زمان : 03 Aban 1398 - 20:24
شناسه : 155139
بازدید : 6141
روایت صادق طباطبایی از دیدار مهندس بازرگان با امام در نوفل‌لوشاتو روایت صادق طباطبایی از دیدار مهندس بازرگان با امام در نوفل‌لوشاتو

یزدفردا:«آقای بازرگان‌ مقداری‌ از تند بودن‌ حرکت‌ امام‌ و این‌که‌ روند انقلاب در داخل کشور و حرکت‌های‌ مردمی‌ نتواند پابه‌پای ‎‏ایشان‌ بیاید، نگرانی‌ داشت و معتقد بود هر قدم‌ که‌ محکم‌ شد آن‌گاه‌ گام‌ بعدی‌ برداشته‌ ‎‏شود.»

 بامداد شنبه، ۲۹ مهر ۱۳۵۷ مهندس بازرگان، «رهبر نهضت آزادی ایران» و عضو کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر، برای دیدار و گفتگو با امام خمینی راهی پاریس شد. صادق طباطبایی، از نزدیکان امام خمینی در نوفل لوشاتو (برادر همسر سید احمد خمینی و بردارزاده امام موسی صدر) در خاطرات خود این دیدار را چنین روایت کرده است:

‏‏هنگامی که‌ دکتر یزدی‌ به‌ مهندس‌ بازرگان‌ تلفن می‌کند که امام خواسته‌اند شما بیایید ‎‏پاریس، مهندس‌ بازرگان در قالب‌ شوخی می‌گوید:‏‎ ‎‏«آیا امام شنیده‌اند که‌ من‌ گفته‌ام‌ چرا ‏‎ ‎‏وقتی‌ اسم‌ ایشان‌ برده‌ می‌شود ۳ تا صلوات می‌فرستند و برای‌ رسول‌ خدا یک‌ صلوات؟» ‏‎ ‎‏دکتر یزدی‌ هم‌ گفته‌ بود: «بله شنیده‌اند.» به‌ هر حال‌ آقای‌ بازرگان‌ در اوایل‌ آبان‌ آمد و دو ‏‎‎‏سه‌ جلسه با امام‌ گفتگو کرد. البته‌ من‌ در این‌ جلسات‌ حضور نداشتم. قبل‌ از دیدار با ‏‎ ‎‏امام، من‌ با ایشان‌ در منزل‌ یکی‌ از دوستان‌مان - آقای‌ کریم‌ خداپناهی - در پاریس ‏‎‎‏ملاقات کردم، همان‌جا هم‌ اعتقادمان‌ بر این‌ بود که‌ آقای بازرگان‌ مقداری‌ از تند بودن‌ حرکت‌ امام‌ و این‌که‌ روند انقلاب در داخل کشور و حرکت‌های‌ مردمی‌ نتواند پابه‌پای ‎‏ایشان‌ بیاید، نگرانی‌ داشت و معتقد بود هر قدم‌ که‌ محکم‌ شد آن‌گاه‌ گام‌ بعدی‌ برداشته‌ ‎‏شود. قبل‌ از ملاقات‌ با امام‌ این‌ اظهارات‌ را ما از ایشان‌ شنیدیم‌ و بعد از آن‌که‌ با امام ‏‎ ‎‏ملاقات کرد مشخص شد که‌ ایشان‌ در همان‌ مواضع‌ خودشان‌ مصر است و معتقد است ‎‏که با همین روال می‌شود شاه را از ایران‌ بیرون کرد. آن‌طوری که من شنیدم‌ امام‌ در مورد ‎‏مسائل‌ مربوط‌ به‌ شورای‌ انقلاب با ایشان‌ گفتگو کرده‌ بودند.‏

‏‏این‌ نکته‌ را اضافه‌ کنم‌ که‌ من‌ با آن‌که به مهندس بازرگان و بعضی‌ از افراد نهضت‌ آزادی، به‌ لحاظ‌ تقوا و دیانت‌ و ملی بودن و عدم‌ وابستگی سیاسی آن‌ها، علاقه شدید ‏‎داشتم، با این‌ حال‌ یک گله‌هایی هم‌ داشتیم‌ و معتقد بودیم که‌ نهضت‌ آزادی‌ در داخل‌‏‎ ‎‏کشور کندتر از مردم حرکت می‌کند. حتی یک بار در نجف این گلایه را نزد امام عنوان‌ ‏‎‎‏کردم که ایشان گفتند: «شما آقای‌ بازرگان‌ را به‌ من‌ واگذار کنید و نگذارید در انجمن‌های ‎‏اسلامی به او هتکی بشود.‏»

‏‏بین‌ شاخه‌ نهضت‌ آزادی‌ در خارج و داخل کشور هم اختلاف نظرهایی وجود‏‎ ‎‏داشت. با تمام‌ این‌ تفاصیل بعضی مطالبی‌ که‌ از سوی برخی‌ افراد گفته‌ شده‌ مبنی‌ بر ‏‎ ‎‏این‌که‌ مثلا مهندس‌ بازرگان‌ و نهضت آزادی‌ سعی‌ می‌کردند خودشان‌ را به‌ امام‌ بچسبانند ‎‏و نظرات‌ خودشان را تحمیل‌ بکنند و یا از ملاقات‌ امام‌ و مهندس‌ بازرگان‌ این‌ ‏‎ ‎‏نتیجه‌گیری را کرده‌اند که‌ به‌ توافق‌ نرسیدند، من‌ چنین‌ استنباطی‌ نداشتم‌ و تایید نمی‌کنم. مهندس‌ بازرگان‌ قبل‌ از این‌که‌ به‌ پاریس‌ بیاید آن‌ مقاله‌ «چه کسی‌ برود، شاه‌ باید برود» را نوشته‌ بود، لیکن‌ به‌ یک‌ روش‌ گام‌ به‌ گام‌ معتقد بود که‌ در مسائل‌ سیاسی‌ مطرح‌ است.‏

‏‏بین‌ شاخه‌ نهضت‌ آزادی‌ در خارج و داخل کشور هم اختلاف نظرهایی وجود‏‎ ‎‏داشت. با تمام‌ این‌ تفاصیل بعضی مطالبی‌ که‌ از سوی برخی‌ افراد گفته‌ شده‌ مبنی‌ بر ‏‎ ‎‏این‌که‌ مثلا مهندس‌ بازرگان‌ و نهضت آزادی‌ سعی‌ می‌کردند خودشان‌ را به‌ امام‌ بچسبانند ‎‏و نظرات‌ خودشان را تحمیل‌ بکنند

‏‏اصولا آقای‌ مهندس بازرگان‌ به‌ لحاظ‌ مشی‌ علمی‌ دارای‌ سیستم‌ تفکر و اجرایی‌ بسیار منظمی‌ بود و مبتنی‌ بر همین‌ امر قبول‌ ریسک‌ و خطر نمی‌کرد. مهندس‌ بازرگان‌‏‎ ‎‏بعد از دیدار با امام‌ که‌ حسب‌ گفته دیگران‌ با بحث‌ و گفتگو توام‌ بود به‌ ایران‌ بازگشت و بیانیه‌ نهضت آزادی‌ در ۱۴ آبان‌  ۵۷ صادر شد که‌ طی‌ آن‌ اعلام‌ گردید:‏

۱- اکثریت‌ قاطع‌ ملت‌ ایران، شاه‌ و رژیم‌ را نمی‌خواهد و ملت‌ ایران خواستار ‏‎حکومت اسلامی‌ است.‏

۲- اکثریت‌ قاطع‌ ملت‌ ایران‌ آیت‌الله خمینی‌ را به‌ رهبری‌ خود برگزیده است.‏

‏‏بد نیست‌ در این‌جا برای‌ زدودن‌ پاره‌ای‌ ابهامات اضافه کنم که مهندس بازرگان‌ به‌ دلیل‌ اختلاف‌ کم‌ یا زیادی‌ که‌ در مشی‌ مبارزه‌ با امام‌ داشت در دیدار خود با ایشان‌ به‌ ‏‎‎‏یک‌ بحث‌ اقناعی روی‌ آورده‌ بود. من‌ این‌ امر را نه‌ تنها نقطه‌‌ضعفی‌ برای‌ ایشان‌ ‏‎‎‏نمی‌دانم‌ بلکه‌ آن‌ را عنصری‌ از سجایای اخلاقی‌ ایشان می‌شمرم، زیرا ایشان در همان ‎‏مقطع کمابیش می‌دانست که‌ از طرف‌ امام‌ مامور تشکیل‌ کابینه‌ خواهد شد، لذا باید به‌ لحاظ‌ مبنایی با نظر امام‌ به‌ وحدت‌ می‌رسید. همان‌گونه‌ که‌ می‌دانیم‌ قاطعیت‌ در اندیشه و استحکام‌ در مبانی‌ طرح‌ و برنامه‌ریزی و انسجام‌ و نظم‌ در عمل‌ از شاخصه‌های‌ بارز ‏‎ ‎‏مهندس‌ بازرگان‌ بود.‏

‏‏این‌ نکته‌ را دوستانی‌ که‌ ناظر بر بحث‌ اقناعی‌ ایشان‌ با امام‌ بوده‌اند به عنوان‌ نقطه‌ضعف‌ یا عدم پذیرش‌ بی‌چون‌ و چرای‌ نظر امام‌ تلقی کردند. این‌ امر از یک‌ انسان ‏‎ ‎‏متدین‌ با تقوا و اصولی‌ نظیر آقای‌ بازرگان به‌ دور بود. حتی‌ شنیدم‌ در مقام‌ قیاس‌ با ‏‎ ‎‏دکتر سنجابی‌ گفته‌ شده‌ است که‌ وی بی‌ چون‌ و چرا یا لااقل‌ بدون‌ بحث‌ و جدل‌ تسلیم‌ ‏‎ ‎‏نظرات‌ امام‌ بود. اگر توجه‌ کنیم‌ که‌ دکتر سنجابی‌ در وهله‌ اول‌ یک‌ شخصیت‌ سیاسی ‎‏بود و نه‌ یک‌ اندیشمند دینی‌ و لذا اقتضای‌ پذیرش‌ رهبری‌ امام‌ به‌ لحاظ سیاسی آن‌گونه‌‏‎ ‎‏رفتار را ایجاب‌ می‌کرد. علی‌رغم‌ آن،‌ بیانیه‌ای‌ که‌ آقای سنجابی قرار بود بعد از دیدار با ‏‎ ‎‏امام‌ انتشار دهد یک‌ یا دو بار توسط حاج‌ احمد آقا حکّ و اصلاح گردید.‏

‏‏در اوایل‌ دی‌ ماه‌ ۵۷ مقامات‌ کاخ‌ سفید برای‌ امام‌ پیام‌ می‌دهند از دولت‌ بختیار حمایت‌ کرده‌ و با برنامه‌های‌ آمریکا برای‌ مقابله‌ با بحران ایران‌ موافقت‌ کنند؛ که‌ بعدها ‎‏به‌ تفصیل‌ درباره‌ آن‌ صحبت‌ خواهم‌ کرد. هم‌چنین‌ سولیوان‌ به‌ مهندس‌ بازرگان‌ و دکتر سنجابی‌ توصیه‌ می‌کند که‌ با شاه‌ دیدار کرده‌ و برای‌ آرام‌ کردن‌ کشور گام‌های‌ اساسی‌ ‎‏بردارند. تیمسار مقدم‌، رئیس‌ ساواک،‌ به‌ دیدار آقای‌ بازرگان‌ و سنجابی‌ می‌رود. همچنین‌ ‏‎‎‏شنیدم‌ مهندس‌ بازرگان‌ بعد از بازگشت‌ از پاریس‌ و دیدار با امام‌ ظاهرا چند روزی‌ ‎‏بازداشت‌ شد. تیمسار مقدم‌ به‌ بازداشتگاه‌ می‌رود و از ایشان‌ می‌خواهد با «اعلیحضرت» ‎‏ملاقات‌ کند. مهندس‌ بازرگان‌ با استناد به بیانیه‌های‌ نهضت‌ و نظرات‌ روشن‌ و صریح‌ ‎‏امام‌ در مورد الغای‌ نظام‌ سلطنتی‌ و تغییر سیستم‌ حکومت، این‌ دعوت‌ را نمی‌پذیرد. اما ‏‎‎‏شنیدم‌ که‌ آقای‌ سنجابی‌ با «شاه» دیداری‌ انجام‌ داده‌، البته‌ ایشان‌ هم پیشنهاد شاه‌ را برای‌ تشکیل‌ کابینه‌ نپذیرفت. در همین‌ ارتباط‌ بد نیست گفته‌ شود که‌ شاه‌ از دکتر یدالله سحابی‌ برای‌ عضویت‌ در شورای‌ سلطنت دعوت‌ کرده‌ بود که‌ طبعا مورد موافقت‌ ایشان‌ ‎‏قرار نگرفت.‏

 منبع: خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، جلد سوم، صص ۱۱۶-۱۱۹.

 

منبع: انتخاب