صدای عصای اخوی ارزشی ما که میآید مثل آژیر خطر، وضعیت قرمز میشود و مشخص میگردد بعضی از دولتیان یا جوانان پا روی خط قرمز ایشان گذاشتهاند. روزی قبل از ورود به خانه همان دم در فریاد زدند اگر عدهای تشریف نبرند خارج یا این چشم آبیهای لخت و عور را راه ندهند چه میشود؟ پیش خودم گفتم شاید منظور دیدار با نخستوزیر ناپوشیده انگلیس میباشد؟ چون وارد شدند وزیر سبیلی جواب سلام و احوالپرسی را دادند دیدم کلاً مخالف سفر و دیدار و تعامل با خارجیها هستند از سر شوخی و مزاح برای عوض کردن جو گفتم اخوی جان به قول آشیخ حسن رییس دولت اعتدال، اقتصاد و اقتدار و فرهنگ و سیاست و سازندگی که دست شماست بنابراین بگذارید دو تا سفر و دیدار داشته باشند تا دلشان نگیرد و مردم و خارجیها یادشون نرود دولت و رییس دولت داریم. دولت هم که نباید جواب تمام خرابیها و کارهای کرده و ناکرده بدهد!! اخوی لبخند که نزدند هیچ دنبال بهانه 180 درجه اطراف را نگاه کردند که با دیدن تلویزیون دوباره سوپاپ عصبانیتشان زبانه کشید و گفتند بله این جلف بازیها را میبینید که دلتان سیاه شده حرف حق را وارونه جلوه میدهید که بنده زاده یواشی از پشت مبل سلام کرد و گفت سیمای خودمان است. اخوی که در موضوع خود را به ناشنوایی زدن استاد هستند گویا امروز «اوره» مبارکشان هم بالا رفته بود که ناگهان روی صندلی نشستند و چرت همه وجودشان را فرا گرفت.
زبان دراز