زمان : 19 Tir 1403 - 10:29
شناسه : 136638
بازدید : 8285
کتاب ۵۰۰ نسخه‌ای مثل فیلم جشنواره‌ای است کتاب ۵۰۰ نسخه‌ای مثل فیلم جشنواره‌ای است
 مهدی صباغ‌زاده:
می‌گویند و درست هم می‌گویند که مردم کتاب نمی‌خوانند، یا به تعبیری دقیق‌تر، کمتر کتاب می‌خوانند. اینکه چرا وضعیت این‌گونه‌شده را کارشناسان درباره‌اش فراوان گفته‌اند.

اين پرسش به صورت جدي مطرح است كه سهم فرهنگ در سبد خانوار چقدر است؟ يك سرپرست خانواده چقدر از درآمدش را به مقوله فرهنگ و هنر اختصاص مي‌دهد؟ اگر قرار باشد هزينه‌اي به فرهنگ اختصاص داده شود، اولويت‌ها چگونه تعيين مي‌شوند؟ 
بديهي است كه در اولويت‌بندي، سينما به عنوان رسانه‌اي كه ماهيت سرگرم‌كننده‌‌تري دارد در صف اول بايستد.

اين اتفاق هم البته در طول سال براي چند فيلم رخ مي‌دهد و شاهديم كه فيلم هاي زيادي مي‌آيند و مي‌روند بي‌آنكه مردم از اكرانشان باخبر شوند چه رسد به ترغيب به تماشاي چنين آثاري و چه رسد؛ اينكه بخواهند بخشي از درآمدشان را صرف محصولات فرهنگي كنند.

در حوزه كتاب، ما با مشكلات گسترده‌‌تري مواجهيم. به نظر مي‌رسد نشر كتاب در موارد زيادي از يك فعاليت حرفه‌اي به رويكردي صرفا ذوقي تبديل شده است. وقتي كتابي در 500 نسخه چاپ مي‌شود با چنين تيراژ اندكي چگونه مي‌توان به رويكردي حرفه‌اي دلخوش بود؟ كتاب 500 نسخه‌اي، مثل فيلم جشنواره‌اي است كه نه براي اكران عمومي كه براي جلب توجه عده‌اي خاص ساخته مي‌شود. با اين تفاوت كه در آنجا فيلمساز براي مخاطب هدفش برنامه دارد و مي‌تواند به موفقيت فستيوالي برسد.

در حوزه كتاب اما قرار است چه اتفاقي رخ دهد تا اثري كه با شمارگان اندك منتشر شده، بتواند تاثيري در فضاي فرهنگي بگذارد؟ ضمن اينكه كتاب اساسا به امري موسمي تبديل شده؛ اينكه همواره همزمان با برپايي نمايشگاه كتاب، بحث نشر در رسانه‌ها پررنگ مي‌شود و با پايان نمايشگاه هم معمولا همه چيز كنار گذاشته مي‌شود تا سالي ديگر و نمايشگاهي ديگر.

بهترين محصولات فرهنگي بدون بازاريابي، تبليغات و اطلاع‌رساني درست نمي‌توانند مخاطب خود را بيابند. حالا وقتي اطلاع‌رساني در حوزه كتاب درست انجام نمي شود چرا بايد انتظار داشته باشيم در اين زمينه به توفيق برسيم.

نكته ديگر اينكه در گذشته ما عطشي براي خواندن داشتيم كه بر اساسش صاحبان هر سليقه‌اي كتاب‌هاي مورد نظر خود را در بازار نشر مي‌يافتند. الان كه با انبوه رسانه‌هاي رقيب، خبري از اين عطش نيست، طبيعي است كه تيراژ كتاب به شدت افت كند.
مثلا اگر در دهه 60 زن‌هاي خانه‌دار، رمان زياد مي‌خواندند، الان اين طيف مخاطبان جذب سريال‌ها شده‌اند و كمتر سراغ كتاب مي‌روند.

براي رسيدن به رونق در حوزه كتاب نيازمند توجه جدي و كارشناسانه نهادهاي دولتي هستيم. اين حوزه‌اي است كه هم ‌حمايت از ناشر و مولف و هم حمايت از خواننده به صورت توأمان بايد مد نظر قرار بگيرد. در اين صورت شايد بتوان با كار مداوم به مرور شاهد رويش‌هاي تازه‌اي در زمينه كتاب و كتابخواني باشيم.