حجت الاسلام دکتر سید حمید روحانی، رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر و از یاران و نزدیکان امام خمینی از ابتدای نهضت، در سخنان مهمی در افتتاحیه طرح تفسیر آفتاب بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر به تبیین شاخصه های خط امام و ارتباط آن با مدعیان امروزی آن پرداخت.
به گزارش رجانیوز، در این مراسم که با عنوان «خط امام؛ کدام خط امام؟» در آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد، نویسنده ی کتاب ارزشمند «نهضت امام خمینی» تأکید کرد: امروز با شعار خط امام سعی میکنند خط امام را بیرهرو سازند. اما این توطئه هم مانند توطئههای دیگر با شکست مواجه میشود.
وی ضمن بیان لزوم شناختن خط امام، اولین ویژگی مهم امام خمینی را خودسازی و ندیدن خود دانست و ضمن بیان خاطراتی در این زمینه، خاطرنشان کرد: اما کسانی که دنبال «منیت» اند، وقتی رای نمیآورند حاضرند شهری به آتش کشیده شود. آدمی که شهوت قدرت سراسر وجودش را گرفته، سهم و میراث از انقلاب میخواهد، پیرو خط امام است؟
این یار امام راحل، پیروی از ولایت را دومین ویژگی بارز خط امام بیان کرده و ادامه داد: علت العللی که تا سال 42 نهضتشان را شروع نکردند، پیروی از ولایت فقیه بود. حضرت امام پیش آقای بروجردی می رفتند، انتقاد و اعتراضشان را میگفتند اما چیزی بروز نمیدادند. حالا آنهایی که جاهایی که مغایر نفسانیتشان است رو به روی مقام معظم رهبری میایستند، خط امامیاند؟ حتی آنهایی که وقتی به قدرت میرسند، نامهی مقام معظم رهبری در برداشتن کسی را نادیده میگیرند، به آنها هم باید هشدار داد.
رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی ضمن بیان همصدا نشدن با دشمنان اسلام (حتی برای لحظه ای) به عنوان ویژگی سوم امام گفت: حال آنهایی که با استکبار جهانی و منافقین و سلطنت طلبان هم صدا شدند، خط امامی هستند؟ اینها نه تنها منحرف شدند، خط دهی هم میکنند! برای روز قدس با بیگانگان مصاحبه میکنند که اپوزیسیون در روز قدس حتما به صحنه میآید! امکان ندارد خط امام هم صدایی با استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی باشد. امام حتی حاضر نشد برای لحظهای با دشمنان اسلام هم صدا شود. مانند حضرت امیرالمومنین که بعد از سقیفه، درخواست بیعت ابوسفیان با خود را رد کرد. این آقایانی که یک عمر بالای منبر از علی (ع) میگفتند و گذشتن از حق برای ایجاد نشدن تفرقه را توصیه میکردند، اصلا بر فرض که حقی از ایشان ضایع شده بود، چطور حاضر شدند کشور را به فتنه و آشوب بکشند؟!
این یار قدیمی و نزدیک امام خمینی با نقل عملکرد وطنفروشانانهی مدعیان وطنپرستی، گفت: زمان رضاخان کار زیادی کردند برای باستانگرایی و وطن پرستی! همین شد که غربیها که قرنها نتوانسته بودند دنیای اسلام را شکست دهند، اما با ضعیف کردن اتحاد اسلامی شکست نصیب شد. اما امام با وحدت اسلامی و اتحاد پیروزی را کسب کرد.
وی با انتقاد از کسانی که ملیگرایی مقابل اسلام قرار میدهند، ادامه داد: امروز دشمن با شعار ایران، ایران، مقابل اسلامی میخواهند ما را شکست دهند. در همین برنامههاست که شعار نه غزه نه لبنان ساخته میشود.
نویسندهی کتاب «نهضت امام خمینی» ادامه داد: اصلا فرض کنیم مسلمان نیستیم و حدیث پیامبر را نشنیدهایم که اگر صدای یاری طلبی مسلمی را بشونیم و یاری نکنیم، مسلمان نیستیم. فرض کنیم انسان هم نیستیم و از روی عواطف انسانی نیز نخواهیم به آنها کمک کنیم. اما فکر کردید صهیونیستها عاشق شن و خاک فلسطیناند؟ آنهایی که تمام عمرشان پی پول بوده اند، بوی نفت در خاورمیانه آنها را به یاد ارض موعود انداخت! دلیل آنکه امروز به ما تعدی نمیکنند آن است که در خط مقدم گیر کرده اند. حمایت از فلسطین، حمایت از ایران است.
وی با تحلیل شرایط منطقه تاکید کرد: حمله به عراق و افغانستان مقدمه حمله به ایران بود. حتی جنگ 33 روزه ساختن حاشیه امن برای صهیونیستها در صورت حمله به ایران بود. تا نکند موشکهای حزب الله به تلافی حمله به ایران صهیونیستها را مورد هجوم قرار دهد.
رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر، افزود: آنکه شعار نه غزه نه لبنان سر میدهد، میداند چه میگوید؟ خط حمایت از غزه و لبنان برای ایران است. اگر آنها نباشند ایران مورد تهاجم خواهد بود. شعار نه غره نه لبنان یک شعار صهیونیستی تا راحت بتوانند ایران را مورد سرکوب قرار دهند.
متن سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید حمید روحانی پیرامون مولفه های خط امام در ادامه آمده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی یفْقَهُوا قَوْلِی
فرا رسیدن میلاد مسعود امام هشتم علی ابن موسی رضا (ع) پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر امام زمان (عج)، مقام معظم رهبری (عطاء الله عمره)، ملت قهرمان پرور ایران و به شما خواهران و برادران معزز تبریک و تهنیت عرض می کنم. امیدوارم خداوند متعال به همهی ما توفیق عنایت کند، که از پیروان راستین ائمه معصومین (ع) باشیم و از مسیر حق انحراف پیدا نکنیم و به کج راهه نرویم.
از برادران بسیج دانشجویی که اظهار لطف کردند و این وسیله و شرایط را فراهم کردند که ما در جمع شما عزیزان با هم به گفتگو بنشینیم، به سهم خودم تشکر میکنم. قبل از آغاز سخن هم تقاضایی دارم که یادداشتهایی بین خواهران و برادران توزیع بشود که سوالاتشان را مطرح کنند که ما در این جا متکلم وحده نباشیم و از نظرات عزیزان استفاده کنیم.
بحثی که به من واگذار شده در مورد خط امام هست. من به عنوان مقدمه نکتهای را لازم می دانم، به آن بپردازم. آن جریان خط موازی است. خط موازی در اصطلاح سیاسی به معنای آن است که وقتی دشمن نمیتواند راه یک ملتی را، هدف یک ملتی را، حرکت یک ملتی را، با شکست مواجه سازد، تلاش میکند با ماسک مردمی با ماسک هدفمندی با تظاهر به این که در خط همین ملت، همین مردم حرکت می کند و راه آنها را و هدف آنها را دنبال میکند، به صحنه بیاد و در اثنای کار راه مردمی را حرکت مردمی را به بیراهه ببرد و زمینه را برای انحراف پدید بیاورد. این شگرد در طول تاریخ سوابق ممتدی دارد. شما ببینید وقتی که حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) قوم بنی اسرائیل را از چنگال فرعون نجات میدهد، بت پرستان، زرپرستان، فرعون پرستان، سرکوب میشوند. ملت بنی اسرائیل از بت پرستی به خدا پرستی کشیده میشود و توحید در جامعه حاکم میشود، آن کسانی که خداپرستی و توحید را با منافع خودشان متضاد میدیدند میآیند و خط موازی را می آورند. چی کار میکنند؟ در آن فرصتی که حضرت موسی حضور ندارد گوسالهای را میسازند و به مردم میگویند آن خدایی که موسی شما را به پرستش آن دعوت میکند، این است. این را عبادت کنید و از این طریق مردم را از خداپرستی به گوساله پرستی سوق میدهند. این را میگویند خط موازی؛ گردنکشان قریش، بت پرستان عرب وقتی که نتوانستند بعثت پیامبر اکرم را در جزیرة العرب با شکست مواجه سازد، آن همه مصائب و بلاهایی که بر سر آن حضرت آوردند، نتیجه نداد و بعثت جلو رفت و فراگیر شد. به خط موازی روی آوردند. آمدند مسجد ساختند. تلاش کردند با مسجد، مسجد خدا را ببندند و راه خدا را بی رهرو سازند. که اون آیه شریفه نازل شد: « َسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَینَ الْمُؤْمِنِینَ» مسجدی بر پایه فتنه به وجود آمده است برای ضرر و زیان مستقیم به وجود آمده است برای تفرقه به وجود آمده است، خرابش کنید! وقتی که معاویه و همراهان او و لشکریان او نتوانستند با قدرت نظامی علی (ع) را به شکست بکشانند، به خط موازی روی آوردند. قرآن بر روی نیزه کردند! بله! ما پیرو قرآن هستیم. الحکم لله. بیایید به قرآن عمل کنیم! این را میگویند خط موازی.
در تاریخ سیاسی دنیا این گونه ترفندها فروان وجود داشته و دارد. وقتی که جمال عبدالناصر رهبر مصر ملت عرب را علیه صهیونیسم و امپریالیسم به حرکت در آورد، آمریکا و انگلیس و عوامل آنها و رژیم صهیونیستی احساس خطر کردند. با قدرت نظامی با جنگهای طولانی نتوانستند ملت عرب را و دولت مصر را به شکست بکشانند، به خط موازی روی آوردند.حزب صهیونیسم را به نام حزب بعث در کشورهای عربی تشکیل دادند. حزب بعث به ظاهر تندترین و حادترین شعارهای ضدصهیونیستی را سر میداد. اما در عمل در جای جای مراکز حساس بزرگترین ضربه را به ملت عرب وارد کرد. که اگر بخواهم وارد آن بحث بشوم، خودش یک بحث طولانی است که بعثیها در کشورهای عربی چه خیانتها کردند. آخریش مساله جنگ با ایران بود. اسرائیل و آمریکا احساس کردند که با پیروزی انقلاب اسلامی ممکن است جنگی درباره فلسطین به وجود آید و در آن صورت نابودی رژیم صهیونیستی حتمی است. اینجا بود که صدام را به عنوان پیشمرگ صهیونیستها به صحنه آوردند و آن جنگ 8 ساله را برا ایران تحمیل کردند تا اسرائیل نجات پیدا کند. اینها خط موازی است. رژیمهای بعثی با تندترین شعارهای ضد صهیونیستی به میدان میآمدند اما میبینیم در عمل این روش را دنبال میکردند.
با پیروزی انقلاب اسلامی هم میبینیم همین شیوه به کار گرفته شد. اول تلاش کردند با جنگ تحمیلی، با ترورهای داخلی، با جنگیهایی در کردستان و نقده و گنبد، با تحریم اقتصادی، انقلاب ایران را از پای درآورند.اما دریافتند که این انقلاب ریشهدارتر از آن است که با اینگونه توطئه ها و تخریب ها از پا در بیاید. اینجاست که میبینیم به خط موازی روی آوردند. امروز با شعار پیروی از خط امام با شعار دفاع از امام، با شعار خط امام، تلاش میکنند، راه امام را بی رهرو سازند، خط امام را به شکست بکشند. بهترین شیوه و شگرد در مقابل این توطئه این است که ملت ما بهتر خط امام را بشناسد و به خط امام توجه کند. الحمدلله باید خدا را سپاس گفت ملت ایران آن آگاهی را که دارد، آن رشد سیاسی را که کسب کرده است ترفندها را توطئهها را خوب میشناسد. من اطمینان دارم این توطئه هم مانند توطئه های دیگر با شکست مواجه میشود. اما در عین حال وظیفه ماست که در این زمینه هشدار دهیم. زنگ خطر را به صدا در آوریم. و به همه عزیزان آگاهی ببخشیم. ما در این مرحله باید نخست خط امام را به درستی بشناسیم. ببینیم خط امام چیست تا مشخص شود کسانی که مدعی خط امام هستند تا چه حدی در این قضیه راستگو اند و درست میگویند. در این زمینه به صورت اجمال با وقت محدودی که دارم، بعضی از ویژگیهای حضرت امام و خط امام را اینجا بازگو میکنم. امیدوارم اینها سرفصلی بشود برای آگاهی بیشتر از مطالعه اهل نظر پژوهشگران دانشجویان در زمینه خط امام.
ما وقتی در زمینه زندگی حضرت امام مطالعه میکنیم، میبینیم که نخستین ویژگی حضرت امام از خود رستگی است. بزرگترین رمز حضرت امام این بود که از خود رسته بود. خود را نمیدید. ببینید از خود رسته و خود را ندیدن در این مرحله است که خیلی دست و پا نمیزنیم که به قدرت، شهرت و مقام برسیم. اما وقتی که شهرتی باشد، قدرتی باشد، بدش نمیآید. بالاخره انسان است. انسان نمیتواند از این مساله بگذرد. قدرت دوست داشتنی است. شهرت دوست داشتنی است. انسان خیلی وارسته این است که دنبال قدرت نرود اما اگر قدرت به او رو آورد استقبال میکند. اما من میخواهم این ادعا را داشته باشم. که امام به طور کلی از قدرت متنفر بود. همانی که حضرت علی (ع) میفرماید. که این لنگه کفش پاره ارزشش از این قدرت و مقام برای من بیشتر است. امام به این مقام رسیده بود. من یک روایتی دیدم که اگر در زندگی خودم با امام مواجه نشده بودم، میگفتم مصداقش فقط ائمه معصومین و پیامبران الهی میتوانند باشند. انسان عادی نمیتواند به این مقام برسد. مضمون روایت این است که اگر میخواهید بدانید، کارتان، حرکتتان، عملتان برای خدا هست یا نه ببینید وقتی از کارتان تعریف میشود خوشحال میشوید یا نمی شوید. وقتی در یک جمعی، محفلی از شما تعریف میشود، خوشحال میشوید یا ناراحت میشوید. اگر خوشحال میشوید بدانید در زوایای قلبتان چیزی غیر خدا هم هست. خیلی مشکل است. منی که اینجا نشستهام وقتی از کتابم تعریف بشود خوشحال میشوم.مگر میشود کسی بدش بیاید. اما امام به این مقام رسیده بود. و وقتی می خواست از ایشان ستایش بشود بدش میآمد. ناراحت میشد. بارها برای من اتفاق افتاد که در مدتی که در نجف در محضر حضرت امام بودم، سفری به اروپا داشتیم. دعوت میکردند دانشجویان انجمن اسلامی. در اثنایی که در این سفر بودیم، امام سخنرانی کرده بودند، اعلامیه دادهبودند، بازتاب وسیعی داشت، با استقبال دانشجویان مواجه شده بود. من وقتی از این سفر برمیگشتم میخواستم برای امام تعریف کنم که این اعلامیه شما، سخنرانی شما، چه عکس العملی داشت. امام ناراحت میشد. حرفی در حرف دیگر میزد نمیگذاشت حرفم را تا آخر بزنم. در ایران یادتان هست که وقتی مرحوم فخرالدین حجازی –رحمة الله علیه- در حسینیه جماران در حضور امام وقتی آیه شریفه الله نورالسماوات و الارض راقرائت کرد و به امام تقدیم کرد. امام آنجا اعتراض کرد. من به خدا پناه میبرم. من از اینگونه صحبتها ناراحت میشود. من از آقای حجازی گله مندم. در جریان دیگری که مردم در حضور امام وقتی امام وارد حسینه جماران شد، این شعار را سر دادند که توطئه چپ و راست، کوبندهاش روحالله است. امام اعتراض کرد. روح الله کی است؟ شما کوبنده توطئه هستید. در جای جای سخنانش سعی میکند بگوید این انقلاب را من نبود به سرانجام رساندم، این خدا بود، این مردم بودند. حتی سریعا تعبیر میکردند. الکی تعبیر من است. الکی از این و آن تعریف نکنید. انقلاب ربطی به شخص نداشت. در سال 1340 آیت الله العظمی بروجردی از دنیا رحلت کردند. از روز فوت ایشان تا چهلم ایشان مجلس بزرگداشتی برای آن مرجع بزرگ در مساجد قم برگزار میشد. همه ی مراجع شرکت میکردند. امام شرکت نمیکرد. عدم شرکت امام باعث حرف و حدیث شده بود. چند نفر از اساتید بلند شدند رفتند پیش حضرت امام. عرض کردند که عدم حضور شما در مراسم ختم آیت الله بروجردی باعث حرف و حدیث شده است. خوب است شما شرکت کنید. امام فرموده بودند من خودم میل داشتم در این گونه مراسم شرکت کنم اما یک بار که وارد شدم برخوردی با من شد که برای من ناخوشایند بود. لذا تصمیم رفتم دیگر نیایم. برخورد ناخوشایند چه بود؟ این بود که وقتی امام وارد میشود آن قاری قرآن یا کس دیگری میگوید برای سلامتی آیت الله خمینی صلوات ختم کنید. این برای امام میشود برخورد ناخوشایند. این انسانی که به این مقام رسیده است میتواند به ملتش به دینش به کشورش خدمت کند. اما کسانی که دچار منیتند، برای یک دستمالی قیصریه را به آتش میکشند، به خاطر این که باورشون اومده که رای نیاوردند، میخواهند کل کشور به آتش کشیده شود.به ویرانه ای تبدیل شود. انتخابات باطل شود. شاید در دورهی دیگر با دوز و کلکی به قدرت برسند. اینها طرفدار خط امامند؟ خط امام این است؟ آدمی که یکپارچه شهوت قدرت او را گرفته نمیفهمد چه کار دارد میکند چه می گوید، در خط امام است؟ آقایی که نامهی سرگشاده به مقام معظم رهبری مینویسد شروع میکند از گذشته میگوید، بله زمانی من و شما و آقای بهشتی را چنان میگفتند چنین می گفتند، به عنوان رکن اساسی انقلاب... یعنی چی؟ یعنی ارث و میراث می خوام؛ یعنی سهم من در این انقلاب چیه؟ این خط امامه؟ با منیت، با هواپرستی، با خودخواهی نمی توان پیرو خط امام بود. خط امام در مرحله ی اولش خود سازی است. اگر انسان تونست از خودش بگذرد، به قول حافظ از خود بگذر که رستی، یک چیزی به همین مضمون. ولی انسانی که دچار کشش شخصیته، تمام مصائب از همان جا ریشه می گیرد. الدنیا رأس کل خطیئه. تمام این مسائل و این بلاهایی که الان داره بر سر ما میآید، مربوط به جنگ قدرت و خود خواهی ها و خود پرستی ها و قدرت پرستی هاست. بنابراین این مسأله اول که خط امامی کسی است که - نمی گویم به مقام امام برسد- آن که به نظر من محال است. البته برای شما جوان ها نه، برای امثال من. چون انسان هر چقدر سنش بگذرد اراده ضعیف می شود و شهرت طلبی و قدرت خواهی بیشتر می شود. شما جوان ها انشاء الله بتوانید از الان به فکر خودسازی باشید تا به یک مقامی برسید. ما حالا آن را نمی خواهیم؛ لا اقل انسان حاضر نباشد به خاطر قدرت، دینش و ناموسش و وطنش و همه چیزش را فدا کند. راضی بشود که این کشور به فتنه و فساد کشیده شود و به آتش کشیده شود و جنگ داخلی به راه بیافتد چراکه فکر کند که چرا من به قدرت نرسیدم.
موضوع دوم در مورد خط امام پیروی از ولایت است. شاید بعضی گمان کنند امام از زمانی که به مقام مرجعیت و رهبری رسیدند مسأله ی ولایت برای ایشان مطرح شد. امام در زمانی که طلبه بودند به این مسأله توجه داشتند. خیلی ها از ما سوال می کنند که چرا امام تا سال 1341 نهضت را شروع نکردند؟ زمانی که شاه ضعیف شده بود، شرایط در ایران بیشتر فراهم بود، نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران مطرح بود، فدائیان اسلام در صحنه بودند، چرا امام در آن مقطع وارد صحنه نشدند و مبارزه نکردند؟ و گذاشتند زمانی که رژیم به عنوان یک امپراتور بر اوضاع کشور مسلط شده و شرق و غرب با او همدست شده اند و او را حمایت می کنند، نفس ها رو بریده، قلم ها را شکسته، و در این شرایط نهضت را آغاز می کنند؟ علت العلل این که امام تا سال 41 نهضت خود را آغاز نکردند برای این بود که پیرو ولایت فقیه بودند و تا زمانی که آیت الله بروجردی در قید حیات بودند، امام به خود اجازه نداد تا بر خلاف رأی و نظر ایشان حرکتی بکنند و قلمی بزنند و سخنی بگویند. البته محضر ایشان می رفتند و اعتراض می کردند، انتقاد می کردند، پیشنهاد می دادند، اما وقتی در محضر ایشان خارج می شدند نه سخنی بر خلاف رأی ایشان بر زبان می آوردند و نه اجازه می دادند که کسی به آن مرجع بزرگ اهانتی بکند، جسارتی بکند و طعنه ای بزند، و حتی کسانی را که امام به عنوان انسان های مخلص و متعد قبول داشت اما به خاطر برخورد ناشایست آن ها با مرحوم بروجردی، تا آخر عمر امام حاضر نشد از آنها ستایش و یا حمایتی بکند و یا از آن ها اسمی بیاورد. انتخابات که تمام شد مقام معظم رهبری فرمودند که اعتراضات خود را از مسیر قانونی پی گیری کنید، کسانی که این سخن رهبری را نادیده گرفتند خط امامی هستند؟ قران در مورد منافقین می گوید که آن ها بعضی از احکام خدا را قبول دارند و بعضی را قبول ندارند؛ آن چه به نفع آن ها ست قبول دارند و آن چه به نفع آن ها نیست قبول ندارند. ما در مسائلی که به نفع ما باشد بگوییم که خط امامی هستیم و در آن جایی که مغایر با منافع شخصی ماست ساز دیگری بزنیم. این یک حرکت منافقانه است. یک انسان سالم در ابتدا می گوید که من خط امام را قبول دارم ویا می گوید من خط امام را دربست قبول دارم. نمی شود که انسان خود را خط امامی بداند ولی بر خلاف رأی و نظر رهبری حرکتی انجام دهد. حتی کسانی که به قدرت می رسند و غرور آن ها را فرا می گیرد و نامه ی مقام معظم رهبری در مورد بعضی از افراد را نادیده می گیرند به آن ها باید هشدار داد که در مسیر خط ولایت استوار نیستند.
سومین ویژگی امام این است که امام هیچ گاه با دشمنان نظام همصدا نشدند. همیشه سخن و پیام و ندای امام بر خلاف منافع دشمنان اسلام و ابرقدرت ها و حکومت های مقتدر جهانی بود. در شب 16 خرداد 42 رادیوهای بیگانه از جمله آمریکا، شوروی، آلمان، رژیم صهیونیستی و رادیوهای برخی از کشورهای عربی یکصدا علیه امام حرف زدند. همان چیزی که رادیوی رژیم پهلوی در رادیو گفته بود و امام را مرتجع و عامل دست بیگانه خوانده بود و گفته بود که امام از جمال عبدالناصر پول گرفته است تا در کشور آشوب به پا کند، همه ی این رسانه ها تکرار کردند. بعد هم از آن سال تا سال 56 یک بایکوت عظیم علیه امام بود. خیلی جالب است که امام از سال 43 که تبعید می شوند تا سال 56 که نهضت امام به پیروزی می رسد، اگر روزنامه های خارجی را زیرو رو کنید و اگر اخبار و گزارشات رسانه های خارجی را مورد بررسی قرار دهید یک کلمه به نام خمینی نمی بینید. ما که در نجف بودیم در این فکر بودیم که رادیو بی بی سی را مجبور کنیم تا اسمی از امام بیاورد؛ رادیو بی بی سی برنامه ای به نام پاسخ به سوالات داشت، من نامه ای را نوشتم و از طریق یک از دوستانم در بحرین خواستم که این نام را به عنوان یک شنونده بحرینی به پستی بیاندازد- برای این که حتی متوجه نشوند که این نام از عراق فرستاده شده است – و از بی بی سی سوال کردم. اولین سوالم این بود که چرا بعضی ها به شوروی سوسیال امپریالیسم می گویند در حالی که شوری کشوری سوسیالیستی است. سوال دوم من این بود که شخصی در ایران به نام آیت الله خمینی در ایران بود که در سال 42 قیام کرد؛ آیا از سرنوشت او خبری دارید؟ جالب بود که رادیو بی بی سی به سوال اول من پاسخ داد ولی سوال دوم من را کاملا مسکوت گذاشت. حتی نگفت که شما سوال دیگری هم داشته اید. چنین توطئه ی سکوتی علیه امام وجود داشت.
در سال 56 که انقلاب اوج گرفت و فریاد ملت ایران طنین انداز شد، دیدند که دیگر نمی توانند امام را نادیده بگیرند و مجبور شدند اسم امام را بیاورند. امام از آن روز تا روزی که انقلاب پیروز شد و تا روزی که امام چشم از جهان فروبست تا به امروز این طور نبود که رادیوهای بیگانه و رژیم های وابسته به استکبار جهانی و ابرقدرت ها، در جهت صدا و پیام امام حرفی بزنند. اولا تا زمانی که شاه برسر قدرت بود حرف های شاه را تکرار می کردند: دولت ایران می گوید این ها مرتجعینی هستند که می خواهند کشور را به عقب ببرند، این ها اگر پیروز شوند زنان باردار را اعدام می کنند، از آزادی زن ها جلوگیری میکنند، زنان را از درس خواندن باز می دارند؛ شما اگر صحیفه ی امام را مطالعه کنید می بینید که امام به این سوال ها پاسخ داده اند و مثلا گفته اند که طلب العلم فریضه علی مسلم و مسلمه. همچنین می گفتند که اینها می خواهند اقلیت های مذهبی را اعم از مسیحی، کلیمی، زدتشتی را سرکوب کنند.
حال امروز که این آقایان با این رسانه ها هم صدا می شوند و این رسانه ها از این افراد حمایت می کنند و حتی راهنمایی می کنند؛ منافقینی که نامه ی فدایت شوم برای آن ها می نویسند آیا منافقین و سلطنت طلب ها طرفدار خط امام شده اند و یا این افراد از خط امام خارج شده اند که مورد ستایش دشمنان اسلام قرارگرفتند. آیا منافقینی که قاتلین علما و شهدای ما از جمله شهید بهشتی و مطهری و شهدای محراب هستند آیا امروز طرفدار این آقایان هستند و یا این آقایان از خط امام منحرف شدند؟ جالب این جاست که نه تنها از این ها حمایت می کنند بلکه خط می دهند و زمینه سازی می کنند. در خط امام و در راه امام امکان ندارد که اشتراکی با دشمنان اسلام و استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملی باشد. کسانی که منافع ملت ها را می خواهند و می خواهند ملتها را با ذلت و اسارت بکشند این ها حتی یک لحظه نمی توانند خط امام را تحمل کنند. این ها تمام تلاششان این است که خط امام را از صحنه بیرون کنند تا بتوانند به آسانی بر این کشور مسلط شوند. نکته ای که در این جا حائز اهمیت است این است که اگر توجه کنید می بینید که امام در نجف اشرف غریب بودند و به مدت 15 سال در بایکوت و تحت فشار بودند و از هیچ گونه امکانات رسانه ای برخوردار نبودند. رژیم بعث در سال 1349 بر سر اروند رود با شاه درگیر شد. در حقیقت درگیری بین انگلیس و آمریکا بود. انگلیس می خواست از خلیج بیرون رود و آمریکا می خواست جای او را بگیرد و این درگیری منجر به درگیری بین شاه و صدام شد. ارتش ایران در اروند رود و ارتش عراق در مقابل ایستاد. از مجلس شورای انقلاب هیئتی به حضور امام آمد و گفت که ما با شما هدفی مشترک داریم و ما با شما در راه مبارزه با امپریالیسم همفکریم، و از شما درخواست می کنیم تا با خبرگزاری ها مصاحبه کنید و هر چه می خواهید علیه شاه بگویید. امام فرمود: مبارزه ما با شاه مبارزه اصولی و مردمی است و مبارزات شما مبارزات سیاسی است و ما نمی توانیم با شما هدف مشترک داشته باشیم. و این افراد با عصبانیت از خدمت امام رفتند. نکته این که امام حاظر نشد حتی برای لحظه ای با دشمنش همصدا شوند. این قضیه مرا به یاد امام علی(ع) میاندازد؛ ابوسفیان که یکی از دشمنان اسلام بود خدمت علی(ع) آمد و گفت من با تو بیعت می کنم و قول می دهم که مدینه را پر از جمعتی کنم که به طرفداری از تو آماده باشند. حضرت فرمود که به بیعت تو نیازی ندارم. حضرت فهمید که او با فتنه می خواهد جامعه ی اسلامی را به آتش بکشاند و فتنه و تفرقه درست کند. کسانی که امروز دم از علی(ع) می زنند با فرض این که حق آن ها ضایع شده باشد و فرض کنیم در انتخابات تقلب شده باشد وظیفه ی اسلامی چیست و پیروان علی چه وظیفه ای داشتند؟ آیا باید مملکت را به فتنه بکشند و یا بگویند که ما از حق خود می گذریم و آرامش را حفظ می کنیم تا این کشور از فتنه و آشوب مصون بماند و دشمن نتواند از آن سواستفاده کند؛ نه این که خوشحال باشند که منافقین و سلطنت طلب ها و رژیم صهیونیستی و تمام دشمنان اسلام به پشتیبانی از این ها برخواستند.
وطن خواهی به معنای اتحاد اسلامی از ویژگی های خط امام بود. امام با تمام قدرت به ملتش عشق می ورزید. اصولا کسانی می توانند به مردمشان عشق بورزند که به خدا عشق بورزند. عشق به ملت و مردم منوط به عشق به خداست. کسانی مردمی هستند که خدایی باشند. مسأله وطن خواهی با نژادپرستی با هم متفاوت است. کسانی می توانند به کشورشان خدمت کنند که یکپارچه خدایی شده باشند. حب الوطن من الایمان. یکی از بزرگترین توطئه ی دشمنان ما این بود که سعی کردند وحدت ملت ما را بگیرند. در طول 5 قرن و در طی جنگ های صلیبی نتوانستند بر کشورهای اسلامی مسلط شوند. بررسی کردند و دیدند که کشورهای مسلمان دو ویژگی دارند: ایمان به خدا و اتحاد. و تلاش کردند که این دو حربه را از مسلمان ها بگیرند. در جریان جنگ ایران و روس فتحعلی شاه نماینده ای به نام عسگرخان ارومی به فرانسه برای کمک به ایران در مقابل روس فرستاد. عسگرخان به محض این که وارد فرانسه شد مورد توجه فراماسونری فرانسه قرار گرفت و او را شستشوی مغزی دادند و به طور کلی او را منحرف کردند و وقتی از او خبری نشد، فتحعلی شاه شخص دیگری را به عنوان سفیر به نام ابوالحسن خان ایلچی فرستاد. این فرد هم به سرنوشت عسگر خان دچار شد. پس از چند سال که ایران در جنگ شکست خورد و 17 شهر قفقاز از دست رفت این افراد برگشتند. این افراد سه حرف داشتند: یک این که ما باید از انگشت پا نوک سر فرنگی شویم تا ایران پیشرفت کند. دو این که دین عامل بدبختی و سرافکندگی است و باید کنار گذاشته شود و سه اینکه ما باید وطن پرست شویم تا دشمن را شکست دهیم. این فکر در ایران، عراق، ترکیه گسترش پیدا کرد و باعث شد پان عربیسم، پان ترکیسم و پان ایرانیسم به وجود بیاید و نتیجه آن شد که در جنگ جهانی ابرقدرت هایی که در طول 500 سال نتوانسته بودن بر کشور های اسلامی تسلط پیدا کنند، به سادگی این کشور را اشغال کردند. در بحبوحه ی جنگ انگلستان با دولت عثمانی با تحریک انگلیسی ها حاکم مکه پرچم عروبیت را بلند کرد و گفت: العزه للعرب. به او وعده داده بودند که اگر شما از داخل حرکت کنید و دولت عثمانی را ساقط کنید شما را به عنوان امپراتور دنیای عرب به رسمیت می شناسیم. این شخص از پشت خنجر زد و دولت عثمانی ساقط شد و این فرد هم برکنار شد. اما عرب ها متأسفانه تا به امروز با شعار العزه للعرب روز به روز ذلیل تر و اسیرتر و بدبخت تر می شوند. ایران در طول زمان به خصوص در دوران رضاخان طوری وطن خواهی و وطن پرستی در آن ترویج می شد که اسلام خواهی به طور کلی کنار گذاشته شود. نتیجه ی این دوری از اتحاد اسلامی این شد که اشغال گران در شهریور 1320 این کشور به راحتی اشغال شد. در جریان کاپیتالاسیون در سال 1343 که به تعبیر امام ما را از سگ های آمریکایی هم پست تر کردند که اعتراضات امام باعث تعلیق این حکم شد؛ اما کسانی که دم از پان ایرانیسم و ناسیونالیسم می زدند نفس نکشیدند. نهضت آزادی و جبهه ی ملی و گروه های پان ایرانیسم چه کار کردند؟ آیا اعتراضی کردند؟ امام این ملت را به فطرت اصلی خود بازگرداند. به دوران صدر اسلام بازگرداند و اسلام خواهی را در مردم ما زنده کرد. ملتی که یکپارچه خدایی شد و مسائل قومی و قبیله ای را کنار گذاشت و وحدت اسلامی برایش ایجاد شد توانست با سلاح ایمان و با دست خالی یک نظام 2500 ساله را از قدرت به پایین بکشه. امروز یک از ترفندهایی که دشمن به کار بسته این است که بتواند ما را از این هدف دور کند و سلاح ایمان و اتحاد را از ما بگیرد و با شعار ایران ما را به شرایط گذشته برگرداند. و بتوانند ایران را تجزیه کنند و کردستان و خوزستان و آذربایجان هرکدام به یک طرف بروند. در چنین شرایطی می بینیم که گاهی شعارهایی مطرح می شود که در راستای همین امر است: نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران. کسانی که این شعارها را می سازند که از روی عمد هست و دستور می گیرند؛ اما عزیزانی که این شعار ها را باور می کنند می دانند قضیه ی غزه و لبنان چیست؟ شاید بعضی ها بر این باورند که قضیه ی غزه و فلسطین برای ما فقط جنبه ی اسلامی و انسانی دارد. فرض کنیم که ما اصلا ما مسلمان نیستیم و به اسلام هم اعتقادی نداریم. فرض کنیم انسان هم نیستیم. اما ادعا می کنیم که ایران را می خواهیم. شما فکر می کنید که صهیونیست ها فقط به خاطر خاک فلسطین به آن منطقه آمدند. صهیونیست ها به خاطر نوع طرز تفکری که دارند قدمی برنمی دارند مگر این که به سودشان باشد. این که میبینید در کشورهای اروپایی مثل همین انگلستان نزدیک به 400 سال یهودی ها را راه نمی دانند و همچنین در کشورهای دیگر مثل فرانسه، آلمان و دیگر کشورها ممنوع الورود هستند به خاطر این است که می دانند یهودی ها مغز اقتصادی دارند و اگر وارد این کشورها شوند اقتصاد این کشورها را قبضه می کنند. وقتی که در خاورمیانه نفت کشف شد و بوی نفت به مشامشان خورد تازه یادشان آمد که فلسطین زمین موعود آن هاست. در جنگ اول جهانی به انگلستان گفتند که اگر شما قول بدهید که اگر در جنگ پیروز شدید فلسطین را به ما می دهید ما به شما کمک می کنیم. انگلیسی ها هم به راحتی قبول کردند زیرا با این کار یهودی ها را از اروپا دور می کردند و هم یهودی ها و مسلمان ها را به جون هم می انداختند. صهیونیست ها به خاطر فلسطین نمایند و به خاطر مناطق نفت خیز آمدند و لذا شعار آن ها از نیل تا فرات بود؛ از مصر تا ایران. اگر تا امروز به این نقشه ی خود دست پیدا نکردند به خاطر این است که هنوز در خاکریز اول مانده اند. اگر یک روز فلسطینی ها شکست بخورند و یا تسلیم شوند و این خاکریز فتح شود مطمئن باشید که صهیونیست ها گام بعدی را خواهند برداشت و برای اشغال سرزمین های نفت خیز جلو خواهند آمد و آن روز ما باید در مرز ایران با صهیونیست ها بجنگیم و حضرت علی (ع) می فرمایند: بدبخت ملتی است که آنقدر بنشیند که دشمن وارد منزلش شود و در داخل منزل خودش با دشمن بجنگد. امروز حمایت از فلسطین حمایت از تمامیت ارضی ایران است. حمایت از مردم لبنان در حقیقت حمایت از مردم ایران است. کسی که شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران را سر می دهد متوجه است که چه می گوید؟ این جانم فدای ایران نیست. شکست غزه، فلسطین و حزب الله لبنان یعنی این که ایران خلع سلاح شود و آمریکا و اسرائیل به ایران حمله کند. پس این شعار ناشی از آن است که یا فرد متوجه نیست و یا الهام گرفته از صهیونیست هاست و این شعار یک شعار صهیونیستی است. صهیونست ها این شعار را مطرح کردند تا ایرانی ها را از حمایت فلسطینی ها و لبنانی ها باز بدارند تا راحت بتوانند یک روزی ایران را مورد حمله و سرکوب قرار دهند. حمله به عراق و افغانستان هم مقدمه حمله به ایران بود. حتی جنگ 33 روزه ساختن حاشیه امن برای صهیونیستها در صورت حمله به ایران بود. تا نکند موشکهای حزب الله به تلافی حمله به ایران صهیونیستها را مورد هجوم قرار دهد.
از ویژگی های دیگر حضرت امام دوری از اختلاف بود. امام از آن روزی که نهضت را آغاز کردن تا آن روزی که فوت کردند سعی کردند در اختلاف ها داخل نشوند. شاید یکی از دلایلی که امام را از ترکیه به عراق تبعید کردند این بود که می خواستند امام را در نجف دچار اختلافات داخلی کنند؛ چون می دانستند که در آن جا اندیشه های زیادی وجود دارد. از آن روزی که امام وارد نجف شد، شبنامه های زیادی علیه او منتشر شد. در یک شبنامه به امام نسبت های ناروایی را نسبت داده بودند. دو تن از اساتید نجف که هردو زنده و در ایران هستند این شبنامه را خدمت امام بردند و عرض کردند که یا خودتان از خودتان دفاع کنید و این را تکذیب کنید و یا به ما اجازه بدهید ما از جانب شما این شبنامه را تکذیب کینم. امام فرمود: دیگر مجالی برای دفاع از خود نمانده است، اگر مجالی باشد باید از اسلام دفاع کنیم. چطور می توان باور کرد کسانی که ادعای خط امام را دارند و راه امام را شناخته باشند ولی در جهت فتنه و آشوب حرکت کنند. امام در سال 1358 وضع امروز ما را پیش بینی کردند: من حالا به شما می گویم، سنم اینقدرها نیست و ممکن است قبل از این حرف ها از میان شما بروم، لکن شما یادتان باشد این برنامه ای را که الان دارند برخی از مغرضین می ریزند وجوان های ما را گول می زنند، این برنامه برای این است که آمریکا را بر ما مسلط کنند، همه ی این ها که با شما دشمنند شروع کردند به این که ایران یک مملکت هرج و مرجی است، نظام ندارد این مملکت، مثل حیوانات همه به جان هم ریختند، همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف می کنند، هیچ کس از هیچ کس حرف نمی شنود، یک همچو ملتی محتاج به قیم است، دنیا حکم می کند که ایران محتاج به قیم است، قیم باید برایش تراشید، راه را باز می کنند تا یک قیمی مثل رضاخان یا محمدرضاخان بالاسر ما بیاورند.(7/10/1358)
هنوز یک سالی از پیروزی انقلاب نگذشته که امام هشدار می دهند که اگر شما به این فتنه گری ها ادامه بدهید و به جان هم بیافتید، نیاز به قیم دارید. حالا اون کسی که میآید و می گوید که من فلان جا رفتم 100 نفر به نفع من و 10 نفر علیه من بودند و من باز ادامه می دهم؛ این همان کمک به فتنه ای است که امام در سال 58 هشدار آن را داده بودند. تو نه تنها در خط امام نیستی بلکه در خط آمریکا هستی، را را برای آمریکا و رژیم صهیونیستی هموار می کنی، چگونه شما ادعای خط امامی را داری که به این فتنه دامن می زنی. امام در صحیفه می گوید که ممکن است وقتی این قضیه اتفاق می افتد من در بین شما نباشم، اما بدایند که چنین نقشه ای در کار است. خط امام با فتنه گری و اختلاف افکنی منافات دارد. ممکن است این ها بگویند که ما بیاییم و شما به جوان ها بگویید که با ما کاری نداشته باشند. جوان های مملکت را نمی توان دهانشان و دست و پایشان را بست و این خلاف آزادی و دمکراسی است که شما از آن دم می زنید؛ جوان از تو ناراحت و عصبانی است، از توطئه ای که کردی، از خیانتی که کردی، از دروغ هایی که گفتی؛ قهرا این جوان با تو برخورد می کند؛ به تو اعتراض می کند. اما اگر تو واقعا خط امامی هستی فکر کن که داری چه کار می کنی و به نفع چه کسی به صحنه می آیی. خط امام حمایت از حزب الله است، کسانی که خط امام را قبول دارند باید بدانند که امام حزب الله را صاحبان اصلی انقلاب می داند و در راه دفاع از حزب الله به همه توصیه می کند: اینک به تمام متصدیان امور و دستاندرکاران مملکت هشدار می دهم که قدر این جوانان حزب اللهی را بدانید و از آن ها قدر دانی کنید و آن ها را تشویق کنید و در آغوش محبت خود حفظ کنید، این ها بودند که ایران را نجات دادند و از این پس این ها هستند که انقلاب را پاسداری می کنند، همین ها هستند که با صرف هزینه ای کم در ظرف مدت کوتاهی با روشن بینی خاص خویش، کارهای تعجب آوری نمودند که گمان نمی شد در ایران بتوان انجام داد؛ این مغزهای متعد باید تشویق شوند تا شکوفا گرددند، مسئولین صاحبان اصلی انقلاب را با بهانه های بی اساس پس نزنند، تا به جای آنان کسانی که وارثان رژیم گذشته و وابستگان آن ها هستند جایگزین کنند، البته باید از متخصصان متعد و یا لااقل غیرمعاند استفاده شود، لکن نه به قیمت کنار گذاشتن صاحبان اصلی انقلاب که جوانان حزب اللهی هستند؛ چشم ها و گوش ها را باز کنید که دشمنان حیله بازان کارکشته هستند و ممکن است از ساده دلی شما استفاده کنند و مراکز حساس را کم کم به دست گیرند و انقلاب را به سوی غرب یا شرق بکشانند.
امروز کسانی که حزب اللهی ها را آشوب گر می خوانند، حزب اللهی را آدم وحشی می دانند، این ها در خط امامند؟ خط امام دفاع از حزب اللهی هاست.
{بخش پرسش و پاسخ:}
خط امام شعارش نه شرقی نه غربی است. باید ببینیم منظور کسانی که این شعارها را می دهند چیست. اگر منظورشان این است که شعار مرگ بر آمریکا ندهیم که امام این مسأله را مشخص کرده است: بعضی ها شعار مرگ بر شوروی سر می دهند تا مرگ بر آمریکا فسخ بشه و خطر اصلی فراموش بشه. امام جمله ای در سال 1343 وقتی بر علیه کاپتیلاسیون صبحت کردند، دارند: آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هردو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، اما امروز سروکار ما با آمریکاست. امروزه هم دشمن اصلی ما امریکاست؛ به عنوان یک کافر حربی که در قران دستور داده شده است که به کافر حربی نزدیک نشوید و با او مبارزه کنید. اگر منظور از مرگ بر آمریکا و مرگ بر روسیه این است که ما دشمن اصلی را، کافر حربی را و کسی که کمر به نابودی اسلام و انقلاب و ایران بسته، کسی که می خواهد بار دیگر ایران را پایگاه خود قرار دهد و ایران را اشغال کند و استقلالی را که پس از چند قرن عاید ما شده است را از بین ببرد، این امر یک خیانت است. این درست است که ابرقدرت ها، چه روس، چه آلمان، چه فرانسه، چه آمریکا، چه چین هیچ کدام به فکر منافع ما نیستند و همه در فکر این هستند که به نحوی بر منافع ایران تسلط پیدا کنند، امام چه شده است که امروز ما باید دشمن اصلی را رها کنیم و مرگ بر روسیه و مرگ بر چین بگوییم؟ لا اقل این است که به عنوان یک دشمن حربی در مقابل ما نیاستاده اند و توطئه ای برعلیه ما ندارند. الان روسیه و چین نگران از این هستند که ایران مجهز به سلاح اتمی شود؛ هم از اسلام می ترسند و هم از این که ایران به حرف دنیا گوش نمی دهد و این برایشان خطرناک است؛ اما با وجود این مجبورند به نحوی با ایران به صورت کج دار و مریض رفتار کنند. این هم دنباله آن شعار صهیونیستی نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران است که مقدمه است تا ایران را اشغال و نابود کنند. در حقیقت می توان گفت این خط یک خط موازی است. یعنی این که ما بیاییم و یک شعاری مطرح کنیم و مردم را از دشمن اصلی منحرف کنیم و مسائل جانبی را بزرگ جلوه دهیم. این که دیدید در روز قدس بر روی شعار مرگ بر اسرائیل خط قرمز کشیدند همین مسأله را دنبال می کردند. جناب رئیس جمهور دموکرات مآب می گوید که مرگ نگویید و ما از مرگ بدمان می آید و ما به دنبال صلح و سازش هستیم.
من اگر مسئول موسسه تنظیم و نشر آثار امام بودم می دانستم که وظیفه ام چیست. الان این وظیفه به عهده ی شخص دیگری است.
این دلیل نیست که چون یار و نزد امام بودند، چون خیلی از کسانی بودند که فرزند پیامبر و امام معصوم بودند و از راه منحرف شدند. نکته ای که هست این است که برخورد با بعضی از نزدیکان و یاران امام ممکن است دو جنبه داشته باشد: یکی این که با کوبیدن این اشخاص می خواهند امام را بکوبند و یا این که نه و آن ها از مسیر امام منحرف شدند. باید بین این دو تفاوت گذاشت.
بنده اصلا وارد نشده بودم تا خارج شوم. آقای کروبی در طول ایام عید نوروز که بنده شهرستان بودم، اسم ما را بدون اطلاع به عنوان کسانی که بنیانگذار مجمع روحانیون مبارز بود گذاشته بود. ابتدا می خواستم که تکذیب کنم که دو مسأله مانع شد: اول به خاطر رفاقتی که با آقای کروبی داشتم و نمی خواستم آبروی ایشان را ببرم. نکته ی دوم این که وقتی آقای ری شهری با امام ملاقات کردند و امام گفته بودند که دو جناح مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت باید جدا باشند. بنده هیچ گاه عضو نشدم ولی در جلسات آن ها شرکت می کردم و می خواستم ببینم حرفشان چیست، مشکلشان چیست، تفاوت آن ها با دیگر روحانی ها در چیست. در مدتی که با آقایان رفت و آمد داشتم متوجه شدم که جز مسأله ی قدرت چیز دیگری نیست. ما در اسلام یک سیاست داریم و یک سیاست بازی. سیاست در اسلام مقدس است. تدبیر اداره جامعه امری مقدس است. اما سیاست بازی در اسلام محکوم است. فرق امام با دیگران این است که امام سیاستمدار بود ولی سیاست باز نبود. با مردم صداقت داشت. روزی که امام آتش بس را در سال 1367 پذیرفت سیل جمعیت به سوی جبهه ها سرازیر شد. فرماندهان جنگ و جبهه به امام خبر دادند که الان فرصت خوبی است تا به عراق یک حمله ی برق آسا داشته باشیم و زمین را اشغال کنیم تا اگر فردا به پشت میز مذاکره نشستیم اقلا چیزی داشته باشیم. امام فرمودند ما وقتی که آتش بس را پذیرفتیم دیگر حمله نمی کنیم. اما آقایون تا زمانی که امام هست و تا زمانی که در جامعه شعار مرگ بر آمریکا هست به شدت ضد آمریکا باشند، اما وقتی به قدرت رسیدند همه ی شعارها کنار گذاشته می شود. از آقای کروبی وقتی آقای خاتمی به قدرت رسید سوال کردم که چی شد که شما یکدفعه تغییر موضع دادید. گفت که امروز دیگر شعار مرگ بر آمریکا برد ندارد. امام آن چه را به مصلحت کشور و ملت بود آن را انجام می داد، خواه بپذیرند و خواه مخالف باشند. حاج احمد آقا تعریف می کرد زمانی مردم در حسینیه جماران جمع شده بودند و شعار درود بر خمینی سر می دادند، امام رو به حاج احمد آقا می کند و می گوید اگر این مردم شعار مرگ بر خمینی هم سر دهند برای من فرقی نمی کند. آقای اشراقی تعریف می کردند که بنده پیش امام رفتم و گفتم: شنیده ام که می خواهید بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کنید، این کار را نکنید، چون بنی صدر در بین مردم محبوبیت دارد. امام گفت: وظیفه ی من این است که بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کنم حتی اگر شعار مرگ بر خمینی را در سرتاسر کشور به گوش خودم بشنوم. شیخ حسینعلی منتظری یک روزی با دنیا اعلام جنگ می کرد، نهضت های آزادی بخش را تشکیل می داد، با نهضت های آزادی بخش جهان مرواده برقرار می کرد، امروز می گوید کار غلطی بود آن ها کردند و منم همان وقت گفتم!
حضرت امام در مورد انجمن حجتیه به شدت نظر منفی داشت. امام یک ویژگی داشت و آن این بود که در مورد هیچ گروه یا فردی به صراحت اظهار نظر نمی کرد. اما پیدا بود که امام مآخدی دارند که از اعتراف این گروه نشان می دهد. به شدت از این گروه احساس خطر می کرد و به شدت نگران این تشکیلات بود. سال 43 که امام از زندان آزاد شدند آقای حلبی رهبر انجمن حجتیه به دیدار امام آمدند؛ وقتی وارد مجلس شد امام یک نگاه تند و تنفر آمیز به او کرد که همه متعجب شدند که چه شده است. امام چیزی نگفت. امام از دو گروه احساس خطر می کرد: یکی باند مهدی هاشمی برادر داماد آقای منتظری بود که بعدا دیدیم که چه جنایاتی را مرتکب شدند و دیگری انجمن حجتیه بود. امام در نطقی هشدار نسبت به انجمن حجتیه دادند و آن ها اعلام کردند که ما انجمن را به امر امام منحل کردیم و دیگر هیچ تشکیلاتی نداریم. اما در همان زمان گزارشی رسید که در همان زمان با نهضت آزادی علی رغم اختلافات فاحشی که بین آن ها هست جلسه دارند و با هم برای انجام کارهای سیاسی مشورت می کنند. در تمام دوران مبارزه جوان ها را از مبارزه باز می داشتند و از پیوستن به نیروی امام منع می کردند و می گفتند این کارهای بچه گانه است و هیچ فایده ای ندارد، امروز بزرگترین خطر بهائیان هستند و ما باید با آن ها مبارزه کنیم. بعد از انقلاب این ها به سراغ سنی ها رفتند.علی رغم این که ادعا کرده بودند انجمن را منحل کردند ولی در سال های اخیر عامل بسیاری از جنایات شدند. در زاهدان و در مسجدی که متعلق به برادران اهل تسنن بود رفتند و به آن ها توهین کردند و باعث یک آشوب و خونریزی در آن جا شدند که بعد وقتی افراد آن شناخته و دستگیر شدند مشخص شد که سیاست انجمن حجتیه بوده است. در سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) به نام حضرت زهرا چه سخنانی مطرح می کنند تا به اختلاف بین شیعه و سنی دامن بزنند. اصولا در جهان تشیع جریان هایی مثل جریان انجمن حجتیه و در جهان تسنن جریان هایی مثل طالبان و القاعده ساخته شده برای این هستند که در بین مسلمان ها ایجاد تفرقه بکنند. آمریکا بعد از آنی که از انقلاب ایران احساس خطر کرد، کارشناسان و صاحبنظران اروپایی پیش بینی کردند که جهان آینده جهان اسلام خواهد بود. به زودی اسلام جهان را در خواهد نوردید و به فکر چاره افتادند و فهمیدند که بهترین چاره آن است که اسلام را بدنام کنند و این تشکلات را راه انداختند واز طریق آن ها اسلام را بدنام کنند. به هر حال انجمن حجتیه جناحی است خطرناک، مرتجع، متعصب است و وجود آن مایه آبروریزی برای اسلام و انقلاب است و هم اکنون هم وجود دارد و بسیار فعال است. مثلا در ورود دختران به جلسه ی کنکور اعلام کرده بودند که دخترانی که جوراب سفید دارند حق ورود به جلسه را ندارند.
اصولا کسانی که راهشان مقدس نیست، برای منافعشان جارو جنجالی راه می اندازند و حرف هایی می زنند، اما از آن جایی که به راهشان اعتقاد ندارند، هنگامی که پایشان به زندان می رسند در راهشان چرخش به وجود می آید. بنده در مورد پرونده ی افراد مطالعه ی زیادی داشتم. می دانید که بنده در طول سال های 60 تا 63 مسئول مرکز اسناد ساواک بودم. بنده نزد امام رفتم و ایشان فرمودند که انجمن حجتیه را از آن جا بیرون کنید. یکی از ترفند هایی که انجمن حجتیه داشتند این بود که به این اسناد دست پیدا کردن و تمام اسناد رابطه ی خود با انگلیس و آمریکا و ساواک را پالایش کردند. اکثر آقایون روشنفکری که پایشان به زندان رسیده است به نحوی با ساواک وارد مذکره می شدند. علت را که بنده بررسی کردم دیدم که آنها به راهشان اعتقاد کافی ندارند. یک وقتی دکتر سنجابی را دستگیر می کنند و نزد شاه می برند؛ به محض این که به نزد شاه می رسد دست شاه را می بوسد.