زمان : 25 Mordad 1395 - 11:20
شناسه : 127058
بازدید : 6874
«د...ث»گفتن‌ها ریشه در «بگم‌ بگم»ها دارد «د...ث»گفتن‌ها ریشه در «بگم‌ بگم»ها دارد معاون وزیر ورزش و جوانان در یادداشتی به واکاوی ریشه‌ برخی بداخلاقی‌ها در جامعه پرداخت.
معاون وزیر ورزش و جوانان در یادداشتی به واکاوی ریشه‌ برخی بداخلاقی‌ها در جامعه پرداخت. به گزارش یزد فردا به نقل از اعتدال، امیررضا خادم در «شرق» نوشت: یادم هست تا قبل از مسئولیتم در وزارت ورزش و جوانان، یعنی زمانی که ابراز دیدگاه‌هایم عمدتا در قالب کارشناس ورزشی یا نماینده مجلس یا ... بود، همیشه معتقد بودم اکثر بداخلاقی‌ها و نابهنجاری‌های رایج در میدان‌های ورزشی، متأثر از رفتارها و اعمال نپذیرفتنی و مخرب مدیران ارشد ورزشی کشور است و... . البته کم نیستند کسانی که این ابراز نگرانی و اعلام وضعیت زرد اخلاقی در میدان‌های ورزشی را جزئی از ذات ورزش تعبیر کرده و بخشی از زیبایی و جذابیت ورزش را نیز متأثر از همین حاشیه‌سازی‌ها می‌دانند...! اما نکته حائز اهمیت و اساسی این است که اگر تا حدود ١٠-١٢ سال پیش، بیشتر دغدغه و نگرانی‌های فرهنگی در کشور مختص و منحصر به حوزه‌های ذاتا پرهیاهو و پر سر و صدای اجتماعی مثل ورزش می‌شد ولی چند سالی است تسری و گسترش فضای ناخوشایند فرهنگی تقریبا به همه بخش‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، هنری و اجتماعی کشور امری بسیار آزاردهنده به نظر می‌رسد...! امروز وضعیت قرمز فرهنگی که به نظر می‌رسد در فضای عمومی جامعه‌مان به طور محسوسی خودنمایی می‌کند، باعث می‌شود ابراز عقیده‌هایی از جنس آنچه در ابتدای سخن اشاره‌ای به آن داشتم، دیگر نه‌تنها در حیطه ورزش بلکه در همه زمینه‌های اجتماعی امکان بسط و توصیف داشته باشد. پس از این فرصت استفاده می‌کنم و فارغ از اینکه بخواهم به واکاوی بدرفتاری‌های - متأسفانه روبه‌افزایش - موجود در اتمسفر ورزش کشور بپردازم، به این شکل وارد بحث می‌شوم: اگر سوءرفتاری به صورت فراگیر در جامعه یا کشور ساری و جاری شده و این نگرانی وجود دارد که در صورت استمرار و تکرار، به سمت ایجاد یک موقعیت نابهنجار اجتماعی و در واحد زمان حتی تبدیل به یک فرهنگ شود، بدون شک بانی اصلی و متولی اولیه و قطعی این پدیده، مدیران و مجریان سطوح مختلف تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر جامعه هستند. این مدیران می‌توانند در بالاترین سطح نظام اجرایی و ... کشور مانند رئیس دولت یا مجلس یا مدیران ارشد بخش‌ها و حوزه‌های گوناگون، از یک وزیر و نماینده مجلس گرفته تا مدیر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا ورزشی باشند. البته وجود سطحی از نابهنجاری‌ها در هر جامعه‌ای می‌تواند توجیه شود و تحمل‌پذیر باشد اما متأسفانه در یک دهه اخیر، شاهد بدرفتاری‌ها و بداخلاقی‌های بسیار مخرب در کشوری هستیم که از پیشینه فرهنگی بسیار غنی، اعم از میهمان‌نوازی، وطن‌پرستی، لطافت طبع در ادبیات و موسیقی و ... برخوردار است و حیرت‌آورتر آنکه مردمش قریب به ٤٠ سال پیش، دست به انقلابی زدند که سرفصل آن تحول و انقلاب فرهنگی بوده، ولی امروز شاهد ریشه‌دواندن نگران‌کننده‌ترین رفتارها و نابهنجاری‌های اجتماعی همانند رشوه، تهمت و افترا، سرک‌کشیدن در زندگی مردم، توهین و ... در آن هستیم. شاید بارزترین و جدی‌ترین مرحله نمود و آغاز نامیمون چنین وضعی را هم باید از شبی دانست که رقبای انتخاباتی برای تکیه‌زدن بر صندلی ریاست هیأت وزیران کشور، در یک برنامه زنده تلویزیونی و در مقابل چشم‌ میلیون‌ها ایرانی به بدترین شکل ممکن بسیاری از اصول اخلاقی جامعه را نادیده گرفتند و چنان بر یکدیگر تاخته و حریم‌های شخصی و انسانی و پهلوانی را با بهره‌گیری از عباراتی ماندگار چون «بگم، بگم»! زیر پا گذاشتند که شاید بشود شروع خیلی وقایع اسف‌بار پس از آن را نیز از همین مناظره دانست؛ اتفاقاتی ناگوار، از فاجعه کهریزک و اختلاس سه‌هزارمیلیاردی و گم‌شدن دکل نفتی و به‌حراج‌گذاشتن ثروت ملی از طریق ایجاد انتظارات عامه‌پسندی مانند یارانه نقدی تا این اواخر که در بوق و کرناکردن موضوع فیش‌های حقوق نجومی‌ - که خود به‌ وضوح باعث ایجاد یأس و ناامیدی آحاد مختلف جامعه در سطوح گوناگون اجتماعی از مدیران و مجریان کشور اسلامی و رواج بی‌انگیزگی و ... می‌شود - یا استفاده از واژه زشت «د... ث» و اتهامی حیرت‌انگیز به خانواده تعدادی هنرمند شرکت‌کننده در یک برنامه دارای مجوز - فارغ از تأیید یا رد میزان همخوانی وضعیت ظاهری و شکل حضور یک خانواده هنری در کشوری با قواعد ارزشی و فرهنگی خاص خودش - در یک نشریه مدعی طرفداری از ارزش‌ها و اصول و منتقد نشریات به اصطلاح زرد و وابسته ...! بله، این اتفاقات را وقتی دقیق‌تر و موشکافانه‌تر بررسی می‌کنیم به‌وضوح می‌توان رد پای کاملا نمایان مدیر یا مدیران ارشد حوزه‌های سیاسی و اقتصادی را در آن ملاحظه کرد و متأثر شد از اینکه گاه آثار ویرانگر یک حرکت غیراخلاقی از سوی یک مدیر ارشد در جامعه‌ای استوار بر فرهنگ‌مداری، چنان حفره‌ای در باورها و اعتقادات و متأثر از آن، رفتار آحاد مختلف جامعه ایجاد می‌کند که شاید سال‌ها تلاش ده‌ها مدیر توانمند و مدبر بعدی هم نتواند نیمی از آن را پر کرده و آب رفته را به جوی بازگرداند. مخلص کلام آنکه به نظر می‌رسد ما به‌اصطلاح مدیران، بهتر است لطفی به فرهنگ و هنجارهای ایرانی - اسلامی کرده و کمتر دم از ارزش‌ها و توسعه و برنامه‌ریزی فرهنگی بزنیم چون وقتی نه یک‌بار، نه دوبار، بلکه بارها و بارها مردم کوچه و بازار تناقض و تفاوت مشهودی میان گفتار و کردارمان مشاهده می‌کنند، دیگر نمی‌شود مجددا نشست و به هجمه‌های دشمن و فضای مجازی و ... حمله کرد و انتظار داشت مردم هم حرف و سخنمان را تأیید و اجرا کنند.»