راضیه حسینی: گویا در اقدامی عجیب، مردم یکهو تصمیم گرفتند از تلگرام و واتساپ به پیامرسان ایتا کوچ کنند. دلیل این کوچ هنوز در دست بررسی است و هیچ کس متوجه نشد چه زمانی و چگونه این کوچ صورت گرفت.
نیاکان ما هرگاه سرزمینی با آب و هوای مناسب، نزدیک به رودخانه و سرسبز میدیدند، تصمیم به زندگی در آن محل میگرفتند، ولی مثل اینکه ما با نیاکانمان بسیار متفاوتیم. مثلاً اگر در زمانهای قدیم به جای آنها بودیم، احتمالاً از دریا و جنگل گذر، و جایی وسط کویر را برای زندگی انتخاب میکردیم. هرکس هم میپرسید چرا، میگفتیم: «به شما ربطی ندارد، اینطوری تصمیم گرفتهایم.» ولی در واقع خودمان هم نمیدانستیم چرا، و اصلاً چطور شد که اینطور شد؟
از آنجایی که کویر امکانات لازم برای اسکان تعداد زیادی از انسانها را نداشت، مدام باد و خاکش با هم قاتی میشد، ولی ما باز هم مصرانه خودمان را به بوتهی خاری که میخواست از آن بیابان در برود میچسباندیم، او را با خودمان به زور نگه میداشتیم. خار هر چه میگفت: «ولم کن. میخوام برم یه جای بهتر. به سرزمینی که نسیم گفته بود.»
ما میگفتیم: «محاله بذاریم. کجا از اینجا بهتر؟»
شانس آوردیم که جای نیاکانمان نبودیم، البته شاید هم نیاکانمان شانس آوردند که جای ما نبودند. آن زمان همه چیز مشخص بود و آدمها را میشد شمرد. کسی نمیتوانست همینطوری روی هوا آمار بدهد که جماعتی به فلان جا کوچ کردهاند و هیچکس هم متوجه نشود.
ما در روزگاری زندگی میکنیم که یک روز صبح از خواب بیدار میشویم و میبینیم رفتهایم جزو آمار نصب کنندگان یک پیامرسان، بینندگان یک برنامهی تلویزیونی، دوستداران یک شخصیت سیاسی و رضایتمندان از وضع موجود.
نمیدانیم، شاید شبها خوابگرد شدهایم. میرویم برای خودمان پیامرسان داخلی نصب میکنیم. پای تلویزیون مینشینیم برنامه میبینیم و… خدا میداند دیگر چه کارهایی انجام میدهیم. شاید حتی آنقدر از اینترنت استفاده میکنیم که دیگر سرعت و حجمی برای روز باقی نمیماند. آنقدر هوای پاک تنفس میکنیم که دیگر چیزی برای فردا نمیماند.
شبها آنقدر پول خرج میکنیم که روز جیبمان خالی میشود. ما خوابگردهایی هستیم که شبها زندگی میکنیم و روزها ادای زندگی کردن در میآوریم. هیچ وقت هم یادمان نمیآید زندگی واقعی چطور بود.