راضیه حسینی: بالاخره مسئولان موفق شدند وعدهی اجرای عدالت را محقق کنند. وقتی اکثر مردم یکدست فقیر شوند، دیگر کسی نگران تفاوت طبقاتی نخواهد بود. وقتی مسئولان نتوانستند در داشتهها مردم را شبیه هم کنند، این امکان را از ما نگرفتند که لااقل نداشتههایمان شبیه هم شود.
حالا دیگر پدر خانواده وقتی با دستان خالی به خانه میآید خیالش راحت است که فرزندان غصه نمیخورند. آنها قبل از آمدن پدرشان کنار بچههای دیگر بودند و فهمیدند هیچکس قرار نیست دوچرخه و عروسک داشته باشد.
دلشان آرام گرفت و ابر بالای سرشان را که همیشه یک چیزی داخلش بود، پاک کردند. حالا همگی با خوشحالی دور سفرهای که معمولاً خالی است، مینشینند، تلویزیون را روشن میکنند، برنامههای جذاب میبینند و از زندگی لذت میبرند. پدر و مادر دیگر مثل قبل نگران نیستند بوی کباب خانهی همسایه به مشام بچهها برسد و این آرامش خیال را مدیون مسئولان هستند.
هر وقت گرسنگی به خانواده فشار زیادی آورد میروند سر کوچه، سمفونی شکمهای گرسنه را گوش میکنند، به آنها میپیوندند و از زندگی عادلانه لذت میبرند. هر وقت صاحبخانه اسباب و اثاثیهشان را بیرون ریخت، به جمع بیخانمانهای کوچه میپیوندند و تا خود صبح گل میگویند و گل میشنوند.
حالا که شب یلدا هم نزدیک است دیگر نگران خرید آجیل و میوه و سایر ملزومات جشن نیستند، همگی میدانند که نمیتوانند بخرند، در نهایت دور هم جمع میشوند، فال حافظ میگیرند.
شاید حافظ مجلس بالای شهریها را ول کند، بگذارد هر چه دلشان خواست بخوانند و کنار پایینشهریها بنشیند، خودش برایشان تفألی بزند و بخواند:
«زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت/ صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی.»