زمان : 04 Mehr 1403 - 09:21
شناسه : 200395
بازدید : 2923
نقد تند روزنامه جمهوری اسلامی: مگر مرحوم رئیسی ۳ سال پیش دستور نداد مشکل معدن طبس ۲۰ روزه حل شود؟ نقد تند روزنامه جمهوری اسلامی: مگر مرحوم رئیسی ۳ سال پیش دستور نداد مشکل معدن طبس ۲۰ روزه حل شود؟ یزدفردا: روزنامه جمهوری اسلامی به حادثه معدن ذغال سنگ پرداخت. این روزنامه با انتقاد از مسئولان نوشت:

حادثه تلخ و دلخراش معدن ذغال‌سنگ «معدنجوی» طبس که ده‌ها کشته و مجروح برجای گذاشت، همچون بسیاری از حوادث مشابه، در روز‌های اول موجی از اعلام تسلیت و ابراز نگرانی و سفر وزیران و استانداران و سایر مسئولین را به همراه دارد باضافه خروار‌ها وعده شیرین ولی هرگز به اصل و ریشه حادثه پرداخته نمی‌شود.

دستور رسیدگی فوری صادر می‌شود، قوه قضائیه مقرر می‌کند پرونده تشکیل شود، قوه مقننه فلان کمیسیون را مأمور بررسی ماجرا می‌کند، وزرا و تمام نمایندگان و مسئولین رده‌های میانی به منطقه سفر می‌کنند و هرکدام به نوعی اظهارنظر می‌نمایند و البته قاطعانه برای حل مشکل وعده می‌دهند و با گذشت چند روز همه چیز به روال عادی برمی‌گردد تا روزی دیگر و حادثه‌ای دیگر!...

در شهریور ۱۴۰۰رئیس جمهور وقت از معادن طبس بازدید کرد و گفت ۲۰ روز به پیمانکار فرصت می‌دهم وضعیت کارگران را متحول کند و حالا در مهرماه ۱۴۰۳، ۵۰ کارگر معدنجوی طبس جان باختند.

در ماجرای معدن ذغال‌سنگ طبس، تضادهائی در اظهارنظر‌ها هم وجود داشت که کار را مشکل‌تر کرد. وزیر کار که به منطقه رفته بود گفت هیچگونه کوتاهی در معدن صورت نگرفته و آنچه رخ داد یک حادثه بود. افراد دیگری از نمایندگان مجلس و بعضی مسئولین اجرائی گفتند موارد ایمنی در معدن رعایت نشده بود و این واقعه ناشی از وجود نواقص موجود در کارگاه بوده است. هنوز هم گزارش روشنی از این ماجرا منتشر نشده و سؤال‌های زیادی بی‌جواب مانده‌اند.
- اینکه چرا سیستم تهویه خراب بود؟
- چرا داخل معدن فاقد تجهیزات ضدانفجار بود؟
- چرا معدنی با این عمق، دارای سیستم زه‌کشی نبود؟
- چرا گازسنجی انجام نشده بود؟
- چرا امکانات هشداردهنده هوشمند که حداقل ۱۰ دقیقه قبل از حادثه، آژیر‌ها را به صدا در می‌آورند در این معدن وجود نداشت؟
- و چرا تجهیزات کافی برای نجات دادن حادثه‌دیده‌ها در معدن وجود نداشت؟

اینها سؤال‌های جدیدی نیستند. هر وقت در یک معدن حادثه‌ای پیش می‌آید، همین سؤال‌ها هم مطرح می‌شوند و مسئولین وعده برطرف ساختن اشکالات و نواقص را می‌دهند ولی بعد از مدتی همه چیز مشمول فراموشی می‌شود. در مورد سیل به شکلی دیگر همین مشکل وجود دارد. در مورد زلزله هم همینطور و در مورد انفجار‌ها و ناامنی‌ها هم بشرح ایضاً!

راستی چه وقت قرار است برای جان انسان‌هائی که در سخت‌ترین شرایط در عمق چند صد متری زمین مشغول کار هستند و به کشورشان خدمت می‌کنند ارزش قائل شویم و امکانات حفاظتی را برای آنها فراهم کنیم؟ چه وقت قرار است اقداماتی کنیم که مانع سیل و خسارات سیل شویم؟ چه وقت قرار است خانه‌های مردم در شهر‌ها و روستا‌ها را از عوارض زلزله ایمن نمائیم؟

سؤال اساسی‌تر اینست که نتیجه تشکیل آنهمه پرونده برای پیدا کردن مجرم یا مجرمان و نتیجه اعزام آنهمه هیأت برای بررسی فلان و بهمان واقعه و حادثه و نتیجه دستور و فرمان و توصیه برای انجام اقدامات پیشگیرانه‌ای که مانع به وجود آمدن چنین حوادث تلخی شوند، چه شد؟ آیا صدور دستور و تشکیل پرونده و دادن وعده برای مقابله با حوادث کافی است؟ برای تجدید نظر در ساز و کار‌های مدیریتی که موجب کوتاهی در برطرف شدن مشکلات می‌شوند آیا نباید اقدامی کرد؟ اصولاً مشکل کشور ما مربوط به تجهیزات و امکانات است یا مدیریت‌های ناکارآمد و فاقد دانش و تعهد و انگیزه لازم برای ایجاد تغییر و برطرف ساختن موانع؟

به نظر می‌رسد روشن شدن پاسخ سؤال اخیر، کلید حل این مشکل مزمن باشد البته به این شرط که اراده‌ای برای ایجاد تحول بنیادین در مدیریت‌ها وجود داشته باشد.