زمان : 15 Aban 1397 - 19:03
شناسه : 147374
بازدید : 41392
آیا فقط شیعه به بهشت می رود؟! آیا فقط شیعه به بهشت می رود؟!

در پاسخ چند نکته را متذکر می شویم:

1-  نظر عقلی و متون دینی اسلام، در میان ادیان و مذاهب مختلف موجود در یک زمان، همیشه یک دین حق است؛ و بقیه یا به طور کلی باطل هستند و یا ناقص اند، چون معنا ندارد در میان ادیان و مذاهبی که اختلاف بنیادی و اساسی با هم دارند همه حق باشند و خداوند انسانها را در میان این اختلافات، سرگردان و متحیر رها کرده باشد. بلکه همیشه یک راه حق است، خداوند هم برای کسانیکه خواهان رسیدن به حق و یافتن به آن بوده باشند وسائل و ابزار رسیدن به آن را در دسترس قرار داده است و ما معتقدیم شیعه تنها دینی است که نشانه های حقانیت را داراست و از استدلال لازم و کافی برای اثبات آن برخوردار است.

2-  در مورد مردمی که (به جهاتی) مذهب حق را درک نکردند ولی به تعبیر شما مردم خوبی می باشند، یعنی آنچه به نظرشان (بر اساس مبانی عقلی و منطقی) حق بوده است پذیرفته اند و بدان عمل نیز نموده اند و امتناع از پذیرش حق نداشته و در پی تحقیق هم بوده اند، دلیلی نداریم که اهل نجات نباشند.

البته نجات یافتگان بر اساس مراحل کمالی که در این دنیا طی نموده اند در آخرت نیز دارای درجات و مراتب هستند.

برای روشن تر شدن مطلب دو نکته از قرآن را در اینجا یادآوری می کنیم:

نکته اول: قرآن در آیه 46 سوره اعراف می فرماید: وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی اْلأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ .، و در میان آندو (بهشتیان و دوزخیان) حجابی قرار دارد و بر "اعراف" مردانی هستند که هر یک از آندو را از سیمایشان می شناسند و به بهشتیان صدا می زنند که درود بر شما باد اما داخل بهشت نمی شوند در حالی که امید آن را دارند.

و در تفاسیر آمده که منظور از اعراف مکان خاصی است میان دو قطب سعادت و شقاوت یعنی بهشت و دوزخ که همچون حجابی میان این دو کشیده شده است.

گروهی از اصحاب اعراف آنهایی هستند که آرزوی رفتن به بهشت را دارند اما موانعی همچون آمیخته شدن اعمال خوب و بد آنها با هم، جلوگیری می کنند که آنها وارد بهشت گردند.

درباره چنین گروهی وارد شده است که اینان با کمک انسانهای صالح و پاک می توانند وارد بهشت گردند. [1]

نکته دوم: از نظر قرآن کسانیکه نتوانستند حقیقت را بفهمند و بدان عمل کنند مستضعف فکری اند و مستضعفین فکری دو دسته هستند:

اول: کسانیکه راه وصول به حقائق را دارند.

دوم: کسانیکه راه وصول به حقائق را ندارند.

دسته اول از نظر قرآن مورد مواخذه و عقاب واقع خواهند شد.

و دسته دوم از حرکت به سوی جهنم ایمنند زیرا امید است پروردگار از گناهان آنان در گذرد و خداوند در گذرنده و آمرزنده است. [2]

البته در قرآن از دو گروه دیگر یعنی مستکبرین که اهل جهنم هستند و مومنین صالح که اهل بهشت هستند، بیشتر سخن به میان آمده است. پس اینها قواعد کلی است که می تواند افراد موجود در جامعه را تطبیق نمود.

نکته پایانی اینکه ممکن است کسانی فکر کنند، آنچه در سعادت انسان موثر است عمل نیکو می باشد و اندیشه نقشی در سعادت انسان ندارد.

در حالیکه چنین اندیشه ای قانع کننده و صحیح به نظر نمی رسد. آنچه از قرآن بر می آید اینست که اندیشه صحیح و عمل خوب هر دو انسان را به سر منزل مقصود می رسانند.« إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقّ‏ِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ » [3] انسانها همه در زیانند؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده‏اند !

گر چه اندیشه و عمل هر دو در همدیگر تاثیر دارند مثلا آنکه مرتکب گناه می شود و بر این کار اصرار می ورزد، سر از تکذیب خدا در می آورد. ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ . [4] البته این رشته سر درازی دارد و بحث مفصلی را می طلبد ولی ما به جهت اختصار فقط به مثالی اکتفاء می کنیم:

انسان در این دنیا باید به خدا برسد و مقصد این است و بس، در این سفر اگر انسان بخاطر عدم شناخت از مقصد، به این سمت و سو حرکت نکند و یا فکر کند که باید از طرف دیگر برود، هر مقدار که تلاش می کند، از مقصد دورتر می شود، اما اگر مقصد را درست فهمیده و مسیر را شناخت، ولی در وسط راه، بخاطر اشتباهاتش مثلا خوابش برد یا مَرکَب و ماشین او پنچر شد، گر چه حرکت او، از نقصان برخوردار است و دیر به مقصد می رسد، اما بالاخره حال و روزش بهتر از شخص اول است. به هر حال راه نجات آن است که هم اندیشه و هم عمل درست باشند.

آیا شیعیان حتی اگر گنهکار باشند جهنم را نخواهند دید؟!

حدیثی که از امام صادق ـ علیه السلام ـ در این باب وارد شده این است که راوی می گوید به امام صادق ـ علیه السلام ـ گفتم: شنیدم که می گفتی همه شیعیان برغم آنچه در آنهاست (گناهانی که دارند) در بهشت جای دارند. فرمود: به تو راست گفتم. بخدا سوگند که همه آنها در بهشت جای دارند. گفتم: فدایت شوم گناهان، بسیارند و بزرگ! فرمود: اما در قیامت همگی شما با شفاعت پیامبر که خواسته اش برآورده می شود و یا جانشینش در بهشت خواهید بود امّا بخداوند سوگند که من در برزخ بر شما می ترسم. گفتم برزخ چیست؟ فرمود: همان قبر است از هنگام مرگ تا روز قیامت. [5]

با توجه به این روایت پس از قیامت و محاسبه اعمال هیچ شیعه ای از شیعیان داخل جهنم نمی شود بلکه به شفاعت وجود مقدس رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ یا یکی از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ مشمول عنایات الهی قرار می گیرد و اهل نجات خواهد شد.

حال در اینجا دو پرسش اساسی به ذهن می آید اولاً مراد از شیعه چه کسانی هستند ثانیاً شفاعت به چه معنایی است و آیا مطلقاً شامل حال شیعیان می شود یا شرائطی هم دارد.

ابتدا می پردازیم به پرسش اول که مراد از شیعه چه کسانی هستند. برای پاسخ به این پرسش مراجعه می کنیم به متون روایی خود و از خود روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تعریف شیعه و یا اوصاف شیعیان را بدست می آوریم.

1. امام رضا ـ علیه السلام ـ می فرماید: شیعیان ما تسلیم امر ما هستند و به فرمایشات ما عمل می کنند با دشمنان ما مخالفند پس هر کس این گونه نباشد از ما نیست. [6]

2. جابر جعفی گفت: امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ فرمود:

ای جابر آیا کافی است برای کسی که ادعای تشیع داردبگوید که دوستدار ما اهل بیت است؟ بخدا سوگند شیعة ما نیست مگر آن کسی که تقوای خدا را رعایت کند و از او اطاعت نماید. [7]

3. امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: (عذرتراشی نکنید در معاصی خدا) و رأیهای باطل را متابعت نکنید (که ما شیعه هستیم و انتساب به اهل بیت اسباب نجات ماست) «بخدا قسم که نیست شیعة ما مگر کسی که اطاعت خدای تعالی کند. »[8]

پس، از منظر روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ شیعه کسی است که ملتزم به دستورات آنان باشد و در عمل هم فردی کوشا باشد. در همین جا سؤال دیگری مطرح می شود آن اینکه اگر شیعه تنها کسانی باشند که مطیع فرمان خدا و اهل تقوی و عمل صالح هستند دیگر چه نیازی به شفاعت هست به عبارت دیگر آنچه باعث نجات این گونه افراد می شود همان ایمان و عمل صالحشان می باشد.

برای رسیدن به پاسخ این پرسش لازم است بپردازیم به معنای شفاعت و شرائط آن که در پرسش دوم مطرح کردیم.

حقیقت شفاعت چیزی نیست جز وصول رحمت و مغفرت و فیض پروردگار به بندگانش از طریق اولیاء و برگزیدگان از عبادش.

همانگونه که خداوند متعال هدایتش را از طریق انبیاء و نخبگان از بندگان به عموم مردم در دنیا ارزانی می کند همچنین مغفرتش را به سوی گنهکاران از طریق همین انسانهای وارسته در روز قیامت ارسال می کند. [9]

و اما شرائط شفاعت شوندگان، آیا هر کسی مشمول شفاعت اولیاء دین قرار می گیرد یا تحت شرائط خاصّی انسانهای گنهکار موفق به شفاعت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ یا یکی از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ می شود.

شرائط شفاعت شوندگان:

1. شرک بخدا نداشته باشد.

2. از روی اخلاص شهادت به وحدانیت حق داشته باشد.

3. معتقد به پیامبران و روز رستاخیز و آنچه که خدا بر پیامبرانش نازل فرموده است.

4. شفاعت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را تکذیب نکنند.

5. نماز را خفیف نشمرد.

حال اگر کسی با ایمان بخدا (و حفظ امورات فوق) از دنیا برود ولو مبتلا به معاصی و گناهانی هم باشد که موفق به توبه نشده است ولی بواسطه داشتن گوهر «ایمان» جهنمی نخواهد بود البته بار سنگین گناهان او بوسیله مصائب دنیا و سختیهای برزخ و مواقف آغازین رستاخیز سبک می گردد و اگر با این ها از آلودگی گناهان پاک نشد به وسیله شفاعت از عذاب دوزخ نجات می یابد. [10]

پس با توجه به مطالب بیان شده باید اینچنین پاسخ نهایی را داد که:

صرف ادعای شیعه بودن باعث نجات آدمی نمی شود بلکه ایمان و التزام قلبی و باور به اعتقادات مذهب حقه (تشیع) لازم است و در عمل هم باید فردی مطیع بود حال اگر شیعه ای پیدا شد که در ایمان و باور قلبی معتقد بخدا و رسول و امامان معصوم است و در عمل هم بی اعتناء به فرامین الهی نیست ولی گرفتار خیلی رذایل اخلاقی است، تا موقعی که این صفات ناپسند او را از ایمان و باور قلبی اش خارج نمی کند و در حال مرگ با ایمان از دنیا می رود قابلیت دارد که در روز قیامت شفاعت اولیاء دین شامل حال او شود چون بواسطة گوهر ایمان در قلب او این قابلیت را دارد که مورد شفاعت قرار گیرد ولو معاصی کثیری از او صادر شده باشد.

پس اگر کسی مدّعی است شیعه دوازده امامی است ولی امر نماز را خفیف می شمرد ولو به ظاهر محبت اهل بیت هم در دل داشته باشد و با آن حال از دنیا برود اینچنین شخصی قابل برای شفاعت شدن نیست چون از شرائط قابلیت برای شفاعت شدن این است که آدمی مؤمن به خدا و پیامبر و هر آنچه که بر او نازل شده باشد و نماز را خفیف نشمرد و فرض این است که اینچنین آدمی در امر نماز کوتاهی کرده و این مسأله مهم را خفیف شمرده است.

در نتیجه روایت امام صادق ـ علیه السلام ـ اینچنین معنی می شود.

هیچ شیعه ای به جهنم نمی رود. با آن تعریفی که از شیعه بیان شد. شیعیان دو دسته می شوند شیعه ای که عملش او را بهشتی می کند و شیعه ای که برای بهشتی شدنش عملش کافی نیست و با انضمام شفاعت بهشتی می شود. پس شیعیان چه از گروه اول باشند و چه از گروه دوم جهنم نخواهند رفت اما عذاب و عقاب بر گنهکاران شیعه در برزخ حتمی است (البته اگر در دنیا یا هنگام جان کندن با مکافات و عذاب گناهانشان پاک نگردند) چرا که ائمه قول و وعدة شفاعت در برزخ را به ما نداده اند و به عهده ما و خدا گذاشته اند.

همچنین در این زمینه لازم است به روایتی از امام باقر ـ علیه السلام ـ نیز توجه کرد که خطاب به جابر می فرماید:

«. . . ای جابر جز با اطاعت و فرمانبرداری از خدای متعال تقرّب به او حاصل نمی شود با ما (آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ) بَرات رهایی از دوزخ نیست و هیچ یک از شما بر خدا حجّتی ندارد، هر کس مطیع خداست ولی و دوستدار ماست و هر کس نافرمانی خدا را نماید با ما دشمن است. ولایت ما اهل بیت جز با عمل (به فرامین الهی) و پرهیز (از معاصی) بدست نمی آید. »[11]

 

برای مطالعه بیشتر به کتاب های ذیل مراجعه فرمایید:

1. معاد در قرآن، تفسیر موضوعی، ج 5، آیت الله جوادی آملی.

2. منشور جاوید، ج 8، آیت الله سبحانی.

3. عدل الهی. شهید مرتضی مطهری.

4. معاد، محسن قرائتی.



[1]   تفسیر نمونه، ج 6، ص 183 تا ص 191- الفکر الخالد فی بیان العقاید، ج 2، آیت الله سبحانی، ص 309-318.

[2] -  معاد شنا سی، علامه تهرانی، ج 3، ص 47 تا ص 69.

[3] -  سوره عصر، آیات 2و1.

[4] -   سوره  روم، آیه10.

[5]. فروع کافی، کلینی، ج 3، ص 242، کتاب الخبائز، ح 3، دارالکتب الاسلامیه، 1367 هـ ش.

[6]. شیخ صدوق، صفات الشیعه،ص 18، انتشارات زراره، چاپ اول، 1379.

[7]. شیخ صدوق، صفات الشیعه، ص 38.

[8]. کلینی، اصول کافی. ج 2، ص 73، ح1، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1388 هـ ق.

[9]. ر. ک. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج 4،ص 344، مؤسسه امام صادق، چاپ پنجم، سال 1423 هـ ق.

[10]. ر. ک: سبحانی، جعفر الالهیات، ج 4، ص 347-348.

ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی،آموزش عقاید، ص 481، ناشر شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ پنجم، بهار 1380.

[11]. صفات الشیعه، شیخ صدوق، ص 40.