یزدفردا :انعکاس مطبوعات استان در یزدفردا "هفته نامه آیینه یزد :مدیرمسئول آیینه یزد "رضا سلطان زاده :
اخيراً بيانيهاي با امضاي 44 نفر از استانداران، روساي سابق دانشگاه يزد عدهاي از استادان، دبيران، پزشكان، دانشجويان و كارمندان در حمايت از نماينده مردم محترم يزد در مجلس شوراي اسلامي و به دنبال آن نامه سرگشاده آقاي محمدرضا شايق خطاب به امضاكنندگان بيانيه مذكور در سايت «يزد فردا» درج گرديد.
نگارنده اين سطور با احترام به 45 نفر نويسنده و امضاكننده هر دو نامه در اين مقاله تنها به درج موضوعي پيرامون استقبال مردم شهر انبار از مولاي متقيان علي(ع) و اعتراض آن حضرت به نحوه حركت و عمل آنها ميپردازد و عيناً بخشي از نامه 44 نفر و به دنبال آن قسمتي از پاسخ آقاي شايق را جهت اطلاع خوانندگان ميآوريم:
«متأسفانه در نظام جمهوري اسلامي بعضي نكاتي كه از طرف رهبران ديني و ائمه اطهار از آن نهي شده و به نحوي مورد مذمت قرار گرفته،امروزه به عنوان معروف ترويج، تشويق و تاكيد ميگردد. نحوه برخورد امام علي (ع) در رابطه با مردمان شهر انبار كه بر اساس سنت گذشته، اطراف و پيشاپيش حضرت، پياده حركت ميكردند را در حكمت 37 نهج البلاغه ميخوانيم كه آن حضرت، آنان را از مشقتي كه در دنيا و خسراني كه در آخرت با اين حركت نصيبشان ميشود باز ميدارند».(1)
در نامه آقاي شايق آمده است:«سپس نويسندگان «بيانيه 44 نفر» در طي نامه اشاره به اعتراض اميرالمومنين(ع) به پايكوبي مردم انبار نموده و آوردهاند كه حضرت امير(ع) به خاطر اين كه مردم انبار پيشاپيش حضرت حركت ميكردند اعتراض كرده فرمودند اين كار باعث مشقت دنيا و خسران آخرت است.انشاءالله نويسنده محترم قصد تحريف حديث را نداشته و به خاطر عدم تخصص در اين رشته اين اشتباه را مرتكب شده است زيرا در روايت مزبور آمده «فترجلوا و اشتدوا بين يديه» در مقابل حضرت به شدت شروع به پايكوبي نمودند كه امروز اين عمل در ميان عربها به (يزله) معروف است و آن بدين صورت است كه به صورت پي در پي يك پا را بالا آورده و هماهنگ بر زمين ميكوبند و همراه آن يك دست را بالا ميبرند و همزمان فرياد ميزنند حضرت نه به استقبال آنها اعتراض فرمودند نه به حركت آنها در اطراف خود،بلكه به آن عمل ناخوشايند معترض شدند و اين ربطي به استقبال صميمي از رييس جمهور ندارد».(2)
در آغاز بخش هايي از مقاله عنايت الله فاتحي نژاد در مورد پيشينه شهر انبار براي اطلاع بيشتر خوانندگان نقل ميگردد:
انبار از شهرهاي مشهور ايران در دوره ساساني در كناره شرقي فرات و در شمال غربي تيسفون، ويرانههاي اين شهر در 43 و 43 درجه طول شرقي و 33، 5/22 درجه عرض شمالي قرار دارد...
انبار در دوره ساساني پس از تيسفون بزرگترين شهر غرب ايران به شمارمي رفت چون مركز ذخيره آذوقه و ساز و برگ سپاهيان بود.به اين نام (در پهلوي هنبار خوانده ميشد)...
انبار در زمان شاپور دوم نيز به ويژه در جنگهاي ايران و روم نقش بسزايي داشت...
انوشيروان براي تقويت بنيه دفاعي ايران در مرزهاي غربي مجاور با روم و صحراي عربستان به بازسازي پادگانهاي انبار و حيره پرداخت و استحكامات دفاعي آن نواحي را تقويت كرد...
دوره اسلامي:خالد بن وليد در سال 12 ق، از فتح حيره، راهي انبار شد.شيرزاد فرمانده لشكر ايران كه توان رويارويي با مسلمانان را نداشت به قلعه شهر پناه برد.
به گفته بلاذري دهقانان انبار از سعد بن ابي وقاص خواستند كه نهر شيلي را كه شاپور حفر كرده بود، مرمت كند وي اين كار را به سعد بن عمرو سپرد و او چون به كوهي برخورد كه كندن آن را در توان خود نديد، از ادامه كار دست برداشت و سرانجام حجاج بن يوسف حاكم عراق اين كار را به انجام رسانيد درسال 14 ق، خليفه عمربن خطاب به سعد بن ابي وقاص نوشت كه پايگاهي براي سپاهيان و مسلمانان در عراق برگزيند و او نخست انبار را بدين منظور برگزيد اما به سبب شيوع بيماري آنجا را مناسب نيافت و به جاي آن كوفه را پي ريزي كرد...
در سال 36 ق حضرت علي(ع) هنگام رفتن به جنگ صفين دو روز در انبار اقامت فرمود و دهقانان ايراني «بنو خوش نوشك» از ايشان استقبال كردند(3).
دكتر صبحي صالح ذيل اين مطلب به شماره 37 كلمات زير را بدين گونه معني ميكند.
الدهاقين–جمع دهقان: وهو زعيم الفلاحين في العجم، والانبار من بلاد العراق.
تَرَجَّلوا: اَي نزلوا عن خيو لهم مشاه اشتدوا: اسرَعوا (4)
نويسنده كتاب امام علي بن ابي طالب(ع) در شرح مسافرت حضرت به شهر انبار مينويسد:
گروهي از دهقانان با چهارپايان و خوراكيهايي براي تحفه دادن به خود او و افرادش به خدمتش رسيدند. امتناع كرد و فرمود:«اگر دوست داريد اين چهارپايان را از شما بگيريم آنها را ميگيرم و، اما بابت خراج و مالياتي كه بايد بدهيد حساب ميكنيم. ولي طعامي كه براي ما ساخته ايد، نميگيريم زيرا دوست نداريم چيزي از اموال شما را بدون بها بخوريم...» خواستند با زيركي وي را به قبول آن هديه وادار سازند گفتند:«اميرالمومنين، ما آنها را قيمت ميكنيم و بعد بهايش را ميپذيريم...»
حيله آنان را فهميده خنديد و گفت:
در اين صورت قيمتش را ارزيابي نكرده ايد، ما به چيزهاي ديگر اكتفا ميكنيم.
چون اصرار كردند روي ترش كرده فرمود: «واي بر شما! ما از شما بي نيازتريم....»
هداياي گرانقيمتشان را در راه گذاشت و رفت...»(5)
علامه خويي در شرح و معني كلمه قصار «شماره 36» مولاي متقيان مينويسد:
نهض الاسلام والقران بالبشر نهضه ديمو قراطيه عميقه مقرونه بالعلم والمعرفه، فرفع العرب من حضيض الجهاله فصاروا امّه عالمه ديمو قراطاً بطبعهم المنزه عن تشريفات ملوكيه مصنوعه في الفارس والرّوم ،و هذا هو سر تقدّم المسلمين الجدد في القرون الاولي الهجريه و نشرالاسلام في بلاد كفارس والرّوم المكبّله بقيود التشريفات منذ قرون، فكان من شأن الاسلام تحرير النّاس عن هذه القيود الثقّيله:
ترجمه جملات علامه خويي بدين مضمون ميباشد:
قرآن و اسلام در ميان مردم نهضت ريشه دار و دموكراسي توام با علم ومعرفت ايجاد كرد عربها را از پستي و جهالت رهانيد و آنان را به عزت رسانيد، امت دانا و آزادهاي شدند كه خالي از تشريفات مرسوم ايراني و رومي بود.
اين راز پيشرفت مسلمانان در قرنهاي اوليه هجري بوده است.
اسلام در سرزمين فارس و روم گسترش يافت كه با زنجيرهاي تشريفات دستشان بسته بود اما شأن اسلام اين بود كه مردم را از قيد و بندهاي سنگين آزاد كند.
مصحح و مترجم اين كتاب ذيل كلمه قصار 36 عنوان پاي كوبي و اظهار احساسات را خارج از ترجمه و همراه با كلمه به «اصطلاح» اضافه نموده است.
«علي(ع) به سوي شام سفر كرد و چون به شهر انبار رسيد- در كنارة فرات- دهقانان انبار در برابر آن حضرت از مركبهاي خود پياده شدند و در جلو او دويدند-و به اصطلاح پاي كوبي كردند- علي(ع) به آنها فرمود: اين كار شما چه معني دارد؟ در پاسخ گفتند: اين رسمي است كه ما به وسيله آن امراء خود را تعظيم ميكنيم.- اظهار احساسات– آن حضرت فرمود:به خدا اين كار براي امراء شما سودي ندارد و به راستي كه شما خود را بدين كار در دنيا رنج ميدهيد و در ديگر سراي بدان بدبخت ميشويد وه چه بسيار زيانبار است رنجي كه عذابش در دنبال، و چه بسيار سودمند است استراحتي كه قرين أمان از دوزخ و وبال است.»(6)
فيض الاسلام در كتاب ترجمه و شرح نهج البلاغه موضوع روبه رو شدن مولاي متقيان با دهقانان شهر انبار را به شرح ذيل مينگارد:
«امام علي(ع) هنگام رفتن به شام كدخدايان و بزرگان انبار (شهري در عراق) به آنحضرت برخورده به تعظيم و احترامش از اسبها پياد شده در پيش ركابش دويدند فرمود: اين چه كاري بود كه كرديد؟ گفتند اين خوي ما است كه سرداران و حكمرانان خود را با آن احترام مينمائيم پس آن بزرگوار (در نكوهش فروتني براي غيرخدا) فرمود: سوگند به خدا حكمرانان شما در اين كار سود نميبرند و شما خود را در دنياتان به رنج و در آخرتتان با اين كار به بدبختي گرفتار ميسازيد (چون فروتني براي غيرخدا گناه و مستلزم عذاب است) و چه بسيار زيان دارد رنجي (فروتني براي غيرخدا) را كه پي آن كيفر باشد، و چه بسيار سود دارد آسودگي (رنج نبردن براي خوش آمدن مخلوق) را كه همراه آن ايمني از آتش (دوزخ) باشد.» (7)
در كتاب ترجمه نهج البلاغه به قلم محمد جعفر امامي و محمدرضا آشتياني كه زير نظر آيت الله مكارم شيرازي چاپ شده داستان رو به رو شدن امام با مردم شهر انبار را به شرح ذيل بازگو ميكند:
اين سخن را امام(ع) هنگامي فرمود كه در مسير حركتش به شام كدخدايان شهر انبار با او ملاقات كردند و به خاطر امام(ع) از مركب پياده شدند و با سرعت بسوي او شتافتند (و مراسمي كه نشانه ذلت در برابر امراء بود انجام دادند) امام(ع) فرمود اين چه كاري بود كه شما كرديد)؟
عرض كردند اين آدابي است كه ما اميران خود را با آن بزرگ ميداريم. امام فرمود: به خدا سوگند با اين عمل زمامداران شما بهره مند نميشوند؛ و شما با اين كار در دنيا مشقت برخود هموار ميسازيد. و در قيامت بدبخت خواهيد بود چه زيان بار است مشقتي كه پشت سر آن مجازات الهي باشد و چه پر سود است آرامشي كه با آن امان از عذاب دوزخ باشد.(8)
دكتر اسدالله مبشري پيرامون مسافرت اولين پيشواي شيعيان جهان به شهر انبار مينويسد:
در سفر مولا(ع) به شام گروهي از كدخدايان انبار به مولا(ع)برخوردند و بزرگداشت او را پياده شدند و در ركابش دويدند.
پس مولا(ع) پرسيد:
اين چه كار است كه ميكنيد؟
گفتند اين روش ماست كه بزرگان خود را به آن گرامي ميداريم.
مولا گفت:به خداي سوگند كه سروران شما از اين كارسودي نميبرند اما شما به اين كار در اين جهان خويشتن را به رنج اندر ميافكنيد و در آن جهان به بدبختي گرفتار ميآييد چه زيانبار است مشقتي كه عذاب خداي در پي دارد، و چه سود بخش است راحتي كه رهايي از آتش با آن قرين باشد.(9)
كتابهاي لغت از جمله: تاج العروس، المنجد منتهي الارب، منجدالطلاب لغت «تَرَجّلوا» را به معني از مركب خود پياده شدند و رفتند و لغت «اشتدّوا» را به معناي با سرعت رفتند و دويدند و دهاقين را جمع دهقان و به معناي رييس اقليم، تاجر، رييس ده و بزرگ كشاورزان ذكر نموده اند. مولف فرهنگ معين مينويسد:اصل اين كلمه پهلوي با تلفظ دهيكان و دهگان است كه در زبان عرب دهقان (با كسر وضمه اول) تلفظ ميشود و جمع آن دهاقين و دهاقنه ميباشد. بنابراين حدود 15 كتاب كه اكثر به عنوان مرجع و مأخذ تلقي ميشود بحثي از اينكه دو كلمه «ترجلوا» و «واشتدوا» به معني و مفهوم آنچه آقاي شايق نوشته، اشارهاي به (يزله) به معني پايكوبي مخصوص عربها نكردهاند به هر حال در صورتي كه آقاي شايق توضيحي در اين زمينه ارائه دهند در اين هفته نامه درج خواهد شد.
مدير مسئول
پينوشتها:
(1) بخشي از نامه 44 نفر به نقل از سايت يزد فردا
(2) پاسخ آقاي محمدرضا شايق به بيانيه 44نفر نقل از سايت«يزد فردا»
(3) با استفاده از مقاله 402 جلد 10 دائره المعارف مركز دائره المعارف بزرگ اسلامي سايت www.cgie.org.ir
(4) «نهج البلاغه شرح دكتر صبحي الصالح»، صفحه 475 و 712، چاپ اول بيروت سال 1967 ميلادي-1387 هجري قمري.
(5) «امام علي بن ابي طالب»، جلد 4، صفحه 213 و 214، تاليف عبدالفتاح عبدالمقصود مترجم سيدمحمد مهدي جعفري، چاپ شركت سهامي انتشار سال 1351.
(6) «منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه»، تاليف علامه خوئي، جلد 21 صفحه 70- 71، چاپ انتشارات اسلاميه.
(7) «نهج البلاغه فيض الاسلام»، صفحه 1104.
(8) «ترجمه گويا و شرح فشردهاي بر نهج البلاغه»، جلد سوم، صفحه 225، چاپ قم موسسه مطبوعاتي هدف سال 1359 ه.ش.
(9) «ترجمه نهج البلاغه»، جلد سوم، صفحه 311 و 313، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامي سال 1366 ه.ش در مقدمه كتاب از شهيد محمد جواد باهنر و دكتر سيدمرتضي آيت الله زاده شيرازي به جهت مقابله با مطالب كتاب تشكر و سپاسگزاري شده است.