«شاه مازندران» دستگیر شد
دادستان بابل از دستگیری یکی از اراذل و اوباش معروف مازندران که به سبب ارتکاب جرایم مختلف و آزار و اذیت مردم، خود را شاه منطقه معرفی میکرد، خبر داد.
- ۱۲ بهمن ۱۳۹۴
دادستان بابل از دستگیری یکی از اراذل و اوباش معروف مازندران که به سبب ارتکاب جرایم مختلف و آزار و اذیت مردم، خود را شاه منطقه معرفی میکرد، خبر داد.
علی مرادی در گفتوگو با «میزان» با اشاره به دستگیری «م.ط» اظهار کرد: با تلاش شبانهروزی ماموران نیروی انتطامی و دستگاه قضایی استان مازندران، این فرد ساعت 3 صبح امروز در یکی از روستاهای بابل در مخفیگاهش دستگیر شد.
هفته گذشته در پی انتشار فیلمی ویدیوئی از این فرد که در آن، وی ضمن ربودن یکی از اوباش منطقه «گتاب» به ایجاد رعب و وحشت اقدام میکند، دادستان بابل او را به اتهام محاربه و افساد فیالارض تحت تعقیب قضایی قرار داد.
خشم ناتمام
حمید حیدرپناه
حمید حیدرپناه*؛ خشونت و حس برتری جویی، پدیده ای است که در انسان ها به طور غریزی وجود دارد و این غریزه برای حفظ بقا و مبارزه با خطرات لازم است.
از زمانی که انسان های نخستین برای غلبه بر طبیعت، شکار حیوانات و حفظ قلمرو خود، ناچار به اعمال خشونت شدند، به مرور با رشد جمعیت شاهد رقابت و برتری جویی بین خود از طریق زورآزمایی، رجز خوانی و... بودند.
از شکل گیری اولین جنگ ها و نبردهای تن به تن، تا تقابل های بین گلادیاتورها و شوالیه ها تا دوئل و مبارزات سامورایی ها و... خشونت و حس برتری جویی میان انسان ها در طول تاریخ همواره وجود داشته است.
با پیشرفت دانش و رشد تمدن ها، شکل گیری جوامع مدنی و نهادینه شدن قوانین و هنجارهای اجتماعی، به تناوب شاهد کاهش این گونه رقابت ها و ستیزه جویی های بین فردی بودیم و در عصر حاضر وجود ردپاهایی از این دست خشونت طلبی ها شاید خیلی توجیه پذیر نباشد.
این روزها انتشار تصاویری از خشونت طلبی و رجز خوانی اراذل و اوباش در فضای مجازی، موید این مطلب است که نه تنها پیشرفت های تکنولوژیک و رشد جوامع نتوانسته مانع این پدیده شود، بلکه آنها از امکانات جدید هم برای نمایش خشونت و رقابت جویی های شان استفاده کرده و با نمایش و انتشار کلیپ هایی از رفتارهای خشونت بار موجب ایجاد احساس ناامنی در جامعه شده اند.
نمایش افرادی با خالکوبی های عجیب و غریب، زخم های باقی مانده از آثار چاقو و قمه در صورت، لباس های خاص و ریش های بلند و... که سعی در متمایز نشان دادن خود از سایر افراد جامعه دارند تا با انگشت نما شدن در یک محدوده ی جغرافیایی، بین گروه های نابهنجار برای خود نامی دست و پا کرده و با عربده کشی و مزاحمت های خیابانی، رعب و وحشت را در دل ساکنان محله های مختلف ایجاد کنند.
افرادی که به نظر می رسد وجود معضلات اجتماعی و اقتصادی مانند فقر و بیکاری، اعتیاد، فاصله ی طبقاتی و... موجب شده که بسیاری از آنها احساس ناکامی و سرخوردگی کرده و با نگاهی غلط همواره خود را طلبکار دولت و ساختار اجتماعی دانسته و در صدد انتقام از جامعه برآیند.
ضمن اینکه دیده شدن و خودنمایی برای افرادی که بسترها و توانمندیهای لازم برای تحقق آن را ندارند، می تواند به شکل گیری این پدیده در غالب تغییر ظاهر، رفتار و ادبیات آنها شود.
نمایش تلخی که موجب تهدید امنیت جامعه شده و برای تحلیلش لازم است به ریشه های آن پرداخت که چه چیزی موجب شده که این گروه از بزهکاران خشونت هایشان را علنی کنند و دلایل ریشه کن نشدن این معضل در سطح جامعه چیست؟
در بررسی ریشه ای این پدیده، به نظر می رسد این ناهنجاری ها ناشی از عوامل روانی فردی مانند: اختلال شخصیتی، عدم جامعه پذیری مناسب، ناکامی، حسادت و خودنمایی، فقر عاطفي، زورجویی و...
عوامل فرهنگی و اجتماعی مانند: بیکاری، کاهش سرمایه ی اجتماعی و ضعف هنجارها، نداشتن الگوهای مناسب، بیسوادی و سطح پایین تحصیلات، قانون گریزی، فقدان آموزش و عدم نظارت کافی، تماشای فیلم هایی که ترویج کننده ی خشونت هستند و....
عوامل محیطی مانند: زندگي در مناطق حاشيه اي و جرم خيز و وجود گروههاي خشونت طلب در قالب اراذل و اوباش در محیط اطرف و... است که همواره مورد توجه اندیشمندان و جامعه شناسان قرار گرفته است.
در خصوص اقدامات جامعه در برابر این افراد شاهد هستیم که با وجود برخوردهای نیروی انتظامی با آنها، نه تنها شاهد کاهش تعداد و رفتار این بزهکاران نبوده ایم، بلکه موجب تداوم اقدامات آنها و ایجاد نوعی احساس افتخار و ارزش آفرینی در خصوص دستگیر شدن یا گردانده شدن آنها در سطح شهر هستیم و به نظر می رسد زندانی شدن و نمایش داده شدن در بین مردم برای کسانی که تشنه ی خودنمایی هستند، نتیجه ی عکس داده و این را می توان از تولید و انتشار کلیپ های قهرمانانه این افراد و هوادارنشان از جشن آزادی زندان تا گردانده شدن در بین مردم و... فهمید.
از طرفی سابقه دار بودن این افراد و تجربه ی چندین بار زندان رفتن و آزاد شدن ها، نشان می دهد که اقدامات تنبیهی قانون در مورد آنها کارساز نبوده و لازم است در کنار برخوردهای جدی و خشن، زمینه و بسترهای لازم را برای بازگشت این افراد به زندگی عادی و در صورت امکان اصلاح رفتاری و شخصیتی شان را مدنظر قرار داد.
ضمن اینکه اتخاذ تصمیمات صحیح و اصولی در برخورد با این افراد می تواند از طریق مشورت و همفکری با جامعه شناسان و روان شناسان و متخصصان این حوزه راهگشا باشد.
البته فراموش نکنیم که در این خصوص نمی توان تمامی بار مسئولیت را متوجه نیروی انتظامی دانست و ضروری است که دستگاه قضا در خصوص احکام صادره و تنبیهات اصلاح گرایانه بیشتر تلاش نموده و خانواده و سیستم آموزش و پرورش، نهادهای اجتماعی و فرهنگی و... هم در این خصوص اقدامات و همکاری های لازم را انجام داده و شاهد کاهش این گونه ناهنجاری های اجتماعی و جولان بزهکاران در جامعه باشیم.
ابهام در اتهام "محاربه" شاه مازندران
پرونده شاه مازندران که جنجالیترین متهم خط خطیهای تلگرامی است وارد مرحله تازهای شد.
- ۱۸ بهمن ۱۳۹۴
پرونده شاه مازندران که جنجالیترین متهم خط خطیهای تلگرامی است وارد مرحله تازهای شد.
به گزارش روزنامه ایران، بازپرس دادسرای بابل با صدور عدم صلاحیت، پرونده را به دادسرای جویبار ارجاع داد. این اقدام در حالی صورت گرفت که دادستان بابل اصرار بر کیفرخواست محاربه با مجازات اعدام برای «محمود» معروف به شاه مازندران داشت و دادستان ساری چنین جرایمی را متناسب با اتهام افساد فیالارض نشناخته بود.
از این رو با توجه به اینکه پرونده شاه مازندران دیگر در زیر مجموعه دادستان بابل نیست به نظر میرسد این مرد مخوف از اتهام سنگین محاربه نجات یافته است و جرایمش در قالب آدمربایی و رفتار خشن به همراه قدرتنمایی مجازی تحت رسیدگی قرار میگیرد.
بر اساس این پرونده، شاه مازندران بعد از انتشار فیلمی از رفتار خشن او در شبکه تلگرام که یکی از رقبایش را گروگان گرفته و شکنجه میداد تحت تعقیب گرفته شد.
محمود با اطلاع از تلاش پلیس برای بازداشت وی به تهران و کرج گریخت تا اینکه سرانجام بعد از یک هفته زندگی پنهانی وقتی به روستایی در بابل برگشت از سوی پلیس بازداشت شد.
این در حالی بود که دادستان بابل در مصاحبه با رسانهها از صدور کیفرخواست محاربه خبر داده بود.در همین حال دادستان مرکز استان مازندران نیز در همان ایام مصاحبههایی داشته و بدون اشاره به محارب بودن، برخورد شدید قانونی را خواستار شده بود.
بلافاصله با بازداشت شاه مازندران تصاویر وی در رسانههای مختلف و در سطح گسترده انتشار یافت اما روز بعد از آن بود که بازپرس رسیدگی کننده به پرونده با اعلام اینکه اتهام رخ داده درباره این مرد قوی هیکل در جویبار رخ داده است با صدور عدم صلاحیت، رسیدگی به آن را به دادسرای جویبار ارجاع داد.
شاه مازندران در بازجوییها عنوان داشته گروگانی که در فیلم هدف ضربات بدنه قمه قرار گرفته بود از رقبای وی بوده است.
وی گفت: وقتی به همراه دوستانم از سفری در حال بازگشت به بابل بودم این مرد با تفنگ شکاری روبهرویم سبز شد و به سمت من شلیک کرد اما به خاطر گیر کردن گلوله زنده ماندم و بعد او را گرفته و به ویلایی در جویبار بردم و آن فیلم را تنها برای ترساندن رقبایم انتشار دادم و با مردم عادی کاری نداشتهام.
واکنش فدراسیون کشتی به ادعای شاه مازندران
- ۱۸ بهمن ۱۳۹۴
فدراسیون کشتی ادعای ملیپوش بودن شاه مجازی مازندران را رد کرد و در این باره توضیحاتی ارائه کرد.به گزارش ایسنا، فدراسیون کشتی در این باره اعلام کرد: کشتی ورزش ملی کشور ریشه در سنت، فرهنگ و آیین مردم دارد و دلبستگی دیرینه ای بین مردم و پرافتخارترین رشته ورزشی ایران در رقابت های جهانی و المپیک وجود دارد اما متاسفانه شاهد آن هستیم که بعضا برخی رسانه ها بدون آشنایی با جایگاه این رشته ملی صرفا به استناد مصاحبه یک بزهکار اجتماعی که هیچ گونه سندیتی برای صحبت های خود ندارد، براحتی دوبنده مقدس تیم ملی را بر تن یک فرد متقلب نموده و برای پر بیننده کردن خبر خود جایگاه ورزش ملی کشور را نادیده می گیرند.لذا ضمن درخواست از تمامی رسانه ها برای حفظ جایگاه ورزش کشتی برای آخرین بار به تمامی عوامل رسانه ای مرتبط با این اخبار متذکر می گردد، جایگاه ورزش ملی کشور را در نظر بگیرند.بدیهی است در صورت تکرار این موارد در تمامی موارد جهت دفاع از کیان جامعه پرافتخار کشتی از مراجع ذیصلاح پیگیری صورت می گیرد. یکی از روزنامه ها با شاه مجازی مازندران پس از دستگیری گفتگویی داشته و این فرد در آنجا ادعا کرده بود که کشتیگیر بوده و حتی به دوبنده تیم ملی نیز رسیده است.
رجزخوانی شکارچیان به سبک شاه مازندران!
پس از اراذل و اوباش مازندران این بار شکارچیان جنوب ایران با انتشار یک فیلم خبرساز شدند.
۰۱ اسفند ۱۳۹۴
پس از اراذل و اوباش مازندران این بار شکارچیان جنوب ایران با انتشار یک فیلم خبرساز شدند.
شکارچی بوشهری با انتشار فیلم شکار دو «کل» در شبکههای اجتماعی، مسئول محیطزیست بوشکان را به مقابله دعوت کرد.دو «کل» کنار هم روی زمین افتادهاند. خون روی سنگها را گرفته و آنها را قرمز کرده. اسلحه شکاری که شکارچی میگوید ٢٧٠ است، روی کمر هر دو لاشه «کل» جا خوش کرده. دوربین، تنها دو «کل» شکار شده را نشان میدهد و صدایی که با نخستین کلام، هدف فیلم و شکار کلها را روشن میکند؛ شکارچیان آمدهاند تا برای مسئول حفاظت محیطزیست بوشکان بوشهر خط و نشان بکشند؛ این شرح فیلمی کوتاه است که در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و از فعالیت شکارچیان غیرمجاز در بوشکان استان بوشهر خبر میدهد.شکارچی پس از آنکه تاریخ فیلمبرداری را ٣٠ دی ماه اعلام میکند، خطاب به مهرداد نوروزی میگوید: «آمدیم منطقهتون این همه منم منم میزنید؛ من میگیرم، این بدبختها رو اذیت میکنید. تو یه چارک هم نیستی که بخوای من رو بگیری. با ٢٧٠ شکار منطقهات رو نابود کردم و این فیلم رو گرفتم که بدونی این نودوهشتمی است؛ واقعا. البته میخواستم میشها رو بزنم که دلم برای اونها سوخت، نه برای تو.» در ادامه این فیلم چند ثانیهای زبان شکارچی که با لهجه بوشهری صحبت میکرد، تغییر میکند و با زبان ترکی برای مسئول حفاظت محیطزیست بوشکان رجز میخواند. انتشار این فیلم، پس از ماجرای رجزخوانی اراذل و اوباش مازندرانی که در فیلمهای کوتاهی که در شبکههای اجتماعی منتشر شد، برای یکدیگر رجزخوانی میکردند، حکایت از آن دارد که حالا نوبت به شکارچیها رسیده تا برای محیطبانان و مسئولان حفاظت محیطزیست شهرها رجز بخوانند.تابناک دراینباره نوشته است «اینکه فردی بخواهد بهدلیل خصومت شخصی با فرد دیگری در کار وی اختلال ایجاد کرده و عرض اندام نماید، موضوع جدیدی نیست؛ ولی با انتشار این فیلم به نظر میرسد، با اپیدمی نوع جدیدی از قانونشکنی مواجهیم؛ قانونشکنی آشکاری که در آن متخلفان از بر جای گذاشتن نشانههایی از خود ابایی ندارند و حتی به عکس، تلاش میکنند دیده شده و مقابل ماموران قانون، شاخ و شانه بکشند. البته این نخستینبار نیست که شکارچیان غیرمجاز برای ثبت شاهکارهایشان به فضای مجازی روی میآورند؛ بلکه پیشتر هم نشانههای بارزی از قانونشکنی آنها در فضای مجازی مشاهده شده و به اطلاع مسئولان هم رسیده بود.»این فیلم کوتاه درحالی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و شکارچیها که صدای دو تن از آنها شنیده میشود از شکار ٩٨ رأس کل در منطقه بوشکان خبر میدهند تا ناکارآمدی و ناتوانی محیطبانان منطقه و مسئول حفاظت محیطزیست بوشکان را به نمایش بگذارند که چند روز پیش محیطبانان برای سرشماری حیاتوحش کوه سیاه بوشکان وارد این منطقه شدهاند تا گونههای حیاتوحش منطقه را سرشماری کنند.علی تیموری، مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت محیطزیست با اشاره به اینکه فیلم رجزخوانی شکارچیان برای مسئول حفاظت محیطزیست بوشکان را دیده است، درباره ادعای شکارچی مبنی بر شکار ٩٨ رأس کل در این منطقه به «شهروند» گفت: «این ادعایی است که شکارچی از آن حرف زده و نمیتوان روی آن صحه گذاشت. این موضوع از طریق یگان حفاظت محیطزیست درحال پیگیری است.»او با یادآوری اینکه شبکه اجتماعی فیلمهایی از تخلفات سالهای گذشته را دوباره منتشر میکنند، ادامه داد: «این فیلم با توجه به اینکه شکارچی تاریخ آن را دیماه اعلام میکند، برای امسال است و قطعا تخلفی رخ داده که این تخلف را یگان حفاظت بوشهر با کمک نیروی انتظامی پیگیری میکند و قطعا هم کشف میشود.» شکارچی رجزخوان درحالی به مسئول حفاظت محیطزیست بوشکان میگوید که نمیتواند او را بگیرد که مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت محیطزیست با تأکید بر اینکه این شکارچیان متخلف قطعا پیدا میشوند، تأکید کرد که «عمدتا شکارچیانی که فیلمهای آنها از صید و شکار در شبکههای اجتماعی منتشر شده، شناسایی و دستگیر شده و با آنها برخورد شده است.» دو سالی میشود که سازمان حفاظت محیطزیست مجوزی برای شکار چهارپایان صادر نمیکند و همین امر باعث شده است که تخلف شکارچیانی که صدایشان در فیلم شنیده میشود، برای تیموری محرز باشد. او با تأکید بر اینکه جرایم صید و شکار افزایش قابل توجهی پیدا کرده است، یادآوری کرد: «جرایم شکار افزایش یافته و برخورد با متخلفان هم جدیتر پیگیری میشود. شکارچیان غیرمجاز که تخلفی مرتکب میشوند علاوه بر جبران ضرر و زیانی که به حیات وحش وارد کردهاند، براساس تخلفی که انجام دادهاند از سه ماه تا سهسال زندانی خواهند شد.»
بدنِ انسانی؛ از تناسب اندام تا شاهِ مازندارن
امروزه هستند بسیاری از تحلیل گران اجتماعی که بنا به پیشفرضهایی اشتباه جایگاهی برای "طبقه" بهعنوان واحد تحلیل قایل نیستند.
- ۲۲ اسفند ۱۳۹۴
آرمان شهرکی؛ امروزه هستند بسیاری از تحلیل گران اجتماعی که بنا به پیشفرضهایی اشتباه جایگاهی برای "طبقه" بهعنوان واحد تحلیل قایل نیستند.
اما حداقل اینروزها و در ایران میتوان از ظهور سنخی جدید از طبقه اجتماعی سخن گفت که نه با معیارهایی همچون نوع پیشه یا میزان تحصیلات یا میزان درآمد بلکه بسته به خوانشی که اعضای متعلق به آن طبقه از بدن خویش بهطور اعم و یا پوست بهطور اخص دارند؛ خصلتبندی شده و بر فرهنگ عمومی حتی در سپهر ملی {national culture} تاثیر میگذارد.
طبقه هنوز هم یک واحد تحلیل اجتماعی مهم در نظریه اجتماعی است و بدن و پوست فرد یا کنشگر طبقاتی به موازات معیارهای قدیمیتری همچون زمین، سرمایه، کار و مدیریت، یک منبع تولیدی مهم-فی المثل کار بدنی یا یدی- و یا منبع یا عرصهای برای مصرف است.
تجسد، بدنیافتگی یا بدنمندی که هرسه ترجمان فارسیِ خوبی برای واژه embodiment هستند؛ عرصه جولان طبقاتی در ایران امروز است. تحلیل طبقاتیِ تجسد {embodiment class analysis} بهلحاظ تاریخی واجد سه دوره مشخص است:
1- از اوایل دهه80 با آغاز جراحیهای زیبایی، تتو و رژیمهای غذاییِ لاغری، بدن و پوست و بطور مشخصتری چهره یا صورت، بعنوان عضوی که از امکان و فرصتِ بیانگری و عریانی بیشتری نسبت به سایر اعضاء و جوارح برخوردار بود؛ به مکانی برای جرح و تعدیل و دستکاری بدل شد.
طبقات برخوردار و دهکهای بالای درآمدی شاید پیشقراولان چنین خوانش و مدیریتی برای بدن بودند؛ اما برخلاف منابع تولیدی همچون زمین و سرمایه که فئودالها و سرمایهداران را ممتاز و از دیگرلایههای اجتماع سوا میساخت؛ اکنون همه کنشگران واجد این منبع خدادادی یعنی بدن و پوست بودند؛ لذا یورش به بدن به تدریج همگانی میشد و اقشار بیشتری خود را به طبقه بدنهای زیباشناختی {aesthetical embodiment class} متصل و الحاق مینمودند.
حال و در اینجا این نوع نگاشتن، خواندن، روایتکردن، دیدن، مدیریت و تولید بدن، همگی در خدمت یک گفتمان بود؛ گفتمان زیباشناختی.
حجم توده بدنی تحت فشارها و رژیمهایی که غالبا هیچ مبنای پزشکی نداشتند؛ منقبض شده و آب میرفت. پوستها سوراخسوراخ شده، پوستنگاشتهها سطح بدن را میپوشاند و چهرهها بهنحو بیمارگونهای آماج انواع و اقسام جراحیها همچون تعرضهای بدنی {bodied assault} قرار میگرفت.
بدن و بهخصوص پوست نه بهعنوان نوعی هستیِ مادی {material existence} که اُرگانهای داخلی و امعاء و احشای فرد را دربر میگیرد {encapsulating}؛ بلکه بهعنوان عضوی از اعضای بدن و نیز ابزار قدرتی که فرد را هم مصون داشته و هم او را به دیگری تحمیل میکند؛ خوانش، نگاشته و روایت میشد.
تناسب اندام {fitness} عرصه رقابتی اجتماعی بود هم در میان زنان که میل چشموهمچشمیِ آنها را ارضاء میکرد؛ و هم در تعامل میان مردان و زنان، آنها را بعنوان اُبژهای در تیررس چشم مردان قرار داده و بهلحاظ حیثیت اجتماعی بزرگ جلوه داده و جنسیتر میکرد.
در جهانی گوشتآلود {fleshy world} تناسب بدنی یا اندامی و تنوع پوستی بر یکسانبودگی درون بدن حجاب میافکند و یکسانبودگی درون در برابر تنوع و رنگارنگی پوست، لاغری بدن و جنسیترشدن چهره، البته بنابر معیارهایی کاملا غربی، رنگ میباخت.
در گفتمان زیباشناختی به بدن، که روز به روز بر شمار طرفدارانش افزوده میشد؛ کارکرد جنسیِ {sexual function} بدن بر سایر کارکردها رجحان داشت و چنین رجحانی سخت بر تعاملات بدنی و غیر بدنی میان زنان و زنان از یکسو و زنان و مردان از دیگر سو اثر میگذاشت.
2- طی یک سال اخیر، طبقهمتوسط- منظور کنشگرانی که بر اساس همان تعاریف و معیارهای قدیمی، اما نه منسوخ، همچون سطح سواد، میزان درآمد، نفوذ در عرصههای سیاستگذاری و پیشه، متوسط محسوب میشوند- که جهان محسوس و انضمامیِ واقعیت را برای خویش تنگ و رو به محاق دیده است؛ در عرصههای مجازی دست به کار شده و با زبان طنز، آن طبقه بدنی نخست را به سُخره و استهزاء گرفته.
3- کارکردهای جنسیِ بدن زیر تیغ تیز نقد سلاخی شده است: از نقد عشوههای بدنی گرفته تا رمانتیسیزمی که میراث فیلم فارسیهای قبل از انقلاب بوده و ردپای آن را در تجلّیهای گفتمان زیباشناختی به وفور میتوان ردیابی کرد.
4- طبقه بدنهای علمی {scientific embodiment class} رویکردی زیباشناختی به بدن ندارد. پوست در این طبقه، همچون بوم نقاشی رنگارنگ نشده؛ سوراخ سوراخ نمیشود؛ و آماج یورش کِرِمها و لوازم آرایشی غیربهداشتی قرار نمیگیرد.
5- گفتمان پزشکی و علمی به بدن، بیشتر، بدنها یا پوستهای بیمار و بدحال را موضوع مطالعه و کنکاش قرار میدهد.
کنشگران این طبقه تحت تاثیر این گفتمان، تنها زمانی بدنآگاه میشوند؛ که بیمار باشند؛ آنها معتقدان سرسخت دوگانه بدن و ذهن {body/mind} هستند؛ به همان میزانی که در طبقه بدنی نخست، افراد، تلاشی جانکاه برای تعالی{transcendence} بدن و پوست، دارند؛ اینجا فرهنگ، که ذاتا عرصهای فرارونده از تمنیات و امیال بدنی است؛ در اولویت قرار میگیرد.
کارکرد جنسیِ بدن به فراموشی و غفلت سپرده شده یا چندان مدّنظر نیست و کارکرد مشقتبار بدن یا کار بدنی {body work}، و نیز بدنی که در بیمارستان آماج حملات تیم پزشکی قرار گرفته تنها بدن موجود است. لذت بدنی بالنسبه کفرآمیز و بدن محملی میشود برای تحمل درد و مشقت و زحمت روزانه.
6- اگر طبقه حاملان بدنهای زیباشناختی و علمیِ نوظهور، به ترتیب هرکدام ترجمانهای جدیدی از طبقه سرمایهدار و متوسط قدیمی هستند؛ طبقه لمپن پروتالریا، امثال شعبان بیمخها، خلافکاران سابقهدار، متعرضین به نوامیس مردم، گُندهلاتهای محلّات، شکارچیان غیرقانونی، لاتهای بی یال و اشکمِ قُلتشنی که در نبود قانونی منسجم عرصه را برای خویش فراخ مییابند؛ در ترکیبی از زبان-بدن، به ترکتازی میپردازند و جامعه را در سطوحی از ترس انباشته میسازند.
7- کلیپها و تصاویر ویدئوییِ منتسب به شاه مازندران و امثال این فیلمها به مثابه متونی هستند گواه بر حضور تمامقدِ کنشگرانی متعلق به یک طبقه بدنی ویژه.
در اینجا برخلاف طبقه نخست، بدنها آب نرفته که حجیم میشود؛ شاه مازندران با بدنی پهنپیکر فریم تصویر را از حضور جسمانی خویش پُر میکند؛ نوعی مردانیّتِ {masculinity} بروز یافته در بدن.
در ویدئویی دیگر کوتولهای با نیم وجب قد و جسم، بازوان خویش را به دوربین نشان میدهد او نیز با نوعی داغ بدنی {stigma} اما در تمنای بدنی حجیم. عرصه دیگر، سوای بدن، زبان است.
زبان در اینجا نه ابزاری برای ارتباط که نوعی هستیِ اجتماعی است برای تحمیل خود به دیگری و تحقیر و آزار او از طریق بددهنی و بکارگیری الفاظ رکیک.
شاه مازندران برای همپالکیهای خویش با فوجی از واژههای موهن شاخ و شانه میکشد. مخاطب او در یک فرایند تعاملی و در تلافی، کلیپی دیگر ضبط میکند؛ با همان قدوقواره بدنی و کارکرد زبانی خاص. تتوها کماکان اما بر پوست رخ مینمایند.
اگر بدن در طبقه نخست رسالت تولید لذت را برعهده دارد؛ در طبقه دوم ابزار کار است؛ و در طبقه سوم، ابزار اِعمال قدرت و تحقیر و تطمیع دیگری.
پدیده شاه مازندران شاید یکی از چندش آورترین پدیدههای اجتماعی معاصر در ایران کنونی باشد. پدیدهای که بهوضوح نشانگر میزان بالای شکلگیری جنسیّت از طریق زبان و اجتماع است.
تضاد و جدال طبقاتی میان خوانشها و تولید زیباشناختی بدن، و بدن-زبان چونان ابزار هژمونیک قدرت آنچنانکه در پدیده شاه مازندران میبینیم؛ مواجهات بدنی انسان با خود و جهان را در پیچیدهترین اشکالش عرضه میکند.
طبقاتی که از خلال بدن، با بدن، و به بدن فکر میکنند؛ سپهر اجتماعی ایران را هر روز بیشتر از دیروز از خویش مالامال میکنند.
بدن و روکش آن که پوست باشد ازآن ماست؛ انقباضش با رژیمهای لاغری و جراحیهای زیبایی، انباسطش از طریق ورزشهای سنگین جهت افزودن و حجیمشدن توده عضلانی، کارکشیدنهای سخت از بدن، و بدن را با ترکیبی از زبان کوچه و بازار از نوع مبتذل و رکیکش بهعنوان ابزار قدرت و سرکوب استفاده کردن؛ همگی نوعی استثمار خود و بدن خود، و نیز استثمار و بهرهکشی از دیگری در نوعی مواجهه بدنی است.
از آنجا که گریزی از بودن در بدن و برای بدن نیست؛ و همگی ما از خلال بدن است که اندیشیده یا دست به کنشگری میزنیم؛ لذا وقت آن است تا لحظهای آسودهخاطر شده و با بدن و پوست خودمان و نیز بدن دیگر گفتگویی مسالمتآمیز داشته باشیم.
از بازی پوکمون تا کمپین "آزادیهای یواشکی"
کمپین آزادیهای یواشکی گفتی بازی پوکمون یادم آمد. چیزی در همین مایهها اسباب سرگرمی و تفنن؛ همین وبس. به بازی گرفتن اندیشه؛ بالاخص اندیشهی زنانه، وقتی"بازی" تو را به بازی میگیرد.
۲۸ شهريور ۱۳۹۵
*- کمپین آزادیهای یواشکی گفتی بازی پوکمون یادم آمد. چیزی در همین مایهها اسباب سرگرمی و تفنن؛ همین و بس. به بازی گرفتن اندیشه؛ بالاخص اندیشهی زنانه، وقتی"بازی" تو را به بازی میگیرد. مسیح علینژاد نماد و تصویرگر انسانهای پرتناقض و "نمایشیِ" عصرپسامدرن کنونی است. فمینیسم برای علینژاد گویا چیزی است در حد پاپکورنخوردن و فیلم دیدن، یا راهرفتن ضمن بازی پوکمون. اندیشههای فمینیستی علینژاد هم مانند شخصیتهای همین بازی غریب مینمایند پوچ و توخالی فاقد عمق و ظرافت اگر نگوییم خطرناک. برای علینژاد مطالبهگری زنان یعنی عکس سلفی با شالی در هوا با پسزمینهای از اندک نقاط سرسبز باقیمانده در ایران آنگاه که سوژه و اُبژهی عکس بگویند: "آیلاویو علینژاد!" روزی روزگاری اندیشهورزی خارجنشین به تامل و غور در تبعید و تبعیدیها گفته بود که تبعید با گونهای روانپریشی در ذهن و کلام همراه و همزاد است. فمینیسمِ روانپریش و ژورنالیستی علینژاد گونهای تخریب و آفتیکاریست برای فمینیسم آش درهمجوشی از لیبرالیسمی کهنه رنگورورفته بنجل و اسقاطی که حتی در خود غرب هم مشتری ندارد همانجا زاده و همانجا به گور سپرده شد. خیلی که بخواهیم به علینژاد آوانس بدهیم میتوانیم آزادیهای یواشکیاش را با لواشک بچهها قیاس کنیم یا داستانهای پریانی که در مهدکودکها تعریف میکنند جهت به خواب خوش فروبردن کودکانِ مهد تا هنگامی که والدین نماد یک اجتماع واقعی برای بازگشت به منزل سراغشان می آیند یا راننده عصبیِ سرویس مدرسه زنگ در مهد کودک را میزند. بخشی از مشکل و گرفتاری آنجاست که وقتی انسانی از سر زور استیصال و اجبار راهیِ تبعید شد و به هزارویکدلیل تعامل با زادگاه را در فضای مجازی خلاصه نمود اسیر پویاییها و دستورالعملهای همین فضا خواهد شد و از عرصهی فراخ فرهنگ تبعیدگاه نیز بیبهره خواهد ماند و خیلی که دلش را خوش کند به همان شالِ نیمبندی بسنده خواهد کرد که حال از سرش برداشته چونان عصاره و افشرهی بهرهمندی از آزادیِ غربت! علینژاد چه آنجا که به قول خودش بر سرِ کامنتهای توهینآمیز زار میزده و چه آنگاه که قیام نموده و به عرصهی مقاومت پاگذاشته اسیر احساساتی بوده و هست که تعقل و تمرکز را به محاق میبرد. او از زور دلتنگی برای دیار که خیلی زود تبعیدیهای دمدمی مزاج و مستاصل را گرفتار خویش میکند به "گیمنتِ آزادیهای یواشکی" پناه برده و از یاد برده است که اندیشهورزی عرقریزیِ روح است و در این میان اندیشهگی پیرامون زن و زنانگی از آن مقولههای پیچاندرپیچِ هزارتو که وارد شدن در آن حقیقتا جسارت و توان مضاعف میطلبد. در همان سطر نخست مقدمه اثر معروف سارا احمد (Sara Ahmed)، تئوریپرداز نقاد بریتانیایی، کتابی با نام پرمسمّای Thinking through the skin میخوانیم که: برای این کتاب، پوست تنها یک شیء (object) نیست بلکه نقطه عزیمتی است برای بسیاری از شیوههای تفکر. با عاریهگیری از خط فکریِ سارا احمد اگر بگوییم که "حجاب" تنها یک شیء نیست بلکه واقعیتی است که بسیاری از زنانِ جهان از خلال آن، با آن و به آن میاندیشند؛ بهطور حتم برای فمینیسم ژورنالیستیِ جدلیِ شعارگونهی علینژاد مایهی شگفتی و نگرانی خواهد بود. هیچ روزنامهنگاری نباید عرصهی پرچالش این شغل را بهانهی به تفریح فرستادنِ دوراندیشی و پُربینی کند. بسیاری از زنان در ایران، با ظواهر گوناگون، گرایشات متفاوت به حجاب و تغییرشکلهای خلاقانهی آن، به علتهای ریزودرشتی که مجال طرحش در این نوشتار مختصر نیست؛ در عرصهی اندیشه و ذهن خویش چنان به پیشرفته و بهروز تفکر میکنند که شنیدن و تحلیل معتقداتشان، حتی رادیکالترین فمینیستها را نیز دچار گیجیِ نظری میکند. از اندیشههای امثال علینژاد، بوی گزنده و زننده "قدیمی بودن" و "سیاسیاندیشی"به مشام میرسد؛ دو سم مهلک برای هر تحلیلگر و حتی روزنامهنگاری. زنان دلخواه او به حالی در معرکه دورافکنیِ حجاب "چونان غل و زنجیر" رقص و پایکوبی کرده به خلسه میروند که هیچگاه نخواهند توانست "حجاب چونان یک اندیشه یا پدیده" را در وانفسای قیلوقالهای کرکنندهشان درک کنند."حجابافکنیِ" تیپ فکریِ عهد دقیانوسیِ علینژاد مرا یاد "پهنپیکری" و بدن باد و دَم کردهی شاه مازندران میاندازد؛ که مردانگی را در بدن، خلاصه، یا بدنمندی (embodiment) را بر مردانگی تحمیل کرده بود؛ نه شاه مازندران با بدن پرباد خویش چیزی به مردانگیِ خویش افزود و نه علینژاد با دورافکنیِ کلاهاش. وقتی به فمینیسم سطحی و کممایه میاندیشم یاد ماشا (Masha) میافتم؛ دخترکوچولوی بامزه، تودلبرو، و شخصیت اصلیِ کارتونی سریِ تلویزیونی ماشا و خرس (Masha and the Bear) به کارگردانی Oleg Kuzovkov. بعید میدانم ماشاکوچولو هیچوقت به آسانیِ علینژاد از حجابش بگذرد چراکه برای او مفهوم، معنا، فرهنگ، فرایند و اندیشهای است زیسته و همبسته با زندگیِ آزاد و شادش بیآنکه بخواهد فرم و کیفیتش را با صورت و ظاهر دیگری قیاس کند یا یکی را بر دیگری رجحان دهد. آزادیهای یواشکی برای زنان تیزهوش و پیچیدهی ایرانی هیچ حرفی برای گفتن ندارد جز همان حرف پرمدعا، کهنه و پلاسیدهی سالهای دور: حجابت را دور بیانداز تا آزاد شوی!... بتوارگیِ {fetishizing} بیحجابی.
شاه مازندران پای میز محاکمه رفت
جلسه رسیدگی به اتهامات متهم معروف به شاه مازندران صبح دیروز در دادگاه کیفری شهرستان بابل برگزار شد.
به گزارش روزنامه ایران، این مرد جوان و قوی هیکل مدتی قبل به اتهام ایراد ضرب و جرح و قدرت نمایی در فضای مجازی از سوی پلیس مازندران تحت تعقیب قرار گرفته بود.
این فرد بهمن سال گذشته و به دنبال انتشار فیلمی در فضای مجازی تحت تعقیب قرارگرفت. دراین فیلم مرد جوان که از اراذل و اوباش شهر بابل است در حالی که قمه بلندی در دست داشت پسر جوانی را مورد بازخواست قرار میداد.
در این فیلم او هر چند لحظه یک بار با دسته قمه، ضربهای به سر و صورت مرد جوان وارد کرده والفاظ رکیکی هم میگفت.
به دنبال انتشار این تصاویر بلافاصله پلیس وارد عمل شد و تحقیق در این باره را آغاز کرد. در جریان این بررسیها مشخص شد مرد کتکخور ماجرا نیز از اراذل و اوباش منطقه است که از سوی یکی دیگر از اراذل منطقه برای کشتن مرد قوی هیکل بابلی اجیر شده بود. اما وقتی قصد اجرای نقشهاش را داشت به دلیل عمل نکردن اسلحه، توسط افراد شرور دستگیر شده بود.
با توجه به اهمیت ماجرا و اینکه انتشار این فیلم باعث بروز احساس ناامنی در مازندران شده بود عملیات بازداشت این متهم در دستور کار قرار گرفت.
در نخستین مرحله از اقدامات پلیسی، خانهای که این تصاویر در آنجا فیلمبرداری شده بود مورد شناسایی قرار گرفته و صاحب خانه که از نوچههای مرد قوی هیکل بود شناسایی و بازداشت شد. تجسسها برای ردیابی متهم ادامه یافت تا اینکه در یکی از مخفیگاههایش به دام افتاد.
ازسوی دیگر علی مرادی- دادستان بابل- نیز در این باره گفته بود: متهم، مدتی پیش و به دنبال اعلام رضایت شاکی خصوصی، از زندان سیستان و بلوچستان آزاد شده بود.
در حالی که محل وقوع جرم در شهرستان جویبار بود متهم ابتدا برای رسیدگی و محاکمه به این شهرستان فرستاده شد اما در نهایت رسیدگی به پرونده در دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان بابل صورت گرفت.با توجه به صدور قرار مجرمیت برای متهم سابقه دار، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری شهرستان بابل فرستاده شد.
با توجه به اهمیت پرونده از نخستین ساعات دیروز و با اعلام رسیدگی به این پرونده، افراد زیادی در مقابل ساختمان دادگاه کیفری شهرستان بابل تجمع کرده و خواستار برخورد قاطع دستگاه قضایی با این شرور و سایر همدستانش شدند.
رسیدگی به این پرونده درحالی بهصورت غیرعلنی و پشت درهای بسته برگزار شد که اتهامات متهم از سوی قاضی پرونده تفهیم شد و نماینده دادستان نیز خواستارحداکثرمجازات برای متهم وهمدستانش شد.
قرار است بزودی و با پایان جلسات محاکمه، رأی متهمان پرونده صادر شود.
تکذیب قتل «شاه مازندران» در زندان
در پی انتشار خبری مبنی بر قتل محمود طالبی ملقب به شاه مازندران در زندان، دادستان بابل این خبر را تکذیب کرد.
در پی انتشار خبری مبنی بر قتل محمود طالبی ملقب به شاه مازندران در زندان، دادستان بابل این خبر را تکذیب کرد.
به گزارش میزان، اوایل بهمن ماه سال گذشته در پی انتشار فیلمی ویدیوئی از یکی از اراذل و اوباش شهرستان بابل به نام «محمود طالبی» که در آن، وی ضمن ربودن یکی از اوباش منطقه «گتاب» به ایجاد رعب و وحشت اقدام میکند، دادستان بابل این فرد را به اتهام محاربه و افساد فی الارض تحت تعقیب قضایی قرار داد.
این فرد که خود را به سبب مرتکب شدن جرائم مختلف و آزار و اذیت مردم خود را شاه منطقه معرفی میکرد، پس از انتشار این کلیپ متواری شد و بر همین اساس دادستان از مردم خواست که درصورت شناسایی متهم به نیروی انتظامی شهرستان بابل مراجعه کنند.
دادستان بابل در این رابطه به خبرگزاری میزان، گفت: این فرد با ربودن یکی از اوباش منطقه جویبار با زدن قمه به وی اقدام به قدرت نمایی کرده است و با انتشار فیلم آن موجبات ناامنی و ایجاد رعب و وحشت در منطقه را کرده است.
چند روز پس از این ماجرا دادستان بابل از دستگیری یکی از متهمان پرونده اراذل و اوباش در منطقه مازندران خبر داد و گفت: با تلاش شبانه روزی ماموران نیروی انتطامی و دستگاه قضایی استان مازندران این فرد در 12 بهمن ماه ساعت 3 صبح در یکی از روستاهای بابل در مخفیگاهش دستگیر شد و روانه زندان شد و حالا روند قضایی پرونده در جریان است.
از صبح امروز خبری در شبکههای اجتماعی مبنی بر قتل شاه مازندران در زندان منتشر شده است که لحظاتی قبل دادستان بابل در گفتوگو با خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان این خبر را تکذیب کرد.