سفید، سر دسته مافیای سیاه؟
یزدفردا -رضا حقیقت نژاد:در تاریخ معاصر یزد، در میان نام ها و چهره های یزدی، گمان نکنم که نامی پرحاشیه تر از " غلامعلی سفید" باشد. هر جای که پا گذارده است، موجی از خبرها با خود آورده و گمانه های بسیار را برانگیخته. یادش بخیر، مو سپیدی می گفت روزگاری یزد بود و بازار ( شاید هم محله) غلامعلی سیاه، حالا یزد است و دفتر غلامعلی سفید. در این سال ها همه موافقان سفید، چه آنانکه سفید می اندیشند و چه کسانی که سیاه می بینند، بر یک نکته معترفند. حضور سفید در هر مکان و هر موقعیتی، مسبب تحول است. او پرکار، برنامه ریز، جسور، سامان ده، پرانرژی، توسعه نگر، آینده نگر، تشکیلاتی، رفیق باز، خوش بین، گشاده رو، انتقاد پذیر، صمیمی و بدون فیس و افاده های معمول است. در عین حال عجول و اهل مماشات است. از دوران حضورش در کمیته های انقلاب اسلامی، آموزش و پرورش، جهاد سازندگی، دانشگاه آزاد و استانداری (چهارمحال و بختیاری)، استانداری یزد، موسسه جواد الائمه و ...، همواره مایه تحول بوده است و حرکت رو به جلو. بر خلاف خیلی از هم نسل هایش، در یزد هم ماندنی شده است. شاید اگر او از حصار یزد رهایی می یافت، روزگارش رفیع تر از بسیاری از یزدی ها مثل عارف، بیطرف و .. بود. خوب! رپرتاژ آگهی بس است!
بهانه این مطلب!
در روزهای اخیر با برگزاری مراسم تجلیل از خاتمی که با روکش نشست " یزد، بستر تمدن باستانی، مظهر گفتگو" برگزار شد، دوباره نام او و کانون نوپای یزدی تباران در میان خواص شهره شده است. جالب اینکه در همین روزها، نام او با برگزاری یک سیرک تفریحی توسط موسسه فرهنگی هنری جواد یزد، در میان عوام پیچیبده است. اما دو نکته:
1- من در طول سال های حضور در یزد، همواره چند سوال درباره او داشتم و در مصاحبه مطبوعاتی با دو استاندار یزد یعنی کلانتری و عاصی هم در میان گذاشتم. از زمان حضور سفید در استانداری یزد، حدود 8 سال می گذرد. بعد از او سه استاندار آمده اند. او 8 سال هم استاندار یزد بوده است. یعنی 16 سال حضور در عالی ترین رده های آشکار و نهان استان. در همان دوران استانداری، شایعات بسیاری درباره موسسه همرس و کوثر و ...، مطرح بودند و همچنین دوران استانداری اش. بعد این شایعات به موسسه جواد الائمه و ... گسترش یافت. جوهره این شایعات هم فساد، کلاه برداری، اختلاس، زمین خواری، باند بازی، ثروت اندوزی، فامیل بازی و در مجموع سر دسته مافیای سیاسی – اقتصادی استان یزد بوده است.
اما سوال این است که وقتی در یک نظام سیاسی و اجرایی، که مدعی برپاسازی حکومت اسلامی است، عدالت را می خواهد نهادینه کند و مدل نظارتی و حکومتی خویش را به اقصی نقاط جهان صادر فرماید و حداقل 10 نهاد نظارتی تحت مدیریت فقها و روحانیون بر بدنه آن چشم دوخته اند، فردی می تواند به این راحتی و آشکاری، 16 سال تمام بدزد و بخورد، صدای کسی هم در نیاید، مدافعان نظام از چه دفاع می کنند؟ به عبارت روشن تر این چه سیستمی است که فردی می تواند اینچنین روشن و سهل و طولانی مدت، به فساد اقتصادی مشغول باشد و هیچ اتفاقی هم نیافتد؟ آیا همه اجزای این سیستم فاسد هستند که چیزی نمی گویند. و اگر چیزی نیست، چرا از حیثیت خود، دفاع نمی کنند؟ به نظر من رنج تهمت فساد و باند بازی، متوجه سفید و امثالهم نیست، متوجه سیستمی است که یا خود به تمامی آلوده است و جرات حرف زدن ندارد و یا اینکه می داند همه این حرف ها تهمت و شایعه است ولی عرضه ندارد از مدیرانش و حیثیت اجتماعی آنها دفاع کند؟؟؟؟
نکته بعد اینکه در طول این سال ها، این سه استاندار ( کلانتری، عاصی و فلاح زاده) به سبب مقام حقوقی خویش بر تمام زوایای مالی و پرونده های کاری مدیران سابق و حتی فعالیت های فعلی آنها اشراف داشته و دارند. آیا آنها چیزی مبنی بر فساد، اختلاس، باند بازی و ... مشاهده کرده اند؟ اگر چیزی بوده و نگفته اند، آیا در جرم شریک نیستند؟ و اگر نبوده و ابهام زدایی نکرده اند، آیا در گناه بردن آبروی یک انسان شریک نیستند؟ البته یادم هست که مهندس کلانتری در پاسخ به این سوال – که کلی مطرح شد- گفت که به وجود مافیا در یزد اعتقادی ندارد و عاصی هم در پاسخ – سوال را برای عاصی به طور صریح و با نام بردن از یکی دیگر از مقامات عالی استان به همراه سفید مطرح کردم – گفت که به این ماجراها ورود نکرده است. کاش او توضیح می داد که بالاخره در همان مدت کوتاه که استاندار یزد بود، به این ماجرا ورود داشت و نتیجه چه شد؟ این سوال متوجه آقای فلاح زاده نیز می باشد.
2- در طول هشت سالی که سفید دور از مدیریت اجرایی استان بوده است، همواره در حال فعالیت و برنامه ریزی بوده است. او در بخش غیر دولتی توانسته که یکی از بزرگترین مجتمع های آموزشی غیردولتی استان و حتی کشور را مدیریت کند و توسعه دهد. او این موسسه را بدهی تحویل گرفت، ساختاری در هم شکسته و یکی دو ساختمان ناکارآمد. اینک اما موسسه ای وسیع و بزرگ، با دهها ساختمان و بخش راه اندازی شده و اتفاقا در ابتدای هر سال، برای ورود به این مدارس، مردم یزد سخت بی تابی می کنند - حتی بسیاری که توان مالی ندارند،- به هر قیمتی که شده، فرزند خود را در این مدارس تحت پوشش موسسه جوادالائمه ثبت نام کنند. (حتی با گریه و التماس) در سایر جاها هم همینطور بوده است و همه این اتفاقات در حالی رخ داده است که در بسیاری از این سال ها، تندترین مخالفان سفید بر راس حکومت اجرایی استان بوده اند و دنبال یک سر نخ برای سرنگون سازی او...
اما موضوع بخصوص با توجه به برگزاری همایش تجلیل از خاتمی، از زاویه ای دیگر مورد نظر من است. در سال های اخیر، بخصوص در دولت نهم که حجم فشار بر مدیران سابق و فعالان غیر دولتی بسیار بیشتر شد، شمار قابل توجهی از مدیران کناره جستند و در انزوا به سر بردند. به هزار و یک دلیل، منشا بی اثری شدند و گاه تا ماه ها، نشانی از آنها نبود. اما سفید خم به ابرو نیاورد. با همان شتاب و دقت به فعالیت مشغول شد و اتفاقا در دولت نهم، موسسه اش را بیشتر توسعه داد، بخصوص در حوزه آموزش عالی. فعالیت های حزب مشارکت را سامانی تازه داد. یزدی تباران را فعال کرد. فعالیت موسسه فرهنگی هنری جواد را جانی دوباره بخشید و در مجموع گستره فعالیت هایش را دو چندان کرد. می خواهم بگویم که سفید در این چند سال نشان داد که به همان اندازه که یک مدیر می تواند در سمت های دولتی، منشا اثر باشد و موتور محرک، در ساختار غیر دولتی هم چنین نقش آفرینی هایی ممکن است. چه که هم اکنون، هر کس که می خواهد برنامه ای در حوزه اجتماعی، فرهنگی و هنری و به صورت گسترده برگزار کند، امیدی ندارد جز حمایت و تکیه به سفید و این را بسیاری از فعالان غیردولتی بخصوص در استان یزد تجربه کرده اند.
یک مدیر و به عبارت مناسب تر یک فعال غیر دولتی می تواند در سخت ترین شرایط هم با جسارت، برنامه ریزی، هماهنگی و امیدواری، برنامه هایی بزرگ را بدون تکیه و وابستگی به دولت اجرا کند، حتی دولت را هم درگیر کند و خلاصه دم مسیحایی باشد برای ساختار فرتوت و بی رمق غیر دولتی ها در یزد. مانند کاری که سفید و همراهانش در برنامه تجلیل از خاتمی کردند. ( یاد فیلم "عطر، داستان یک قاتل" افتادم. بالاخره نفهمیدم که شخصیت قهرمان فیلم، تبلوری از شیطان بود یا مسیح.)
در هر صورت، از این منظر، او می تواند یک الگوی فکری و کاری برای فعالان غیردولتی استان یزد باشد. ممکن است که سابقه و اعتبار او بیشتر باشد، ولی هر کس در حوزه خودش و به اندازه وسعش می تواند چنین کند. می توانیم با او مخالف باشیم و یا موافق باشیم، ولی باید از او یاد بگیریم که موثر باشیم. والتر بنیامین؛ فیلسوف آلمانی می گوید: "زندگی یعنی بر جای گذاشتن اثر." چهره های موثر زندگی می کنند، زندگی می سازند و درس زندگی می دهند...
خاک توی سر این متن، باز هم رپرتاژ آگهی شد. بیخیال، چون بعید می دانم که جمله هایم از حقیقت دور باشد.
یزدفردا