راضیه حسینی: پس تا به حال همگی در تلاش بودند معادلهای را حل کنند که اصلاً صورت مسأله نداشت. دنبال استخدام معلم برای کلاسهایی بودند که اصلاً خالی نبود. شاید همهی ما دچار توهم شده بودیم، نکند وارد یک خواب مشترک شدهایم و خودمان خبر نداریم.
هر شب که به خواب میرویم کلاسهای خالی از معلم جلوی چشممان میآید. برخی مسئولان قول میدهند به زودی مشکل رفع میشود. مادرانی را میبینیم که به جای معلم سر کلاس رفتهاند. در این شهر عجیب، معلمها در خانهها نشستهاند، نخبهها در حال فرارند، بعضی پزشکها رفتهاند و مطبها خالی شدهاند. تعدادی معلم در صف انتظار برای گفتگو با نمایندهای هستند که هنوز صبحانهاش را نخورده و کلافه است.
گویا مرز بین واقعیت و خیال، خواب و بیداری، کمی قاتی شده است. مسئولان از واقعیتی حرف میزنند که ما در خواب هم ندیدیم. ما از خوابی میگوییم که مسئولان هیچ وقت ندیدند.
احتمالاً در دنیای بیداری، نه نمایندهای وسط حرف زدن معلم مشغول خوردن تنقلات میشود و نه معلمی بیکار در خانه نشسته است. نه کلاسی بی معلم است و نه مطبی خالی از پزشک. شاید همین الان که ما در خواب هستیم، در دنیای واقعی یک نماینده مشغول پذیرایی از معلمهاست، در یک دستش دیس بزرگ میوه است و در دست دیگرش چای و شیرینی. بعد از تعارف هم، سریع نامهای را امضا میکند تا به مشکلات معلمها رسیدگی شود، و تا زمانیکه مشکل برطرف نشده باشد لب به آب و غذا نمیزند.
در دنیای واقعی هر کلاس دو الی سه معلم رزرو دارد، اگر یک معلم فقط برای چند دقیقه از کلاس خارج شود، معلم جایگزین سریع وارد شده و درس را ادامه میدهد. حتی در برخی کلاسها دانشآموزان تقسیمبندی شدهاند و مسئولیت تدریس هر ردیف با یک معلم است.
گاهی تعدادی معلم هم برای کمک به صورت بیست و چهار ساعته در کنار دانشآموز قرار دارند و هر وقت مشکلی در فهم درس داشت ظاهر میشوند.
این دنیای واقعی بین خوابها و خیالهای ما گم شده است. لطفاً خوب بگردید، باید همین دور و بر باشد. کمی از جایتان بلند شوید، زیر پایتان را نگاه کنید ببینید نیست؟