زمان : 16 Shahrivar 1396 - 03:44
شناسه : 140775
بازدید : 7382
نمایی از زندگانی حضرت  امام علی النقی ( امام هادی(ع) ) نمایی از زندگانی حضرت امام علی النقی ( امام هادی(ع) ) یزد فردا : علی بن محمد بن علی بن موسی (۲۱۲-۲۵۴ق) مشهور به امام هادی(ع) و امام علی النقی(ع) فرزند امام جواد(ع) و دهمین امام شیعیان است. او از سال ۲۲۰ تا ۲۵۴ قمری به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را به عهده داشت.

یزد فردا : علی بن محمد بن علی بن موسی (۲۱۲-۲۵۴ق) مشهور به امام هادی(ع) و امام علی النقی(ع) فرزند امام جواد(ع) و دهمین امام شیعیان است. او از سال ۲۲۰ تا ۲۵۴ قمری به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را به عهده داشت.
بیشتر سال‌های امامت آن حضرت در سامرا، تحت نظارت مستقیم حاکمان عباسی سپری شد. دوره امامت او همزمان با حکومت چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل بود.
از امام هادی(ع) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، فقه و اخلاق روایت شده است. بخش قابل توجهی از روایات آن حضرت درباره مباحث کلامی از جمله تشبیه و تنزیه و جبر و اختیار است. زیارت جامعه کبیره که ابعاد گوناگون امامت در آن مطرح شده و نیز زیارت غدیریه از آن حضرت روایت شده است.
امام هادی از طریق سازمان وکالت با شیعیان ارتباط داشت و به امور آنان رسیدگی می‌کرد. برخی از شاگردان و یاران ایشان عبارتند از: عبدالعظیم حسنی، عثمان بن سعید، ایوب بن نوح، حسن بن راشد و حسن بن علی ناصر.


نسب، کنیه و لقب‌ها
پدر امام هادی، امام جواد(ع) امام نهم شیعیان است. مادر آن حضرت کنیزی به نام سمانه یا سوسن بود.
امام دهم و فرزندش امام حسن عسکری(ع) به عسکریین شهرت یافتند. این شهرت از آن روست که محل زندگی آنها در سامرا، عسکر نام داشت.
امام هادی(ع) به لقب‌های دیگری مانند: نجیب، مرتضی، نقی، عالم، فقیه، امین و طیب نیز شهرت داشت. کنیه وی ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام کاظم(ع) و امام رضا(ع)، نیز ابوالحسن بود، برای اجتناب از اشتباه، عنوان «ابوالحسن اول» به امام کاظم(ع)، «ابوالحسن ثانی» به امام رضا(ع) و «ابوالحسن ثالث» به امام هادی(ع) اختصاص یافته است.
نقش انگشتر امام هادی(ع)، «اللّه ربّی و هو عصمتی من خلقه» بوده است. انگشتر دیگری نیز داشت که نقش آن «حفظ العهود من أخلاق المعبود».بوده است.

تولد و شهادت
تولد آن حضرت بنا به روایت کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی و نیز ابن اثیر، در ۱۵ ذی‌الحجه سال ۲۱۲ق. و در منطقه‌ای به نام صریا در نزدیکی مدینه بوده است. بعضی تولد آن حضرت را در ۲ یا ۵ رجب دانسته‌اند.
شیخ مفید و دیگران روایت کرده‌اند، آن حضرت در ماه رجب سال ۲۵۴ پس از ۲۰ سال و ۹ ماه اقامت در سامرا رحلت کرد. برخی منابع، شهادت وی را در ۳ رجب دانسته‌اند، در حالی‌که منابع دیگر، ۲۵ یا ۲۶ جمادی‌الثانی را ذکر کرده‌اند.ر آن زمان معتز، سیزدهمین خلیفه عباسی، بر اریکه قدرت بود.


همسر و فرزندان
همسر امام هادی(ع) حُدیث یا سلیل نام داشت. وی کنیزی از اهالی "نوبه"بود و او مادر امام حسن عسکری(ع) است.
اکثر علمای شیعه چهار فرزند پسر برای امام هادی(ع) ذکر کرده‌اند، اما در تعداد دختران وی اختلاف است. حضینی می‌نویسد: فرزندان امام هادی(ع) عبارتند از: امام حسن عسکری(ع)، محمد، حسین و جعفر (مدّعی امامت و معروف به جعفر کذاب)

شیخ مفید در مورد فرزندان وی می‌نویسد: جانشین آن حضرت ابامحمد حسن است که امام بعد از اوست و حسین و محمد و جعفر و دختری به نام عایشه.[۱۹] و ابن شهرآشوب دختری به نام علیه برای وی نام می‌برد.البته با توجه به قرائن و شواهد امکان دارد امام هادی(ع) فقط دارای یک دختر بوده باشد که نام‌های متفاوتی داشته است. از سخنان علمای اهل سنّت نیز برمی‌آید که وی چهار فرزند پسر و یک دختر داشته است.

امامت امام هادی(ع):
امام هادی(ع) در سال ۲۲۰ق در سن هشت سالگی به امامت رسید. از آنجا که شیعیان مشکلِ پایین بودنِ سنّ امام امام جواد(ع) را پشت سر گذاشته بودند، در زمینه امامت امام هادی(ع) تردید خاصی برای بزرگان شیعه رخ نداد. به نوشته شیخ مفید[۲۲] همه پیروان امام جواد(ع) به استثنای افراد معدودی، به امامت امام هادی(ع) گردن نهادند. این عده معدود برای مدّت کوتاهی به امامت موسی بن محمد (م ۲۹۶ق) معروف به «موسی مبرقع» مدفون در قم معتقد شدند؛ ولی پس از مدّتی از امامت وی برگشتند و امامت امام هادی(ع) را پذیرفتند.[۲۳] سعد بن عبدالله اشعری بازگشت این افراد به امام هادی(ع) را از آن روی می‌داند که خود موسی مبرقع از آنان بیزاری جست و آنان را از خود راند.[۲۴]


خلفای معاصر امام هادی(ع):
امام هادی(ع) در مدت امامت خود با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود که به ترتیب زمان عبارتند از:
    معتصم، برادر مأمون (۲۱۸-۲۲۷).
    واثق، پسر معتصم (۲۲۷-۲۳۲).
    متوکل، برادر واثق (۲۳۲-۲۴۸).
    منتصر، پسر متوکل (۶ ماه).
    مستعین، پسر عموی منتصر (۲۴۸-۲۵۲).
    معتز، پسر دیگر متوکل (۲۵۲-۲۵۵).
امام هادی(ع) در زمان خلیفه اخیر مسموم و به شهادت رسید و در خانه خود در سامرا به خاک سپرده شد.

رفتار متوکل با امام هادی(ع):

متوکل به چند دلیل موضع خصمانه‌ای را در برابر امام هادی در پیش گرفت از جمله:
    متوکل از نظر کلامی به جریان اهل حدیث گرایش داشت و آنان ضدّ معتزله و شیعه بودند. اهل حدیث متوکل را علیه شیعیان تحریک می‌کردند و در نتیجه سرکوبی شیعه با شدّت هر چه بیشتر دنبال شد.
    متوکل نگران جایگاه اجتماعی خود بود و از ارتباط عاطفی مردم با امامان شیعه هراس داشت. از این رو می‌کوشید با آزار امام و شیعیان این پیوند را قطع کند. متوکل در همین راستا مرقد امام حسین(ع) را تخریب کرد و زمین آن منطقه را شخم زد و در آن زراعت کرد و نسبت به زائران امام حسین، سختگیری شدید و مجازات‌های هولناکی به کار بست.[

احضار  امام هادی(ع): به سامرا
متوکل در سال ۲۳۳ق مصمم شد تا امام را از مدینه به سامرا بیاورد. ابن جوزی پس از اشاره به بدگویی برخی افراد بدبین به خاندان رسالت نزد متوکل، می‌نویسد: متوکل به دلیل همین گزارش‌های حاکی از میل مردم به امام هادی(ع) او را به سامرا احضار کرد.
شیخ مفید می‌نویسد: امام هادی(ع) طی نامه‌ای به متوکل، گزارش‌های سعایت را تکذیب نمود. متوکل در پاسخ امام، نامه احترام‌آمیزی نوشت و زیرکانه از امام خواست تا به سامرا حرکت کند. کلینی و همچنین شیخ مفید، متن نامه متوکل را آورده‌اند.
متوکل، برنامه خود برای آوردن امام هادی(ع) به سامرا را به گونه‌ای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پی آمدهای ناملایمی به دنبال نداشته باشد، ولی مردم مدینه از همان آغاز متوجه موضوع شده بودند.
ابن جوزی در این باره از یحیی بن هرثمه نقل می‌کند: من به مدینه رفتم و داخل شهر شدم، مردم بسیار ناراحت و برآشفته شدند و دست به یک سری عکس‌العمل‌های غیر منتظره و در عین حال ملایم زدند. به تدریج ناراحتی مردم به حدی رسید که به طور علنی ناله و شیون به راه‌انداختند و در این کار چنان زیاده‌روی کردند که تا آن زمان، مدینه چنین وضعی به خود ندیده بود.[۳۲]
خطیب بغدادی (متوفای ۴۶۳ق.) نوشته است: متوکل، امام هادی را از مدینه به بغداد و سپس به سامرا آورد و ۲۰ سال و ۹ ماه در آنجا ساکن بود تا اینکه همانجا در زمان حکومت معتز درگذشت و مدفون شد.

اقامت در سامرا
امام هادی(ع) پس از ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه شد و در خانه خزیمة بن حازم اقامت گزید.
به نقل شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خان صعالیک»[۳۵] نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند. به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام(ع) انجام شده است.
امام(ع) تا پایان عمر خود بیش از بیست سال در این شهر به سر برد. شیخ مفید با اشاره به اقامت اجباری امام در سامرا می‌نویسد: آن حضرت به ظاهر مورد احترام متوکل بود، ولی وی علیه آن حضرت دسیسه می‌کردو در صدد بود ضمن نظارت‌های کلّی، وی را در نقش یکی از درباریان نشان دهد و از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد.
به متوکل گزارش دادند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیانش به او وجود دارد. او دستور داد تا عده‌ای از سربازان و مأموران غافلگیرانه به منزل امام حمله برند. دستور اجرا شد و وقتی وارد خانه شدند، او را تنها، در اتاقی که کف آن از شن و ماسه بود یافتند، در حالی که در را بر روی خود بسته، لباسی پشمینه بر تن کرده، روپوشی بر سر انداخته و آیاتی از قرآن را زمزمه می‌کرد. امام را در همان حال پیش متوکل آوردند.


دوره منتصر
پس از متوکل فرزندش منتصر بر سر کار آمد و این خود سبب شد که فشار حکومت بر خاندان علوی از جمله امام هادی(ع) کاستی گیرد؛ گرچه در بلاد مختلف، فشار دولتمردان بر شیعیان، همچنان ادامه داشت.
کاهش نسبی اختناق نسبت به زمانهای قبل، سازماندهی شیعیان را در بلاد مختلف تقویت کرد و هر زمان که یکی از وکلای امام در شهرها دستگیر می‌شد، آن حضرت شخص دیگری را به جای وی برمی‌گزید.
تبیین معارف اسلامی


اصالت قرآن در مکتب امام هادی
از انحرافاتی که غلات پدید آورده و سبب حمله دیگر فرق اسلامی به شیعیان شدند، مسأله تحریف قرآن بود. در برابر این اتّهام، ائمه شیعه همواره اصالت را به قرآن داده و هر روایت مخالف با آن را باطل اعلام داشته‌اند.
امام هادی(ع) ضمن رساله مفصلی که ابن شعبه حرّانی از آن حضرت نقل کرده، به شدت بر اصالت قرآن تکیه فرمود و آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق اعلام نمود. و به طور رسمی قرآن را به عنوان تنها متنی که همه گروه‌های اسلامی بدان استناد می‌کنند، مطرح کرد.
در نشستی دیگر دربارۀ یک مسأله اختلافی، امام(ع) با استناد به قرآن، همه را ملزم به قبول نظر خود ساخت. در روایتی نیز که عیاشی نقل کرده، آمده است: کان ابو جعفر و ابو عبد الله علیهما السّلام لا یصدّق علینا الا بما یوافق کتاب الله و سنّة نبیه.

امام و مسأله خلق قرآن
از مهمترین بحث‌هایی که در آغاز قرن سوم، دنیای تسنّن را به خود مشغول کرد، جدال بر سر مسأله حدوث و قدم قرآن بود که خود موجب پیدایش فرقه‌ها و گروه‌هایی در میان آنها شد.
شیعیان با راهنمایی ائمه درباره این موضوع سکوت اختیار کردند. امام هادی(ع) در نامه‌ای، به یکی از شیعیان دستور می‌دهد در این زمینه اظهارنظر نکرده و جانب هیچ یک از دو نظر حدوث یا قدم قرآن را نگیرد.
علم کلام
اختلاف آراء موجود در میان گروه‌های شیعه، کار هدایت آنها را برای امامان(ع) دشوار می‌ساخت. پراکندگی شیعه در بلاد مختلف و اینکه‌ گاه و بیگاه تحت تأثیر پاره‌ای از آرای دیگران قرار می‌گرفتند، مزید بر علت شده بود. در این گیرودار، گروه‌های غیر شیعی و متعصّبان ضد شیعه نیز بر دامنه این اختلافات افزوده و آن را بسیار عمیق‌تر نشان می‌دادند. روایتی از کشی نشان می‌دهد که یکی از اصحاب فِرَق، مذاهبی به نام‌های زراریه، عمّاریه، یعفوریه از پیش خود ساخته و هر یک از آنها را به یکی از اصحاب بزرگ امام صادق(ع): زراره بن اعین، عمار ساباطی و ابن ابی یعفور نسبت داده است.
امامان شیعه(ع) گاهی در برابر پرسش‌هایی قرار می‌گرفتند که سرچشمه برخی از آنها، همین اختلافات داخلی میان عالمان شیعی بود که‌گاه جنبه صوری داشت و در مواردی عمیق‌تر بود و ائمه(ع) در آن مداخله می‌کردند. یکی از این مسائل کلامی، بحث تشبیه و تنزیه بود. ائمه شیعه از همان آغاز بر حقانیت نظریه تنزیه تأکید می‌کردند.
سخنان هشام بن حکم و هشام بن سالم در بحث تشبیه و تنزیه موجب بروز اختلافاتی میان شیعیان شد و به طور مرتب امامان(ع) در برابر چنین پرسش‌هایی قرار می‌گرفتند.
در این باره، بیش از بیست و یک روایت که برخی از آنها بسیار مفصّل است از امام هادی(ع) نقل شده و همه آنها گویای آن است که امام موضع تنزیه را تأیید می‌کردند.
درباره مسأله جبر و اختیار نیز رساله مفصّلی از امام هادی(ع) در دست است. در این رساله، حدیث «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین» که از امام صادق(ع) روایت شده، بر اساس آیات قرآن، تبیین شده و مبانی کلامی شیعه، در مسأله جبر و تفویض، ارائه گردیده است.
در میان روایاتی که به عنوان احتجاجات امام هادی(ع) نقل شده، بیشترین حجم، مربوط به مسأله جبر و تفویض است.

فرهنگ دعا و زیارت
در رویکرد تربیتی امام هادی(ع)، دعا و زیارت نقش عمده‌ای در آشنا ساختن شیعیان با معارف شیعی، ایفا کرده است. این دعاها به جز راز و نیاز با خدا، به صورت‌های مختلف به پاره‌ای از مسائل سیاسی اجتماعی نیز اشاراتی دارد؛ اشاراتی که در حیات سیاسی شیعه بسیار مؤثر بوده و به طور منظم، مفاهیم خاصی را به جامعه تشیع القا می‌کرده است. زیارت غدیریه در همین راستا از امام بیان شده است.
همچنین زیارت جامعه کبیره که یک دوره فوق‌العاده از معارف شیعی و جایگاه اهل بیت در هستی را بیان می‌کند به درخواست شیعیان از امام هادی(ع) صادر شده است.

ارتباط با شیعیان
امام هادی همانند امامان پیشین، از طریق سازمان وکالت با شیعیان خود ارتباط داشت. در این دوره اکثر دوستداران اهل بیت(ع) در ایران زندگی می‌کردند.

سازمان وکالت در دوران امام هادی
هرچند دوران آخرین امامان شیعه(ع) همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود، در عین حال در همین دوران، شیعه در سر تا سر بلاد اسلامی گسترده شده و میان امام هادی(ع) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستم وکالت ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود. وکلا علاوه بر جمع آوری خمس و ارسال آن برای امام، در حلّ معضلات کلامی و فقهی و همچنین در تثبیت امامت امام بعدی در منطقه خود، نیز نقش سازنده‌ای داشتند.
به نوشته دکتر جاسم حسین از روایات تاریخی برمی‌آید که وكلا، شيعيان را بر مبناى نواحى گوناگون به چهار گروه تقسيم كردند:
    بغداد، مدائن، سواد و کوفه
    بصره و اهواز
    قم و همدان
    حجاز، یمن و مصر[۴۹]

وکلای ائمه از راه نامه‌نگاری و توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند. بخش عمده‌ای از معارف فقهی و کلامی آن بزرگواران، طی نامه‌هایی به شیعیانشان می‌رسید.

برخی از وکلای امام هادی:
علی بن جعفر الهمانی یکی از وکلای امام هادی(ع) و از اهالی همینیا از روستاهای بغداد بود. دربارۀ وی گزارش‌هایی به متوکل رسیده بود که به دنبال آن او را بازداشت و زندانی کرد. وی پس از گذراندن دورۀ طولانی زندان، به دستور امام هادی(ع) رهسپار مکه شد و تا آخر عمر در آنجا ماند.
حسن بن عبد ربّه و یا بنابه گزارش برخی، فرزند او «علی» از وکلای امام هادی(ع) بود که پس از وی ابو علی بن راشد از طرف آن حضرت به عنوان جانشین او تعیین و اعلام شد.
از روایتی که کشّی دربارۀ اسحاق بن اسماعیل نیشابوری آورده نیز چنین استنباط می‌شود که احتمالا احمد بن اسحاق رازی یکی دیگر از وکلای امام هادی(ع) بوده است.
امام هادی و شیعیان ایران
از دوران امام باقر و امام صادق(ع) به بعد، لقب «قمی» در آخر اسم شماری از اصحاب ائمه به چشم می‌خورد. اینها اشعری‌های عرب تباری بودند که در قم می‌زیستند.
در زمان امام هادی(ع)، قم، مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه(ع) وجود داشت. درست همان اندازه که میان شیعیان کوفه گرایش‌های انحرافی و غلوّآمیز رواج داشت، در قم اعتدال و بینش ضد غلوّ حاکم بود. شیعیان این دیار، اصرار فراوانی در این مسأله از خود نشان می‌دادند.
در کنار قم، دو شهر آوه یا آبه و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از بینش شیعی مردم قم پیروی می‌کردند. در پاره‌ای روایات از محمد بن علی کاشانی نام برده شده که در باب توحید از امام هادی(ع) سؤالی کرده است.
مردم قم، رابطه مالی نیز با امام هادی(ع) داشته‌اند. در این زمینه، از محمد بن داود قمی و محمد طلحی یاد شده است که از قم و شهرهای تابع آن، خمس، هدایا و سؤالات مردم را به امام می‌رساند.
مردم قم و آوه، همچنین برای زیارت مرقد امام رضا(ع) به مشهد مسافرت می‌کردند و امام هادی(ع) نیز آنها را در قبال این عمل «مغفور لهم: آمرزیده شده» خوانده است.[۵۴]
شیعیان دیگر شهرهای ایران نیز، چنین رابطه‌ای با امامان(ع) داشتند. این در حالی بود که بیشتر شهرهای ایران، به دلیل نفوذ قهرآمیز امویان و عباسیان، رویکردهای سنی داشتند و شیعه در اقلیت بود.
ابو مقاتل دیلمی از اصحاب امام هادی(ع) کتابی روایی و کلامی درباره مسأله امامت تألیف کرد.[۵۵] دیلم (شرق گیلان کنونی) از اواخر قرن دوم هجری، شیعیان زیادی را در آغوش خود داشت. افزون بر آن، کسانی از مهاجران دیلمی در عراق نیز به مذهب تشیع گرویده بودند.
لقب‌های برخی از اصحاب امام هادی(ع) نشان‌دهنده ایرانی بودن آنها بوده است؛ به عنوان نمونه می‌توان از بشر بن بشار نیشابوری، فتح بن یزید جرجانی، احمد بن اسحاق رازی، حسین بن سعید اهوازی، حمدان بن اسحاق خراسانی و علی بن ابراهیم طالقانی یاد کرد که در شهرهای مختلف ایران می‌زیسته‌اند. جرجان و نیشابور به خاطر فعالیت‌های شیعیان، به مرور به صورت مراکز نفوذ شیعه در قرن چهارم در آمد.
شواهد دیگری حاکی از آن است که در قزوین نیز کسانی از اصحاب امام هادی(ع) ساکن بوده‌اند.[۵۶]
در اصفهان که اهالی آن سنّیان متعصب حنبلی بود‌ند، گاه شیعیانی از اصحاب امام هادی(ع) وجود داشتند که از آن جمله باید به ابراهیم بن شیبه اصفهانی اشاره کرد. وی گرچه کاشانی بوده، ولی به احتمال مدتی طولانی در اصفهان می‌زیسته که ملقب به «اصفهانی» شده است. عکس این مطلب نیز صادق است. چنانکه علی بن محمد کاشانی که از اصحاب امام هادی(ع) است، اصفهانی بوده است[۵۷] در روایتی از فردی به نام عبدالرحمن، نام برده شده که از مردم اصفهان بوده و تحت تأثیر کرامتی که در سامرا از امام هادی(ع) دیده به مذهب شیعه در آمده است.[۵۸]
در همدان نیز شیعیان حضور داشته‌اند چنان که در نامه‌ای از امام هادی(ع) به وکیل خود در همدان آمده است: من سفارش شما را به دوستداران خود در همدان کرده‌ام.[۵۹]

امام هادی و شیعیان غالی
امام هادی(ع) در ادامه فعالیت امامان پیشین، با غالیان درگیر شد؛ زیرا در میان اصحاب او نیز افرادی از غالیان وجود داشتند.
علی بن حسکه استاد قاسم شعرانی یقطینی بوده که او از بزرگان غلات و مطرود ائمه طاهرین(ع) است.حسن بن محمد بن بابا قمی و محمد بن موسی شریقی نیز از شاگردان علی بن حسکه بوده‌اند. از کسانی که مورد لعن امام هادی(ع) قرار گرفته‌اند، محمد بن نصیر نمیری و فارس بن حاتم قزوینی بودند. امام ضمن نامه‌ای از ابن بابا قمی بیزاری جستند و فرمودند: او (ابن بابا) گمان برده که من او را فرستاده‌ام و او باب من است. شیطان وی را گمراه کرده است.
محمد بن نصیر نمیری که ادعای نبوت می‌کرد، رئیس فرقه نمیریه و یا نصیریه بوده است. گفته شده است که او معتقد به تناسخ و ربوبیت امام هادی(ع) و همچنین معتقد به جواز نکاح با محارم و ازدواج مرد با مرد بوده و ادعا داشت که از طرف امام هادی(ع) به نبوت مبعوث شده است؛ محمد بن موسی بن حسن بن فرات نیز او را پشتیبانی می‌کرده است. پیروان محمد بن نصیر که نصیریه خوانده شده‌اند، از مشهورترین فرقه‌های غالی بودند که خود به چند گروه تقسیم می‌شدند.
از دیگر غالیان این دوره عباس بن صدقه، ابو العباس طرنانی (طبرانی) و ابو عبد اللّه کندی معروف به «شاه رئیس» بود که همه از بزرگان غلات بوده‌اند.
امام هادی(ع) دستور داد فارس بن حاتم را تکذیب و هتک نمایند و درباره اختلافی که میان فارس بن حاتم و علی بن جعفر الهمانی پیدا شده بود، جانب علی بن جعفر را گرفته و ابن حاتم را رد و طرد کرد. همچنین دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود و برای قاتل وی سعادت اخروی و بهشت را تضمین کرد. سرانجام شخصی از شیعیان به نام جنید پس از کسب اجازه شفاهی از امام، ابن حاتم را به قتل رساند.
از دیگر غالیانی که خود را از اصحاب امام هادی(ع) قلمداد می‌کرد، احمد بن محمد سیاری است،[۶۴] که بیشتر علمای رجال او را غالی و فاسد المذهب دانسته‌اند. کتاب القراءات او از مصادر اصلی روایاتی است که در تحریف قرآن توسط برخی از افراد به آن، استدلال شده است.
حسین بن عبیدالله محرر از دیگر غالیانی بود که از اصحاب امام هادی(ع) به شمار می‌آمد.[۶۵] در رجال کشی آمده است وقتی متهمان به غلو را از قم اخراج می‌کردند، حسین بن عبیدالله نیز جزو اخراج‌شدگان بود.

شهادت امام هادی(ع):
بنابر قولی امام دهم در زمان حکومت معتز عباسی مسموم شده و به شهادت رسید.[۶۷] مردم در تشییع پیکر امام هادی به صورت خود سیلی می‌زدند و گونه‌های خود را می‌خراشیدند. بدن مطهر امام را بر دوش گرفته و از خانه ایشان بیرون بردند و جلوی خانه موسی بن بغا قرار دادند. وقتی معتز عباسی آنان را دید، تصمیم گرفت، بر بدن امام نماز بگزارد. از این رو، دستور داد بدن امام را بر زمین گذاشتند و بر جنازه حضرت نماز خواند، ولی امام حسن عسکری(ع) پیش از تشییع بدن مطهر امام(ع) به اتفاق شیعیان بر آن نماز خوانده بود. سپس امام را در یکی از خانه‌هایی که در آن زندانی بود، به خاک سپردند. ازدحام جمعیت به قدری بود که حرکت کردن در بین آن همه جمعیت برای امام عسکری(ع) مشکل بود. در این هنگام، جوانی مرکبی برای امام آورد و مردم امام را تا خانه بدرقه کردند.


شاگردان و اصحاب امام هادی(ع):
بر اساس نوشته شیخ طوسی، تعداد شاگردان امام دهم(ع) و کسانی که از آن حضرت در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی روایت نقل کرده‌اند بالغ بر ۱۸۵ نفر می‌شود.[۶۹] در اینجا به چند نفر از شاگردان مشهور امام هادی اشاره می‌شود:

عبدالعظیم حسنی
عبدالعظیم حسنی که نسبش با چهار واسطه به امام حسن(ع) می‌رسد بر اساس نوشته شیخ طوسی از یاران امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) است» ولی در برخی نوشته‌ها از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) قلمداد شده است.
«عبدالعظیم» مردی پارسا، وارسته و دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق پیشوای دهم(ع) بود. «ابوحماد رازی» می‌گوید: «در سامرا بر امام هادی(ع) وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و او پاسخ گفت. زمان خدا حافظی فرمود: «ای حماد! هرگاه در ناحیه‌ای که زندگی می‌کنی مشکلی در امر دینت برایت پیش آمد از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.»

عثمان بن سعید
عثمان بن سعید در سن جوانی و در حالی که یازده سال از عمرش می‌گذشت شاگرد امام دهم(ع) شد و در اندک زمانی آنچنان رشد کرد که امام هادی(ع) از او به عنوان «ثقه» و «امین» خود یاد کرد

ایوب بن نوح
ایوب بن نوح، مردی امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایی داشت، چنانکه دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده‌اند. او، وکیل امام هادی و امام عسکری(ع) بود و روایات زیادی از پیشوای دهم(ع) نقل کرده است.

حسن بن راشد
حسن بن راشد که کنیۀ او «ابوعلی» است از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) شمرده شده و نزد آن دو بزرگوار از منزلت و مقام والایی برخوردار بوده است. شیخ مفید او را از زمره فقیهان برجسته دانسته که حلال و حرام از آنها گرفته می‌شد و راهی برای مذمت و طعن بر آنان وجود نداشت.
شیخ طوسی نیز به هنگام بحث از سفرا و وکلای ممدوح امامان از «حسن بن راشد» به عنوان وکیل امام هادی(ع) نام برده و نامه‌های آن حضرت را به او یادآور شده است.»

حسن بن علی ناصر
شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(ع) شمرده است. وی پدر جد سید مرتضی از سوی مادر است. سید مرتضی در وصف او می‌گوید: «مقام و برتری او در دانش و پارسایی و فقه روشنتر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در «دیلم» نشر داد، به گونه‌ای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافته و با دعای او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او به شماره در نمی‌آید.»


حرم عسکریین
محل دفن امام هادی(ع) و فرزندش امام حسن عسکری(ع) در سامرا به حرم عسکریین شناخته می‌شود. در این حرم نرجس خاتون همسر امام حسن عسکری(ع) و مادر امام زمان(عج)، حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و شمار دیگری از سادات علوی و علما مدفون هستند.
در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۶ش قسمت‌هایی از حرم عسکریین در انفجارهای تروریستی تخریب شد. ستاد بازسازی عتبات عالیات ایران از سال ۱۳۸۹ش بازسازی آن را آغاز و در سال ۱۳۹۴ش به پایان برده است. ضریح حرم نیز به همت آیت الله سیستانی ساخته شده است.
بارگاه او که در سامرا به حرم عسکریین مشهور است. در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۶ش طی حملات تروریستی تخریب شد. ستاد عتبات عالیات ایران از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۴ش آن را بازسازی کرده است.