یزدفردا

مي‌گويند عده‌اي براي جلوگيري از لغو كنسرت در محل برگزاري آن حاضر شدند همين جمله خودش طنز موجز است كه اين هفته تقديم مي‌گردد (حتماً نبايد بخنديد گاهي گريه هم معني خنده ميدهد). مي‌فرماييد بقيه ستون را كامل كنم. چشم: تصور بفرمائيد يك صاحب ملك حكم تخليه مدرسه استيجاري را مي‌گيرد فوري دكتر فاني زنگ وزير مسكن مي‌زند مي‌گويد: نگذاريم مدرسه را تخليه كنند يا يك نماينده‌اي كه راي آورده و صلاحيت شخصي و انتخاباتش تاييد شده است دم در مجلس مي‌خواهد جلو تخليه مدرسه را بگيرد. علي مطهري زنگ وزير نيرو مي‌زند مي‌گويد: وعده ما و شما جلو بهارستان. كمك كن يواشكي ببريمش داخل مجلس. يك شركت خصولتي (در اصل شركت دولتي كه خصوصي شده) مي‌خواهد نفت را مثل دولت قبل بفروشد. وزيركار زنگ وزير بهداشت مي‌زند و مي‌گويد قربان: داروي بيهوشي را بردار بريم دم در شركت نيم ساعت آن‌ها رو بي‌خيال كنيم. نكند چيزي از نفت به ملت هم برسد. يا گويند گروهي دور فلان سفارت‌خانه را گرفتند كه بايد خودمان تنبيه‌شان كنيم، وزير صنعت و معدن زنگ معاون اول مي‌زند و مي‌گويد: اسحاق جان دم دفترت هستم يك توك پا بيا پايين بريم دم سفارت، راستي پاسپورت را هم بردار تا آن را تمديد كنيم!! اِ يادم رفت عرض كنم وقتي وزير كشور آمد يزد پروژه برق را افتتاح كرد و در كميسيون اقتصاد مقاومتي هم شركت كرد. شايد اگر فردا وزير اقتصاد بيايد يزد حتماً درباره‌ي تقسيمات كشوري و انتخابات و انتظامات و تعطيلي كنسرت‌ها صحبت خواهد كرد و ساختمان جديد بخشداري فلان روستا را نيز افتتاح مي‌نمايد. خوب بس است، تصورتان را خاموش كنيد همه اين‌ها بهانه‌اي بود كه عرض كنم در هيئت دولت شيخ بزرگ اعتدال من و تويي وجود ندارد همه باهم يك دل و يك زبانند!!

زبان‌دراز