمومی نتانیاهوی تفرقه‌افکن، می‌تواند بر نگرش مقامات اسرائیلی و غیرنظامیان تاثیر بگذارد. 

گزینه دیگر استفاده از فرمان اجرایی ۱۴۱۱۵ است که بایدن در فوریه صادر کرد تا وزرای افراطی در دولت اسرائیل را تحریم کند، مانند بزالل اسموتریچ وزیر دارایی و ایتامار بن گویر وزیر امنیت ملی که بی‌ثباتی در کرانه باختری را دامن می‌زنند. تحریم‌های ایالات متحده احتمالا جذابیت وزرای راست افراطی را افزایش می‌دهد، اما انگ تحریم شدن توسط نزدیک‌ترین متحد اسرائیل نیز می‌تواند فشار بیشتری بر دولت ایجاد کند. 

دولت آمریکا در اعتراض به عملیات نظامی در رفح، تحویل بمب‌های ۲۰۰۰ پوندی به اسرائیل را متوقف کرده است. در صورت لزوم برای دستیابی به توافق، بایدن و بلینکن باید تهدید کنند که از تحویل سیستم‌های تسلیحاتی دیگری را که در تلفات غیرنظامیان در غزه دخیل بوده و برای امنیت اسرائیل غیرضروری است، مانند گلوله‌های فسفری سفید، خودداری خواهند کرد. می‌توان بین برآوردن الزامات امنیتی اسرائیل و روشن ساختن این موضوع که ایالات متحده به طور نامحدود از جنگی که باعث تلفات غیرنظامیان زیادی شود و در بهترین حالت منجر به کاهش بازده امنیتی شود، تعادل ایجاد خواهد کرد.

چنین تهدیدهایی در روابط آمریکا و اسرائیل بی‌سابقه نیست. در گذشته، به طور منظم در دستورکار قرار گرفته‌اند. از زمان لیندون جانسون، هر رئیس‌جمهور ایالات متحده، به استثنای کلینتون و دونالد ترامپ - یعنی ۹ دولت از ۱۱ دولت گذشته - تهدید کرده است که سیستم‌های تسلیحاتی یا کمک‌های دیگر را به منظور تاثیرگذاری بر سیاست اسرائیل متوقف می‌کند، یا در واقع آن را متوقف کرده است. 

فشار متحدان

از آنجا که دیپلمات‌های آمریکایی مستقیما با رهبران حماس تعامل ندارند، واشنگتن باید با میانجی‌های عرب برای تشدید فشار بر سنوار همکاری کند. بسیاری از کشورهای عربی بر حماس فشار آورده‌اند، اما کارهای بیشتری می‌توانند انجام دهند. با نشان دادن تمایل به اعمال فشار بر اسرائیل، دولت در موقعیت قوی‌تری قرار می‌گیرد تا از دیگر شرکای منطقه‌ای بخواهد حماس را تحت فشار قرار دهند.

 به طور اساسی، ایالات متحده، مصر و قطر باید اصرار داشته باشند که رهبر حماس اختیارات مذاکره را به فردی خارج از غزه تفویض کند تا تردد ایالات متحده را تسهیل کند. قدرت بخشیدن به یک مقام حماس مستقر در دوحه یا قاهره به بلینکن این امکان را می‌دهد که از طریق قطر و مصر از حماس بازخوردها و پاسخ‌های معتبر در زمان واقعی دریافت کند.

مسلما این یک فرمت مذاکره پیچیده است که شامل فرستادگان ایالات متحده در رفت‌وآمد بین مقامات اسرائیلی و همتایان مصری و قطری آن‌هاست که خود بین حماس و اسرائیل و ایالات متحده رفت‌وآمد می‌کنند. بااین‌حال، این کار پیچیده‌تر از رفت‌وآمد بیکر بین اسرائیل، اردن و ساف در اوایل دهه ۱۹۹۰ نخواهد بود. 

دولت بایدن علاوه بر متقاعد کردن کشورهای عربی برای اتخاذ تحریم‌ها علیه حماس، باید آن‌ها را وادار کند تا علنا نقش مانع تراشی سنوار در مذاکرات را اعلام کنند. به نظر می‌رسد که دیگر رهبران حماس تمایل بیشتری برای مذاکره داشته باشند و انتقاد اعراب از سنوار می‌تواند دست آن‌ها را تقویت کند.

 همکاری نزدیک‌تر بین ایالات متحده، مصر و اسرائیل برای بستن تونل‌های حماس در خط ساحلی مدیترانه غزه باید بخشی از این معادله باشد. همه اینها کارهای سنگینی است و ایالات متحده ممکن است شکست بخورد؛ حتی اگر این رویکرد به خوبی اجرا شود. با توجه به خطرات، دولت باید از هر ابزاری که در اختیار دارد استفاده کند. زندگی فلسطینی‌ها، لبنانی‌ها و آمریکایی‌ها به معنای واقعی کلمه به آن بستگی دارد.