یزدفردا:رضابردستانی:
خدایا!
توی قرآنت نوشتی:«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»، یعنی(خدا وضع و حال هیچ قومی را عوض نخواهد کرد مگر آن که انسان ها به خودشان وضع و حال خودشان را تغییر دهند.) یعنی هرچی سرمان آورده شده، خواست خودمان بوده!؟ نتیجه و پیامد عملکرد خودمان بوده؟!
یعنی تقصیر وزارت کشور نبوده، تقصیر عارف هم نبوده، تابش هم دخالتی نداشته؟! فلانی و بهمانی هم نقشی نداشتند؟ اصلا به خاطر این نبوده که رفتیم به روحانی رأی دادیم؟ یعنی رئیسی هم رئیس جمهور شده بود وضع یزد همینی بود که حالا هست؟ یعنی بازهم فلاح زاده می رفت میرمحمدی می آمد؟ زمانی قمی بعد رفتن میرمحمدی سر و کله اش پیدا می شد. یعنی این هایی که یزد فردا نوشته و پیشگویی های نوستراداموسی کرده هم سرجمع تقصیر خودمان است؟
خدایا!
مفسرین چیزهایی می گفتند در باره آیات ناسخ و منسوخ، هیچ آیه ای نیست که بتواند ناسخ این آیه باشد منسوخ کننده چنین سرنوشتی!؟ یعنی چله نشینی هم جواب نمی ده؟ 40 تا چهارشنبه بریم جمکران چطور؟ یعنی میخش کوبیده شده واقعاً
خدایا!
باور کن مردم یزد مردمان خوبی هستند! حالا خبطی کرده اند و یک جاهایی تصمیماتی گرفته اند که تهش شده این! بیا و بیشتر از این باهاشون نامهربانی نکن! خدایا قول از طرف این مردم که عوض بشوند!
خدایا!
ما را گیرانداخته ای وسط کویر، وسط شن و ماسه ی داغ و تفتیده، وسط بیابانی که نه آب دارد نه آبادانی، خیالی نیست.
خدایا!
قنات هامان خشک شده که شده! روستاهامان دارد خالی می شود، بشود. راه بافق دوبانده نشده، نشود. جاده یزد به طبس خوب نیست، نباشد! عقدایی ها گلایه مندند باشند! خرانق را به امید خدا رها کرده ایم، بهتر!
خدایا!
ما را گیرانداخته ای وسط فولاد و کاشی و کوره های آجرپزی، فدای سرت!
خدایا!
هرچی آثار باستانی سالم مانده خودم با دست خودم نابودش می کنم، بلند می شوم می روم تهران گره استخدام فاطمی و فرهمند را باهم با هر زحمتی هست باز می کنم. عین پروانه دور هر 11 تا عضو شورای شهر می گردم. فرسودگی اتوبوس های شهری هم باشه پای من!
خدایا!
اگر با ابوالقاسم عاصی بد کردیم تو بگذر! هوای فلاح زاده را نداشتیم تو چشم پوشی کن! با میرمحمدی اردکانی بدتا کردیم، راه توبه باز است، کم و زیاد به تابش گفتیم، جبران می کنیم. با سفید آن کردیم که نباید، چشم تکرار نمی شود. گیر دادیم به اولیاء ها، اشتباه کردیم! هوای پسر صدوقی را نداشتیم، دست خودمان نبود! بی تجربگی کردیم اصلاً هرچی تو بگی قبول؟!
خدیا!
قول اگر صدتا جلسه ی اقتصاد مقاومتی توی کارخانه فولاد و هتل صفائیه و سیب و نار برگزار کردن لام تا کام حرف نزنیم! صدتا عکس هم از هلو و موز دادن دستمون بایگانی می کنیم! قول می دم، قول روزنامه نگارانه!
خدایا!
اصلاً هرچی اداره است می سپاریم مدیران کل آن اردکانی باشند. می گوییم بافقی ها بی خیال اختلافات مرزی خود با اردکانی ها شوند. سفارش می کنیم آن چند ده روستایی که داده اند از بهابادی ها پس نگیرند. خودمان می رویم مردم خاتم و تفت و ابرکوه را راضی می کنیم کارخانه و راه و اشتغال نخواسته باشند. فولاد ابویی راه نیافتاد گناهش گردن من! اصلا هرکی وام گرفته و پس نداده بنداز تقصیر من می خواد وام مواد اولیه باشه می خواد وام کارآفرینی و اشتغال. اصلا هرکی وام گرفته به جای تولید رفته اسب و ماشین و آپارتمان ساخته هم زیر سر ما است! بسه یا بازهم بگویم
خدایا!
دیدی قول دادم بابت«مصلاسازی» ننویسم و ننوشتم! باور کن هرچی دیگه هم بخواهند ننویسم نمی نویسم!
خدایا!
هرچی دیگه هم من یادم رفته بذار روی موارد بالا فقط یک خواهش؛ همین یکبار کاری کن پیشگویی یزدفردا درست از آب درنیاد اساسی جبران می کنم برات
زیاده عرضی نیست...
رضا بردستانی
«الهی العفو» دقیقاً برای چنین موقعیت هایی است
خدایا! همین یکبار پیشگویی یزدفردا درست در نیاید؛ جبران می کنیم...