یزدفردا
دراوج ناباوری حاصل عمرم نیما را درعنفوان جوانی بنا به تقدیر الهی در حادثه برق گرفتگی همراه با همسر عزیزش از دست دادم .سختی این مصیبت جانکاه جزبا توسل به مشیت حضرت حق وهمدردی همه دوستان وآشنایان عزیز بویژه اهالی فرهنگ وهنر یزد جان خسته وملتهب این پدر دل شکسته را التیام نمی بخشد.ازهمه سروران گرانقدری که از زمان شنیدن این خبر تاکنون این جانب را از طریق تلفن و...یابا حضور در مراسم تشییع ومراسم ختم تابه امروزهمراهی کردند سپاس گزارم .
نظر به پرس وجوهایی که درباره مراسم یادبود این دوگل پرپرشده ی زندگی ا م می شود جهت اطلاع ودعوت به عرض می رسانم مراسم های زیر به ترتیب از سوی خانواده ویا دوستان برپا می شود:
غم جانكاه پرواز پرستوهاي جان نواز زندگي ام كه با كمال همدردي و هم نوايي بسياري از اهل فرهنگ و ادب و صاحبان دانش و هنر يزد همراه گرديده موجب سپاس فراوان است در اين ميان شعرا و اهالي قلم و انديشه نيز علاوه بر حضور تسلي بخش در مجالس و محافل ياد بود در اشعار و مراثي متعددي اين خادم اهل قلم را بيش از پيش مرهون الطاف خود نموده اند با قدرداني از شعراء نامدار يزد از جمله آقايان محمدي (كوير) و نادم يزدي، قطعه زير را كه شاعر گرانمايه نادم يزدي در زبان حالم سروده است به نشانه قدر شناسي مي آورم:
خدايا از كفم دردانه ام رفت چراغ نور بخش خانه ام رفت
دوگل از شاخه ي باغم جدا شد يكي جان و يكي جانانه ام رفت
محبت بين كه با هم هر دو رفتند نه تنها شمع من ، پروانه هم رفت
شكستي پشتم از اين بار سنگين چه داني از دلم دردانه ام رفت
نخواهيد از دل مي شور مستي مي جان پرور پيمانه ام رفت
مرا در كنج تاريكي بجوئيد چراغ روشن كاشانه ام رفت
دو نورديده ، رفت از ديدگانم نه تنها گوهر يكدانه ام رفت
قناري هاي خوشخوانم پريدند دو مرغ خوش نوا از لانه ام رفت
خدا بايد دهد صبر مسرت كه صبر از اين دل ويرانه ام رفت
تحمل ميكنم نادم وليكن بعالم شرح اين افسانه ام رفت
یزدفردا