خدا لعنت کنه این برق بیشعور رو که نه شب حالیش میشه نه روز.زیر سرش بلند شده بی چشم و رو. معلوم نیس وقت و بی وقت کجا میره.
عمدا میگه «این» ساعت میرم اما «اون» ساعت میره. میگه «این» ساعت میام اما نمیاد، وقتی هم میاد حاضر نیس بگه کجا رفته.
خدا بگم چکارش کنه این ادیسون رو که بلای برق داری رو انداخت به جون بنی بشر و اونقدر بهش معتادمون کرد که اگه نباشه نمی تونیم زندگی کنیم.
زن همسایه مادرم اینا راست می گفت که به این برقک مزخرف نمیشه اعتماد کرد، سر به هواست، وقتی کارش داری قالت می ذاره می ره. یهو زندگیت رو می کنه ظلمات. نمیگه به یه بچه ۲۰ روزه تو چله تابسون نمیشه حالی کرد از گرما گریه نکنه. نمیشه به بیمار تو ccu و icu بگی چیزی نیس، فقط برق رفته حالا تو بیا و نمیر.
اصلا گور به گور شده معلوم نیس کدوم قبرسونی میره، خاک بر سرش کنن. الهی خبر مرگش بیاد.
بعضیا میگن از روزی که کلید خونه پاریس رو بهش نشون دادن، فکر کرده اونجا حلوا خیر می کنن، دهنش آب افتاده، شبکی پا شده رفته، فکر کرده مملکت صاحاب نداره.
یکی نیست بهشون بگه، وکیل وزیرامون رو عرض میکنم، همین چند ماه پیش که دار و ندارش رو برد تو ارز دیجیتال، بیت کوین صادر کنه باید جلوش رو می گرفتن تا خیال ورش نداره.
حالا هم که دیگه کار از کار گذشته. باید از گرما بسوزیم. هم خودمون، هم وسلیه های برقیمون، اونم تو این گرونی و نداری.
چطور بگم، ناکردار باهامون کاری کرده که اگه روزی چن ساعت بیاد هم راضی هستیم. تازه باید قربون صدقه اش هم بریم و برای وکیل وزیرامون هورا بکشیم از بس دلسوزن و به فکرمونن.
خدا لعنت کنه این عوضی، برق بیشعور رو.