جمیله کدیور: سرانجام از ساعت ۷صبح به وقت محلی روز جمعه سوم آذر (۲۴نوامبر) توقف چهار روزه جنگ غزه محقق شد. حماس گفته مفاد این توافقنامه بر اساس دیدگاه مقاومت و ملاحظات آن و به رغم تلاشهای اشغالگران برای طولانی کردن و به تعویق انداختن آن، از موضع قدرت میدانی تهیه شده است.
این توافق از چند جهت حائز اهمیت است:
نخست؛ بعد از عملیات ۷اکتبر شبه نظامیان فلسطینی در شکستن محاصره غزه، ضربه سخت به لشکر غزه (Ugdat Aza) که لشکر ارتش اسرائیل و تابع فرماندهی جنوب است و شکست هیمنه امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل با چندین دهه ادعای نفوذناپذیری و برتری قدرت نظامی در منطقه، دولتمردان اسرائیل برای مقابله با شکستی که متحمل شده بودند، نیازمند یک پیروزی بزرگ بودند.
بر همین اساس اقدام به حمله به غزه و ممانعت از ورود نیازهای حیاتی مردم غزه به منظور درهم شکستن مقاومت آنهاکردند. درحالی که از همان ابتدا شبه نظامیان فلسطینی رفع محاصره غزه و آزادی زندانیان فلسطینی در مقابل اسرای اسرائیلی را مطرح کردند، دولت اسرائیل با این شروط مخالفت کرد و از ادامه جنگ تا پیروزی و نابودی کامل حماس سخن گفت.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل با تصور امکان نابودی حماس، بارها با توافق آتشبس در نوار غزه مخالفت کرد و تاکید بر بازگرداندن بدون قید و شرط اسرای اسرائیلی داشت. او تصور می کرد بدون دادن امتیاز، با عملیات نظامی گسترده هوایی و زمینی به اهداف خود دست می یابد و به دنبال پیروزی نظامی، پیروزی سیاسی هم حاصل می شود.
اسرائیل که با حمایت آمریکا و غرب، بارها با عنوان دفاع از خود، بر ادامه جنگ تا حذف کامل حماس تاکید داشت، بدون دست یافتن به پیروزی نظامی و به تبع آن پیروزی سیاسی، ناگزیر از مذاکره با حماس و توقف موقت نبرد شد؛ توقفی که احتمال تمدید دارد.
توجه به این نکته ضروری است که نقش قطر و مصر در این میان، بیشتر نقشی رسمی در انتقال نظرات بود تا موثر در شرایط آتش بس. به عبارتی، آمریکا و اسرائیل برای تحقق این آتش بس ناگزیر از گفتگو و پذیرش شرایط فرماندهی حماس در نوار غزه شدند. مفاد توافق آتش بس بسیار نزدیک به خواست هایی بود که حماس چندین هفته پیش ارائه کرده بود و در آن زمان پذیرفته نشد و اکنون بخش عمدهای از آن خواست ها توسط اسرائیل و ایالات متحده پذیرفته شده است.
دوم؛ مفاد این توافق آتش بس موقت مبنی بر ارسال کامیون های کمک های بشردوستانه و ممنوعیت پرواز هواپیماهای اسرائیلی موید آن است که برخلاف تبلیغات صهیونیست ها، اسرائیل تسلط کامل بر شمال غزه ندارد.
اسرائیل درصدد بود با حمله به غزه اقدام به تجزیه غزه به شمال و جنوب، تخلیه ساکنان، تقسیم مناطق نبرد، تسلط بر نقاط کلیدی، حذف حماس و آزادی اسرای خود کند؛ به همین دلیل نیز به پشتوانه حامیان غربی خود در آمریکا و اروپا در پی خرید زمان برای تکمیل اقدامات خود برآمد.
مخالفت آمریکا و کشورهای غربی با برقراری آتش بس غزه و چراغ سبز به اسرائیل علیرغم فشار افکار عمومی جهان، به منزله فرصت به اسرائیل برای تمام کردن کار غزه و نابودی حماس بود. با همین پشتوانه و کمک های مالی، نظامی، انسانی و لجستیکی غرب ، اسٰرائیل هرگونه آتش بس و مساله تبادل زندانیان از سوی حماس را رد میکرد و با تصور امکان تسلط بر شمال غزه، از ابتدا شرایط سختگیرانه ای را برای توقف جنگ تعیین کرده، خواستار آزادی همه اسرای خود از جمله نیروهای نظامی بود.
سوم؛ صهیونیست ها با تصور وجود مقر فرماندهی حماس و استقرار فرماندهان آن و حضور اسرا در تونل های زیر بیمارستان الشفا و رنتیسی برای تصرف آنجا بدون نیاز به آزادی زندانیان فلسطینی، به موازات بمباران همه جانبه و نبرد زمینی در میدان، سیاست وقت کشی در مذاکره را دنبال می کردند. بعد از اینکه مشخص شد نه مقر فرماندهی حماس در تونل های زیر بیمارستان ها قرار دارد و نه اسرای اسرائیلی در تونل های مورد ادعای اسرائیل هستند و ناتوانی اسرائیل برای کشف محل اسرا و عدم امکان آزادی آنها بدون توافق با حماس آشکار شد، کابینه جنگی نتانیاهو که هم دردرون دچار شکاف و اختلاف جدی است و هم با روسای دستگاههای نظامی و امنیتی اختلاف نظر دارد، به اجبار، تحت فشارهای داخلی از طرف خانواده اسرا و شهروندان اسرائیلی از یک سو و فشارهای خارجی غرب به ویژه آمریکا از طرف دیگر، تن به توقف موقت جنگ داد.
چهارم؛ طی حملات اسرائیل به غزه در این هفت هفته، حماس اعم از ساختار سیاسی یا نظامی آن نابود نشده، هیچ یک از فرماندهان آن دستگیر یا کشته نشده، محل نگهداری اسرا پیدا نشده، حمایت مردمی از شبه نظامیان فلسطینی تقلیل نیافته و در عرصه افکار عمومی بین المللی ، اسرائیل که دهه ها با سیاست مظلوم نمایی برای خود اعتبار و سرمایه می خرید، از همیشه درمانده تر به نظر می رسد و به رغم حجم حمایت رسانه های جریان اصلی و تبلیغات گسترده آنها به نفع اسرائیل، در عرصه تبلیغات نیز بازنده این عرصه بوده است.
در مقابل، به رغم مصائب انسانی اعم از قتل عام گسترده اهل غزه و تعداد بالای مقتولین کرانه باختری و حجم بالای ویرانی مناطق تحت اشغال، مهمترین نتیجه عملیات ۷اکتبر، تبدیل موضوعی محلی به یک پدیده بین المللی مورد توجه و مهم در سطح جهانی با آثار و پیامدهای مهم برای کشورهای دیگر اعم از غربی و عربی بود. در این هفت هفته، جهان بیش از هر زمانی با ۷۵سال اشغال فلسطین و نقش و نفاق دولت های غربی و استانداردهای دوگانه آنها در موضوع فلسطین -اسرائیل و مباحث حقوق بشر و انفعال و بی عملی دولت های عرب آشنا شد و با مردم فلسطین و آرمانهای آن همدلی کرد.
پنجم؛ هفته ها بمباران غزه و چند هفته نبرد زمینی در شمال غزه به جز عیان کردن چهره اسرائیل در کشتار غیرنظامیان و تخریب و ویرانی منازل،بیمارستانها، مساجد، کلیساها، مدارس، دانشگاهها و سایر زیرساخت های این منطقه و اجبار اهالی به مهاجرت اجباری از سرزمین خود، دستاورد روشنی برای اشغالگران نداشت. ضمن اینکه به موازات خسارتهای جدی به نیروهای اسرائیلی و متحدانش در میدان نبرد، اسرائیل دریافت که به رغم این حجم فشار، مقاومت فلسطینی ها ادامه دارد و از محبوبیت مقاومت در بین فلسطینی ها کاسته نشده است.
توجه به این نکته ضروری است که برخلاف اسرائیل که اکثر شهروندان و ارتش آن از سراسر دنیا به فلسطین گسیل و این سرزمین را اشغال کرده اندو خود را صاحب این سرزمین می دانند، اعضای حماس و سایر گروههای مقاومت فلسطین و خانواده های آنها ،فلسطینی و بخشی از مردم فلسطین بوده و هستند. از بین بردن سازمانی با صدها هزار حامی و هوادار - مستلزم کشتار دسته جمعی در مقیاسی بی سابقه است.
به همین دلیل نیز این تصور که اسرائیل می تواند حماس یا مقاومت فلسطین را «نابود و ریشه کن کند» غیرممکن و قریب به محال است. همچنانکه این موضوع در مورد حزب الله لبنان، حشدالشعبی عراق یا حوثی های یمن به عنوان واقعیت های موجود که نمی توان آنها را نادیده گرفت، وجود دارد.
بر اساس نظرسنجی «مرکز العالم العربی للبحوث و التنمیة» که بین ۳۱اکتبر تا ۷نوامبر سال جاری از تعدادی از ساکنان نوار غزه و کرانه باختری انجام شد ، گردان های القسام با ۸۹٪، جهاد اسلامی با ۸۴٪، گردان های الاقصی با ۸۰٪و حماس با ۷۶٪بیشترین بازخوردهای مثبت را داشتند.
این درحالی است که فتح ۲۳٪و تشکیلات خودگردان۱۰٪نظر مثبت شرکت کنندگان را به خود اختصاص دادند. نظرسنجی دیگری توسط گالوپ در ماههای جولای و سپتامبر سال جاری انجام شده که قابل تامل است.
بر اساس این نظرسنجی، میزان تمایل فلسطینی ها در گذر زمان به راه حل دو کشوری تقلیل یافته است. از هر شش فلسطینی بین ۱۵تا ۲۵سال (یعنی نسلZ)، فقط یک نفر از راه حل دو کشوری حمایت می کند، در حالی که این رقم در فلسطینیان ۴۶سال و بالاتر ۳۴%درصد است. با توجه به جمعیت جوان سرزمین فلسطین، جایی که ۶۹% درصد از جمعیت آن زیر ۲۹سال سن دارند، این آمار مبین عدم اعتماد آنهابه راهحلی دیپلماتیک است.
به این ترتیب در چنین شرایطی که «زمان» مهمترین پاشنه آشیل اسرائیل بود و به رغم اینکه اسرائیل با همه حمایت های گسترده بین المللی دستاورد قابل توجهی به جز اعمال قدرت بر بخشی از یک سرزمین ویران و به بهای آسیب جدی به وجهه خود کسب نکرده است ، ناگزیر از پذیرش آتش بس موقت شد.
در نهایت، اتفاقات قلمروی فلسطین مبین آن است که به رغم تلاش غرب و اسرائیل برای حذف حماس و مقاومت فلسطین، حماس همچنان بخشی از واقعیت جاری فلسطین است و در مقابل تلاش اسرائیل برای برنامه ریزی در مدیریت غزه در دوران پساحماس، ناچار از مذاکره با حماس برای تبادل اسرا شده است. این آتش بس و پذیرش شرایط حماس، نشانه آن است که در آینده نیز هر گونه مذاکرات درون فلسطینی باید شامل مسیری دمکراتیک برای حضور همه نیروهای فلسطینی اعم از نیروهای تشکیلات خودگردان، حماس، جهاد اسلامی فلسطین و سایر گروههای فلسطینی و مبتنی بر صندوق های رأی باشد.