زمان : 13 Azar 1395 - 23:04
شناسه : 132257
بازدید : 11152
گشتی در عراق ، شهری که در آن معرفت می فروشند گشتی در عراق ، شهری که در آن معرفت می فروشند

به گزارش یزد فردا ، متن پیش رو در ایرنا منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست

خیابان 'المتنبی': جایی که معرفت خرید و فروش می شود
برخلاف دیگر جوامع، شاید عراق تنها کشوری باشد که معرفت در آن، فقط آموختنی نیست بلکه خرید و فروش هم می شود و برای فروش معرفت، جارزن ها همانند بقالان، در گوشه خیابان ها جار می کشند و بساط حراجی و بعضا مزایده پهن می کنند.
گذری بر خیابان فروش کتاب در مرکز بغداد که به نام 'ابوطیب المتنبی' شاعر بزرگ عرب نام گذاری شده و از قضا مولانا جلال الدین بلخی شیفته شعر او بود، تصویری زنده از چگونگی نشر معرفت و فرهنگ را در این کشور ارائه می کند.
در جمعه بازار کتاب در المتنبی، همان گونه که یک نفر از میوه فروشی ممکن است یک کیلو سیب یا پرتقال خریداری کند یا از بقالی چیزی بخرد٬ به همان ترتیب در این بازار، کتاب خرید و فروش می شود.
در اینجا کتاب رمان های معروف امثال 'جنگ و صلح' و 'بینوایان'، در کنار کتاب سیاسی 'جمهوری وحشت' و 'شهریار ' ماکیاولی تا کتاب های تاریخی و حتی پیش پا افتاده ترین کتاب ها و همچنین کتاب های تخصصی و نقشه ها و پرچم های عراق و دفاتر یادداشت همه یکجا و درهم عرضه می شوند.
یکی از فروشندگان کتاب می گوید به خاطر همین است که در عراق بین نخبگان ادب و فرهنگ و مردم عادی، فاصله ای وجود ندارد زیرا نخبه و آدم عادی در این بازار به یک اندازه به مراد خود می رسند.
در این بازار در گوشه گوشه آن می توان، متکدی ها را دید که در کنار فروش معرفت، بساط تکدیگری را گسترانده اند و قهوه خانه های 'ام کلثوم'، 'جواهری' و خصوصا 'شابندر'، بیش از آن که جایی برای نوشیدن چای و نردبازی و گذران وقت باشد، شبیه کلوب های ادبی و سیاسی است که نخبگان فرهنگ و سیاست و علم، آخرین تولیدات فکری و سیاسی عراق و جهان عرب و بین الملل را نقد و بررسی می کنند.
برخلاف جاهای دیگر٬ در قهوه خانه شابندر ٬زنان و دختران، همانند مردان در این مکان می نشینند و چای می نوشند و راجع به آخرین تولیدات فرهنگی و ادبی بحث و جدل می کنند و یک عده هم فقط آمده اند چایی بنوشند و بروند.
برخی از خیابان المتنبی به عنوان ریه ای یاد می کنند که عراق از طریق آن معرفت را تنفس می کند و شاید انفجار 2007 که به کلی این بازار را ویران کرد، سبب خیری شد تا این بازار به شکل زیبایی مرمت شده و بیشتر از گذشته شلوغ شود و رفت و آمد در آن جریان داشته باشد.
بنای تاریخی 'القشله' در انتهای این بازار در جوار رودخانه دجله، بیشتر شبیه 'هاید پارک' لندن است که در هر گوشه اش٬ تریبون آزادی نصب شده است و هرکس به فراخور توجهاتی که دارد٬ گرد آن جمع می شود و هرچه دل تنگ اش می خواهد می گوید.
یکی از تریبون ها با عنوان 'شعر المرسی' (شعر لنگر) فرصتی برای قرائت شعر 'شعبی' (کوچه بازاری) است و در گوشه دیگری عده ای دور یک خواننده جمع شده و خواننده راجع به عشق و محبت و دوست داشتن وطن می خواند.
در یک گوشه دیگر شماری از جوانان دانشکده پزشکی بغداد به طور خودجوش برای بیماران پروستات کمک های خیریه جمع آوری می کنند و یکی با 'عود'(بربط)، ساز معروف عراقی در گوشه ای می نوازد و عده ای دورش حلقه زده اند.
در گوشه ای از پارک و بنای تاریخی القشله، خیمه ای به نام 'الحشد الشعبی' نصب شده و رشادت و جنگ رزمندگان این نیروی مردمی با تروریسم در قاب تصویر به معرض دید عموم گذاشته شده و یک تریبون هم برای بیان آراء و اعلام همبستگی با الحشد الشعبی تدارک دیده شده است.
القشله در حقیقت یک برج ساعت است که انگلیسی ها در اوایل قرن بیستم میلادی آن را به عنوان هدیه ای برای عراقی ها به مناسبت استقلال عراق در 1920، همانند 'بیگ بن' برج معروف لندن ساخته اند.

وحید علوان، هنرمندی برای نواختن و ترسیم زندگی

در گوشه ای از خیابان 'النضال' (مبارزه) در مرکز بغداد، 'وحید علوان' آخرین نسل سازنده 'عود' ساز سنتی عراقی ها، در درون یک کارگاه کوچک و محقر تابلوهایش را به معرض فروش نهاده است.
وحید علوان وارد دهه ششم زندگی خود شده است و می گوید٬ 40 سال است که همزمان هم نقاشی می کند و هم ساز می سازد و 'نصیر شمه' بربط نواز معروف عراق، از جمله مشتریان سرشناس او است.
تابلوهایش همه از زندگی سخن می گویند و وقتی سوال می کنیم که چرا از تروریسم و اشغال چیزی در کارهایتان دیده نمی شود، لبخندی می زند و می گوید: 'چرا باید این ها را نقاشی کنم؟ وظیفه هنرمند ترویج زندگی است.'
علوان ادامه می دهد: 'البته این برهه تاریک از تاریخ عراق را ترسیم کرده است اما این تابلوها برای فروش نبوده و بیشتر دغدغه های شخصی او هستند که در حال حاضر در سالن نمایشگاه وزارت فرهنگ عراق برای دید عموم عرضه شده است.'
آخرین بازمانده ساخت سازهای سنتی عراق را از خلال کارگاه، ساده و سرد که مصادف با ایام زمستانی بغداد شده، و پراکندگی نامنظم بوم ها و کاغذها و رنگ ها در گوشه کنار کارگاه می توان حس کرد.
علوان به عنوان نقاشی واقع گرا - آنگونه که خود را توصیف می کند - می گوید:'مثل سابق کسی تابلو نقاشی نمی خرد و به دلیل نبود توریسم، مشتریان خارجی نداریم و بیشتر مشتریان بومی هستند.'
قیمت تابلوهایش را بر حسب نوع کار و حجم تابلو، متفاوت قیمت گذاری کرده اما یک تابلو با حجم عادی را حدود 100 تا 200 دلار قیمت گذاری می کند.

کودکانی که زندگی مردانه را زود آغاز کرده اند
پارک 'ابی نواس' آنجا که مجموعه ای از مجسمه های قصه های هزار و یک شب به بخشی از هویت بغداد تبدیل شده، در ساعات ظهر زمستانی بغداد، آرامش نسبی دارد و فقط تعدادی از زوج های جوان در آن پرسه می زنند و برای زندگی آینده خود، طرح و نقشه می ریزند.
در این ساعت از روز، تاب ها و سرسره ها خالی از هیاهوی کودکان است و مجسمه ابی نواس شاعر معروف عرب در مرکز این پارک که به موازات بخش شرقی رودخانه دجله حدود دو کیلومتر طول دارد، با قامتی راست همچنان شعرهایش را درباره زن و زندگی و معنویت برای گوش زمان می سراید.
'مصطفی' 10 ساله به همراه دو پسر عمویش 'میثم' 9 ساله و 'حسین ' هفت ساله در گوشه ای از این پارک، بساط دست فروشی خود را پهن کرده اند تا با تاریک شدن تدریجی هوا، خانواده ها از راه برسند و بتوانند به همنوعان خود از بچه های شهر، چیزی از 'همه رقم' خود بفروشند.
تعدادی بادکنک، چند نوع بسکویت و تخمه و تعدادی از فشفشه ها مجموعه همه رقم، این فروشندگان کوچک را تشکیل می دهد که زودتر از موعد، چگونه زندگی کردن را آغاز کرده اند.
البته به حکم کودکیشان ، بازیگوشی هایی دارند و قبل از رسیدن خانواده ها و شلوغ شدن پارک، فعلا سه نفری مشغول بازی هستند.
مصطفی می گوید که کلاس چهارم ابتدایی است و میثم و حسین به ترتیب کلاس سوم و اول ابتدایی هستند و به او در فروشندگی کمک می کنند.
لبخند کودکانه او با ژست مردانه ای که می کوشد با بساط دست فروشی بسیط اش، نان آور بودن خانواده اش را به نمایش بگذارد، شاید اندکی دردآور باشد اما در چهره این کودک و پسرعموهایش، لبخند معصومانه کودکی٬ بیشتر ابهت و جذابیت دارد.

مردی که هنر می فروشد

در انتهای خیابان ابی نواس، یک کارگاه کوچک دیده می شود که پیرمردی حدودا 70 ساله بر در آن نشسته و رفت و آمد عابران و خودروها را در شلوغی صبح بغداد به نظاره نشسته است.
'عبدالامیر الخفاجی' ، هنرمندی است که به گفته خودش، به صورت تجربی٬ هنر کنده کاری روی چوب را آموخته و هیچ کلاس و دوره آموزشی نرفته و هنرش فقط محصول تجربه ای 20 ساله است و امروز از معدود بازماندگان این هنر اصیل در عراق است.
دلواپسی های عبدالامیر که بر تابلو نقش بسته٬ بسیار کم است و یک تابلو شکار را نشان می دهد و می گوید: 'این از جمله کارهایی است که با علاقه شخصی، کار کرده است اما بیشتر کارهایش سفارشی است.'
وقتی می داند از ایران هستیم می گوید: 'اغلب کارهایش را روی چوب بلوط انجام می دهد و عجیب است با اینکه ایران جنگل های بلوط زیادی دارد اما اغلب چوب های بلوط را از فرانسه خریداری می کند.'
یک تخته بلوط را به ابعاد یک متر در 50 سانتیمتر را نشان می دهد که در حال کنده کاری روی آن است و می گوید این تخته چوب را به قیمت 50 هزار دینار (45 دلار) خرید کرده است، در صورتی که از ایران می تواند ارزان تر باشد.
روی این تخته ، عبدالامیر در حال کنده کاری یک مزار مقدس است که بیشتر شبیه حرم های مطهر امامین کاظمین (ع) است.
وقتی از او سوال شد که چیزی از برهه تاریخی اشغال آمریکایی ها و تروریسم طراحی کرده است گفت که مردم تاکنون چنین چیزی به او سفارش نداده اند و شخصا تمایلی به چنین طرح هایی هم ندارد.
می گوید که کار و کسب مثل سابق نیست و کارگاهی که او در آن نشسته متعلق به یک گروه آموزش موسیقی بود که خیلی وقت پیش آن را تعطیل کردند اما هنوز تابلو این گروه موسیقی با عنوان 'نغمه التراث لتعلیم الموسیقی' (نغمه میراث برای آموزش موسیقی) روی سردر کارگاه باقی مانده است.
قیمت تابلوهای عبدالامیر حسب سفارش و اندازه تابلو متفاوت است اما همین تابلو مزار مقدس را به قیمت 400 دلار در حال انجام آن است ومی گوید گرانترین تابلوش را یک هزار و 200 دلار توانسته است بفروشد.

چکشی که روایت تاریخ است
در مرکز شهر بغداد، آنجایی که به مدت قریب پنج قرن مرکز فرهنگ و دانش جهان اسلام بود و پایتخت عباسی ها به شمار می رفت، هنوز آثاری از آن دوره در گوشه گوشه این شهر دیده می شود.
مسجد 'الخلفاء' و 'مدرسه 'مستنصریه ' که از آن به عنوان اولین دانشگاه جهان اسلام یاد می شود٬ تا دهها بنای تاریخی دیگر متعلق به دوره عباسی ها در این منطقه قابل مشاهده است اما بازار بزرگ 'شورچه' که هنوز آکنده از حرکت و ازدحام است، هنوز سرزندگی خود را حفظ کرده و بازار مسگرها یکی از بازارهای تاریخی شورچه است که هنوز به رغم همه چالش ها، تا به امروز درحال نفس کشیدن است.
گرچه بازار مسگرها رونق سابق خود را ندارد، اما صدای چکش روی دیگ های مسی و آهن آلات ٬هنوز هم روایتگر تاریخ و رونق این حرفه در گذشته ها است ،ولی به قول یکی از همین مسگرها: 'الان اشیاء عتیقه جات و کار روی مس و چدن، همه از هند و چین و جاهای دیگر می آید و ارزان تر به فروش می رسند.'
به گفته او، بازار مسگرها مثل سابق نیست و برای همین خیلی ها یا این کار را تعطیل کردند یا تغییر شغل داده اند و وجود تعدادی از مغازه های فرش فرشی و پارچه نشان می دهد که این حرفه در آستانه زوال است و به قول این مسگر عراقی: 'فقط به گذشت زمان نیاز هست.'
مسگر عراقی - که به رسم سوغات از او سه قوری قهوه جوش خرید کردیم که زیر آن برچسب 'made in india' زده شده بود- گفت: 'چاره ای نیست، باید خودمان را با زندگی وفق دهیم، مهم این است که زندگی ادامه پیدا کند.'

*محسن مدنی