بالاخره نفهمیدیم آمریکاییها از چاقی و پرخوری رنج میبرند، یا از گرانی و کمخوری؟
البته یک امکان وجود دارد. شاید آمریکاییها از اینهمه گرانی اعصابشان خرد شده. ژنشان طوری است که به محض استرس و اضطراب ورم میکنند و چاق میشوند.
بیچارهها به هر طرف نگاه میکنند مصیبت و بدبختی میبینند. یک بار طوفان بهشان میزند. یک بار وسط گردباد پیچ و تاب میخورند. آتشفشان، زلزله، موجودات فرازمینی و …تازه امنیت هم ندارند.
پلیسهایشان یکهو قاتی میکنند و مجرم را میگیرند زیر مشت و لگد. مثل پلیسهای ما مهربان نیستند. یکجوری مجرم بدبخت را میچپانند توی ماشین انگار بلانسبت گونی سیبزمینی را میخواهند به زور بیندازند داخل خودرو. ولی گونی مقاومت میکند و پلیسها عصبی میشوند.
معلوم نیست در آمریکا چه خبر است. دزدی، غارت و قتل بیداد میکند. احتمالاً همه اینها بهخاطر نداری است.
مردم روز به روز دارند فقیرتر میشوند. برای یک لقمه نان مجبورند صبح تا شب سگدو بزنند و باز هم هشتشان گرو نهشان باشد. همین میشود که به بزهکاری روی میآورند.
بیچارهها سر رئیسجمهور هم شانس نیاوردند. عوض اینکه بیاید مملکت را جمع کند. چند نفر باید ازش مراقبت کنند سوتی ندهد، یا لااقل کمتر بدهد.
احتمالاً به زودی خبرگزاری فارس از وضعیت بد خودروسازی آمریکا هم خبری منتشر خواهد کرد. مثلاً «هیچکدام از ایربگهای خودروهای شرکت فورد باز نمیشوند.»
یا «یک نفر در جاده با خودروی آمریکایی کشته شد. درست است که در لحظه مرگ داخل خودرو نبوده و با اسلحه کشته شده، ولی اگر خودرو خوب بود باید میپرید جلو و از صاحبش مراقبت میکرد.»
تازه هنوز اخبار بیست و سی وارد کار نشده. گزارشهای جذاب از وضعیت بد اقتصادی آمریکاییها. ناامنی، پلیسهای خشن و وحشی، نانواییهای در آستانه تعطیلی. مردم گرسنه و حتی شاید پناهجویانی که حاضرند خطر مرگ را بپذیرند ولی از کشور فرار کنند. به کجا؟ خودشان هم نمیدانند.
هرجا جز آمریکا. به جایی که کمتر از غصه ورم کنند.