خروس سحری تازه به حرمسرایش رفته؛ کنار اهالی مرغدانی لمیده بود و به گنجهای مرغان و تخمهای مشارالیها که داشت با کبر و غرور مینگریست درست در اواسط هفته دولت که مژده رسید و پیامکی آمد کهای زباندراز! تو هم در زمره خودیها و نورچشمیها که توان زدن نقاره بر سبیلها دارند و اصل شدهای الیوم تو (ابر بدهکار بانکی) لقب گرفتهای!
از شوق وصول این پیامک همه اهلبیت مستقر در خانه و پراکنده شده اطراف را جمع کردم که از این به بعد با ناز راه بروید توجهی به مردم فقیر و اطرافیان نکنید سرفراز بوده بین اطرافیان با کبر و غرور راه روید به هیچکس و هیچجا پاسخگو نباشید که پدرتان (ابر بدهکار بانکی) و از طایفه خودیهای مخلص لقب گرفته است.
دخترک کوچکم ذوق زده سند خواست پیامک را نشانش دادم گفت پدر عینک بزن و بخوان درست که تو را بدهکار بانکی گفته ولی آخرش را بخوان «الیوم از هر نوع معامله و تراکنش بانکی محرومی» آن بزرگان بالانشین با تو قعرنشین تفاوت بسیار است قضیه این بود که فرزندم ده سال پیش وام دانشجویی گرفته ولی تسویه نکرده دولت زود، تند، سریع، انقلابی و بیچشمپوشی بر کرسی عدالت نشسته است و پوست از سر بدهکاران بانکی میکند هرچه کوچکتر و ریزتر ضربه قویتر خواهد خورد تا بزرگان که دستشان به دامنشان نمیرسد حساب کار به دستشان آید و شاید بترسند و هزاران هزار میلیارد خورده و برده را برگردانند.
آن فرزند دیگر سخت برآشفت و گریست که تسویه نمودهام و مدرک تحصیلی با آن تسویه گرفتهام.
جواب دادم باشد خودیهای کلا نخور که تسویه نکردهاند ما باید تاوان دهیم تاوان دادنی!
پس با ژست فاتحانه رونوشت کردم به ادارات آب، برق، گاز، تلفنهمراه و ثابت، بانکهای محترم و کلیه طلبکاران که به لطف عدالتپروری دولت (انا المفلس) بیجهت مزاحم وقت خوش ما نشوید که به کوری چشم ابر بدهکاران صاحبان و سازندگان (ایرانمالها) و (پتروشیمیسازان بزرگ) وسط طبیعت! زباندراز هم از ابر بدهکاران میباشد!!!
زباندراز