زمان : 19 Tir 1403 - 10:35
شناسه : 164188
بازدید : 12815
عامل زلزله سال ۸۱ در یزد بوسه گوهر خیراندیش بود ! به بهانه انتشار کتاب از حقیقت تا واقعیت عامل زلزله سال ۸۱ در یزد بوسه گوهر خیراندیش بود ! سال 81 سال بوسه ، حاشیه و برکناری برای فرهنگ در استان یزد بود

دهه هشتاد زمانی که سید محمد خاتمی وزیر یزدی و سابق ارشاد سکان دولت را در ایران به دست گرفته بود ، دکتر میرزامحمد کاظمینی نوه شیخ غلامرضا فقیه خراسانی روحانی صاحب نام یزدی مدیریت اداره کل فرهنگ و ارشاد یزد را به دست گرفته بود و در این دوره سعی می کرد با رویداد های عظیم فرهنگی و هنری نام «یزد» را بیش از پیش در سپهر فرهنگی کشور درخشان کند 

در این دوره کنگره بزرگداشت شهید صدوقی با عظمتی خاص در استان برگزار شد که بیش از 200نماینده مجلس و مقامات ارشد کشور در آن رویداد شرکت کردند که این موضوع قدرت مدیریت ارشاد در اجرای برنامه های بزرگ کشوی در یزد را می داد .

جشنواره فیلم حقیقت یزد در سومین دوره داشت خود را برای بین المللی شدن آماده می کرد که یک اتفاق باعث نابودی آن و مدیرانی که به جرات می توان گفت دیگر در یزد و در ارشاد دیده نشده اند ،شد .

گوهر خیر اندیش بازیگر معروف ایرانی با یک بوسه ریشه جشنواره حقیقت که در صورت ادامه می توانست رقیب مهمی برای جشنواره فجر باشد را سوزاند و فرصت را برای تسویه حساب به دست خیلی ها داد تا مدیریت فرهنگ و ارشاد را برهم بریزند و در این میان جشنواره حقیقت را به حقیقت نابود کنند .

اما حالا پس از حدود بیست سال «کاظم دهقانیان» پژوهشکر یزدی با تالیف کتابی با عنوان (از حقیقت تا واقعیت) پس از گزارش جامع سه دوره جشنواره فیلم حقیقت در یزد به سراغ حاشیه سومین دوره از این جشنواره رفت و با پژوهشی دقیق و گفت و گو های طلایی از پشت پرده های و رازهایی که بیست سال پنهان مانده بود پرده برداری کرد.

 

 آقای دهقانیان با دقت تمام به حواشی بوسه حقیقت پرداخته و با گفت و گو با افراد دخیل در آن قصه تلخ سعی کرده تا به واقعیت برکناری مدیرکل ارشاد اسلامی آن زمان میرزا محمد کاظمینی که به خاطر کوشش های فرهنگیش او را امیر فرهنگ یزد لقب داده بودند و معاونش حسینیان و پاکدل رییس حراست اداره ارشاد یزد بپردازد.

 

در این کتاب گوهر خیراندیش متهم اصلی یا نقش اول ماجرا پس از حدود ۲۰ سال آنهم در آمریکا به رازها و حوادث پس از آن پرداخته و برخلاف تصور هایی که همه داشتند از عدم آشنایی قبلی خود با علی زمانی که قبلا گفته شده بود رابطه استاد و شاگردی با شوهرش داشته و جای مادرش بوده، پرده برداری کرد. 

گوهر خیراندیش در ادامه از مشکلاتی که پس از این بوسه برایشان اتفاق افتاده می‌گوید هرچند که او و علی زمانی این بوسه را بوسه محبت و بوسه شرافتمندانه می دانند اما عده ای از فرهنگیان یزدی این بوسه و سایر حرکات قبلی آن را برای بیشتر دیده شدن دانسته و می گویند « گوهر خیراندیش تا سالها پس از آن ، نان آن بوسه را خورد !» 

 

در ادامه این کتاب می خوانیم که گوهر خیراندیش و تعدادی از بازیگران زن و معاون وزارت ارشاد به دستور استاندار وقت یزد و همکاری ارشاد از یزد خارج یا به تعبیر کفن پوشان معترض فراری داده می شوند

 

در ادامه پژوهشگر کتاب به گفت و گوی مفصل با میرزا محمد کاظمینی مدیر کل وقت ارشاد استان یزد می رسد که به جلسه شورای تامین استان می پردازد که در آن جلسه استاندار وقت فراری دادن خیراندیش از یزد را تلویحا به گردن او می اندازد و مسئولیت دستور خود را نمی پذیرد و جالب تر اینکه در همین کتاب مهندس کلانتری یعنی استاندار وقت پس نزدیک به بیست سال اعتراف می کند که او دستور تسهیل خروج شبانه خیراندیش از یزد را صادر کرده است ، وی از آمدن گوهر خیر اندیش و محاکمه وی در یزد نیز می گوید.

 

از دیگر افراد حاضر در اتفاقات و حواشی سال ۸۱ یزد ، حسینیان معاون فرهنگی اداره ارشاد آن زمان که در برگزاری این جشنواره نقش ویژه ای داشته مطالب روشنگری در این رابطه را عنوان کرده است که قطعا برای پی بردن به حقیقت بوسه باید ثبت و آن را خواند 

از نحوه فراری دادن خیراندیش تا موضوع بردن به دادگاه و غیره وعواقبی که این ماجرا در استان از خود برجای گذاشت.

در این کتاب علاوه بر افراد ذکر شده با افراد موثر دیگری همچون اکبر فتوحی فرمانده سپاه استان و محمود عظیمی نیا فرمانده سپاه شهرستان یزد در آن زمان گفت و گو شده و به کنکاشی پس از ۲۰ سال از آن واقعه پرداخته شده است .

 روایت افراد این کتاب پس از بیست سال کاظمینی را بی گناه ترین فرد در قصه بوسه پرغصه دانسته و آن را تسویه حساب جناحی اصلاح طلبان ذکر می کند 

   سردار فتوحی یکی از این راویان است که با در نظر آوردن خون شهدا شهادت می دهد که کاظمینی بی گناه بود.

عظیمی نیا هم موضوع برکناری مدیر را نتیجه سود جویی و اغراض سیاسی ذکر می کند 

آیت الله مدرسی هم در موضوع تغییر مدیرکل ارشاد آن را رسم روزگار دانست که به جای افراد اصلی دیگری را قربانی می کنند .

مهندس سفید هم معتقد است هیچ کس مقصر نبود ولی برای جمع و جور کردن موضوع مدیرکل را تغییر دادند.

اسنادی همانند نامه های متعدد انجمن های فرهنگی و هنری استان و نامه شادروان مهدی آذر یزدی به رییس جمهور و درخواست وی برای بازگرداندن کاظمینی در نوع خود بی نظیر است که آذریزدی برای یک بار نامه ای اینگونه از خود برجای گذاشته است و خط بطلانی بر تصمیم جناحی مهندس کلانتری استاندار وقت به حساب می آید.

از ویژگی های این کتاب گردآوری مطالب با اسنادی از روزنامه های پیمان ، بشارت نو ، سایه بان ،یزدفردا، کیهان و خبرگزاری ها و استفاده از تصاویر منحصر به فرد است.

 

خواندن این کتاب را به تمامی اصحاب فرهنگ و هنر و سیاسیون سفارش می کنیم. 

 

این کتاب را در کتاب فروشی مرحوم نیکوروش خیابان امام خمینی قبل از کوچه برخوردار و دیگر کتابفروشی های معتبر خواهید یافت .