یزدفردا "غلامرضا ظریفیان گفت: برخی تصور کردند با نوعی تغییر دیانای دانشگاه و برخی از اساتید مسیر به سرانجام میرسد، اما اشتباه است. اساسا ذات دانشگاه ذات پرسشگری است و هر نیروی دیگری را هم وارد دانشگاه کنید بعد از مدتی با این ذاتیات پیوند میخورد.
غلامرضا ظریفیان، وزیر علوم دولت اصلاحات با خبرگزاری ایلنا درباره روند اخراج یا حذف اساتید از دانشگاهها گفتگو کرده است.
به گزارش ایلنا، بخشهای مهم این گفتگو را در ادامه میخوانید:
اگر خواستیم دانشگاه را در قفس بگذاریم و بگوییم نیرویی که میخواهی جذب کنی، خودت هیچ نقشی در آن نداری و من در جای دیگر ضوابط، آئیننامهها، دستورالعملها، سیلابسهای درسی را خارج از نهاد علم و در یک نهاد دیگری مشخص میکنم؛ ماندگاری استاد و دانشجو را من تایید کنم که براساس چه ضوابطی باشد، که اگر به آن ضوابط توجه نکرد در نهایت من بگویم باشد یا نباشد، این دیگر دانشگاه نیست و چیز دیگری است.
وقتی شما به ضوابط اداره دانشگاه در یک جامعه توجه نکردید، این بخش از نیروهای انسانی به سرعت برق جذب کشورهای دیگر برای گسترش توسعه آنان میشوند تا بتوانند آینده خود را بسازند.
ما باید دانشگاه را فرصت طلایی بدانیم و اگر دانشگاه را تهدید بدانیم، حاصل این نگاه این میشود که ما به سرعت نیروهای کیفی خودمان را از دست داده و آن نیروها جذب جاهایی میشوند که امکان دارد تواناییهای خود را علیه ما یا در رقابت با ما به کار بگیرند و ما از این نظر ضرر زیادی خواهیم کرد.
متأسفانه این شکل از برخورد با دانشگاه به این شکلی که الان میبینیم، در تداوم مسیر خالصسازی است. البته از اوایل انقلاب هم تهدیدهایی صورت گرفته بود، اما به هرحال آن فضای اول انقلاب بود. اما این شکل برخورد با دانشگاه را از دوره دوم احمدینژاد داشتیم که تلاش کردند بسیاری از وظایف دانشگاه را از دانشگاه و حتی وزارت علوم بگیرند و به مراکز دیگری منتقل کنند، اما آن حلقه کامل نشد. الان هم متأسفانه ما همان مسیر گذشته را میرویم.
جامعه نسبت به دانشگاه حساس است و الان تقریبا میتوان گفت کمتر خانوادهای داریم که در آن دانشجو نباشد. بسیاری از بچههایی که امروز دانشجو هستند، درصد بسیار بالایی از آنها پدر یا مادرشان فارغالتحصیل دانشگاه بودند؛ بنابراین دانشگاه جای حساسی است و سرشت جهانی دارد. هر برخورد نادرست با دانشگاه ابعاد جهانی، توسعهای و داخلی دارد.
متأسفانه در مسیری که اتخاذ شد، برخی تصور کردند با نوعی تغییر دیانای دانشگاه و برخی از اساتید مسیر به سرانجام میرسد، اما اشتباه است. اساسا ذات دانشگاه ذات پرسشگری است و هر نیروی دیگری را هم وارد دانشگاه کنید بعد از مدتی با این ذاتیات پیوند میخورد، ولی این اقدامات توسعه کشور را به تأخیر میاندازد.
خطای بزرگ این است دانشگاه را رقیب حاکمیت بدانیم. این طور نیست، دانشگاه رقیب حاکمیت نیست. دانشگاه در خدمت جامعه است. اگر دانشگاه را رقیب بدانیم، مثل آن است که انسانی مغز یا قلب خود را رقیب خود بداند و سپس با آن برخورد نادرست ترتیب دهد بنابراین دانشگاه قلب جامعه است و اگر آسیب ببیند، جامعه نیز ضرر میکند.