به گزارش اعتدال، روزنامه «شرق» نوشت: «هوای داغ پنجم مرداد است و سه روز از آغاز رمضان گذشته که آیتالله در میانه غریو اللهاکبر جمعیت، وارد محوطه چمن دانشگاه تهران میشود و به این ترتیب اولین نماز جمعه تهران در تاریخ جمهوری اسلامی را بر پا میکند. ابراهیم یزدی، صادق قطبزاده، هاشم صباغیان و احمد صدر حاجسیدجوادی به همراه تعدادی دیگر، اولین ردیف صف اولین نماز جمعه را تشکیل دادهاند و اولین عبارت که بر زبان آیتالله جاری میشود، این است: «امروز طلیعه انجام این فریضه بزرگ الهی و این صف بزرگ جهاد و توحید است.»
برپایی نماز جمعه، بنا به تقاضای آیتالله و موافقت و دستور کتبی امام خمینی(ره) انجام میشود. به نظر میرسد تقاضای اقامه نمازهای جمعه هم ناظر به فعالیتهای روشنگرانهای باشد که او خود از مسجد آغاز کرد. نام مسجد «هدایت» با نام طالقانی گره خورده است. از سالهای میانه دهه ٢٠ تا دهه ٥٠؛ سالهایی که حتی به خاطر گفتار سیاسیاش از اسلام ممنوعالمنبر شد و طعم زندان را هم چشید اما همان مسجد و همان خطابهها، بعدا نقطه پیوند حلقههای دانشجویی و اندیشههای مبارزاتی را شکل داد و «هدایت» را به کانونی تبدیل کرد که بعدا خیلی از چهرههای مؤثر در شکلگیری انقلاب از پلههای آن منبر بالا رفتند و بر کرسی خطابه نشستند و سخنرانی کردند. معلوم نیست اما شاید در اندیشه آیتالله، هدف از برپایی نمازهای جمعه هم ناظر به همان شکلی باشد که مسجد هدایت به خود گرفته بود.
محمدمهدی جعفری، از شاگردان آیتالله و از اعضای نهضت آزادی در گفتوگویی که با روزنامه «روزگار» داشته، به تاریخ مرداد سال ١٣٩٠ درباره طرح پیشنهاد از سر گیری اقامه نماز جمعه به امام خمینی (ره) این گونه گفته بوده است: «در همان اوایل مردادماه ۵۸ بود که آقای طالقانی به قم تلفن زدند، چون آن زمان امام(ره) در قم مستقر بودند. پیغام دادند به سیداحمدآقا که به امام (ره) بگویید حالا که نظام جمهوری اسلامی برقرار شده است، دستور فرمایید نماز جمعه هم اقامه شود. احمدآقا پیام را رسانده بود و امام (ره) گفته بودند خودشان (مرحوم طالقانی) این کار را انجام دهند و نماز جمعه را بخوانند. اما آیتالله طالقانی گفتند امام (ره) ولیامر هستند. برای این کار حکم بدهند و امام (ره) هم گفته بودند شما این جمعه را بخوانید تا من حکم شما را بنویسم و بفرستم.»
به گفته جعفری برپایی نماز در دانشگاه تهران هم پیشنهاد آیتالله طالقانی بوده است. جعفری همچنین نکات جالبی را درباره طیفهایی که به نماز جمعه آیتالله میرفتند، آورده است: «همه تفکرات در آن نمازها حضور داشتند اما ظهور و بروزی نداشتند. مثلا خاطرم هست که برخی از تودهایها به نماز جمعه میآمدند و وقتی به آنها میگفتیم شما که اعتقادی ندارید، چرا شرکت میکنید، میگفتند چون تجمعی است و میتوان پشت آیتالله طالقانی جمع شد، ما میآییم.»
حمایت از دولت موقت در برابر اندیشهای که معتقد بود دولت در مسیر انقلاب گام برنمیدارد، بخشی از فحوای خطبههای آیتالله است. اعظم طالقانی، دختر آیتالله در گفتوگویی که با نشریه «ایران فردا» داشته است، درباره نمازهای جمعه مرحوم طالقانی اینچنین گفته است: «... به پدر اصرار میکردم که من هم با ایشان به دانشگاه تهران بیایم. یک بار که با ماشین به سمت نماز جمعه میرفتیم، شور و اشتیاق مردم به حدی بود که روی ماشین میریختند و من به سختی مجبور شدم از ماشین پیاده شوم. مرحوم طالقانی در نماز جمعه، همه را نقد میکرد و اگر گروه و دستهای حرکت مثبتی انجام میداد، درصدد تقویت و تشویق آن برمیآمد. خصوصیت نماز جمعه در زمان ایشان این بود که یکسویه و تکبُعدی نبود. جمعیت حاضر در نماز جمعه تأیید روش و منش مرحوم طالقانی در نماز جمعه بود.»
محبوبیت امام جمعه
همین سوگیری در تفکرات آیتالله طالقانی بود که او را در همان مدت زمان کوتاهی که بعد از انقلاب زندگی کرد، به چهرهای بدل کرد که همچنان محبوب است؛ حتی فقط در قامت امام جمعه تهران. اشاره بر نقش حضور مردم در اداره امور کشور پس از انقلاب از مؤکدات آیتالله طالقانی است تا آنجا که اندیشه شوراها را به معنای واقعی دخالت مردم در امور مطرح میکند. او شوراها را موضعی میدانست که حکومت را به مردم میدهد و البته به آنان شخصیت میدهد. به موضوع شخصیت دادن به مردم بسیار تأکید داشت چرا که معتقد بود در دوره پهلوی شخصیت از مردم گرفته شد و به آنان اجازه ابراز نظر داده نمیشد. دوم خرداد ٥٨ نظریه شوراها را طرح کرد اما تا زمان حیاتش به انجام نرسید و او در آخرین خطبه نماز جمعهاش هم از تأخیر در اجرای طرحش گلایه و انتقاد داشت. البته وعده داد زمانی میگوید که چرا درباره شوراها مخالفت میشود و آن زمان هیچگاه نرسید و طالقانی رفت. شش نماز جمعه را برپا کرد و یک نماز عید فطر و ١٩ شهریور ماه هم یکباره جان خود را از دست داد.
کسانی که شب آخر را با آیتالله سپری کردند، در روایتهای خود از مرگ یکباره او سخن میگویند. از غلامرضا امامی که عصر آن روز را با آیتالله سپری کرده است، تا شانهچی و صباغیان و البته روایت متفاوت ولادیمیر کوزیچکین، مأمور «کاگب» در ایران در سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲. محمد حیدری، از دوستان و نزدیکان آیتالله هم شب آخر را با او سپری کرده. چندی پیش روایت آن شب را در صفحه شخصی خود منتشر کرده بود که سایت پارسینه آن را بازنشر داد. شب آخر آیتالله با هیأتی از شوروی دیدار دارد. بعد ساعاتی را با حیدری گذرانده و از او سؤالاتی را درباره وضع مردم پرسیده است. حیدری، آیتالله را ترک میکند و چند ساعت بعد از اخبار میشنود که آیتالله فوت کرده است. بعد از مرگ آیتالله، امام خمینی در پیامی که برای تسلیت صادر میکند، میگوید: «او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود.»
خطبههای مهم
آیتالله، نماز جمعه را احیا میکند و بعد از او چهرههای دیگری از انقلابیون، اسلحه به دست پشت تریبون مسجد دانشگاه تهران قرار گرفتهاند. از جمله آن چهرهها میتوان به مرحوم آیتالله منتظری، موسویاردبیلی، هاشمیرفسنجانی، آیتالله خامنهای، امامیکاشانی، ربانیاملشی، محمد یزدی، مهدویکنی، احمد جنتی و طاهری خرمآبادی اشاره کرد که چهرههایی مثل حجتالاسلام موحدیکرمانی، کاظم صدیقی و احمد خاتمی هم در سالهای اخیر به آن اضافه شدهاند. بنا بر گزارشی که سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده، مرحوم آیتالله ربانیاملشی با اقامه سه نماز، کمترین و آیتالله هاشمیرفسنجانی با اقامه بیش از ٤٠٠ نماز بیشترین تعداد برپایی نماز جمعه را به خود اختصاص دادهاند. اما در طول ٣٧ سالی که از عمر انقلاب میگذرد، تریبونهای روزهای جمعه، سخنرانیهایی را شاهد بودهاند که در زمره مهمترینها قلمداد میشوند. برخی از این نمازهای جمعه هم ردپایی از خود در خاطرات هاشمیرفسنجانی به جا گذاشتهاند که سایت تاریخ ایرانی آنها را جمع کرده است.
پوشیدن جلیقه ضدگلوله
هاشمیرفسنجانی در توضیح نماز جمعه ٢٠ شهریور ١٣٦٠ نوشته است: «ساعت ده و نیم به دانشگاه، برای اقامه نماز جمعه رفتم. اطلاع یافته بودم کسی شبیه به حادثه تبریز قصد سوئی دارد. احتیاط میکردم. معمولا در نماز جمعه جلیقه ضدگلوله میپوشم. ناشناس معممی، به عنوان دادن وجوه شرعی پیش من آمد. البته ایشان قصد سوئی نداشت ولی کار، خلاف احتیاط بود و ممکن بود شبیه آن چه در تبریز پیش آمد، پیش آید. در نماز جمعه تبریز شخصی که نارنجک به خود بسته بوده، به آیتالله مدنی بین دو نماز نزدیک میشود و به ایشان میچسبد و با انفجار نارنجک، خودش کشته و آیتالله مدنی و شش نفر از مردم شهید و عدهای زخمی میشوند.»
نماز جمعه بمباران
آخرین جمعه سال ١٣٦٣ است؛ ٢٤ اسفندماه. همان جمعهای که عراق قبل از آن اعلام کرده بود که قصد بمباران آن را دارد اما در نهایت با انفجار بمب ١٤ نفر شهید میشوند و ٨٨ نفر هم مجروح. ظاهرا بنا بر این بوده است که همزمان که بمبی در نماز جمعه منفجر میشود، هواپیماهای عراقی هم در ارتفاع کم پرواز کنند که نشانهای بر بمباران باشد.
مرحوم مرتضاییفر، معروف به وزیر شعار، در توضیح آن روز اینچنین روایت کرده بود: «آخرین جمعه سال ٦٣ بود. روز پنجشنبه صدام اعلام کرده بود که فردا نماز جمعه تهران را منفجر میکنیم و این بین مردم پیچیده بود... رهبر انقلاب اسلامی که خطیب نماز جمعه تاریخی سال ٦٣ بودند، در حال ایراد خطبهها بودند که انفجار صورت گرفت... با وجود این که صدای انفجار بسیار بلند بود و بر تمام فضای دانشگاه اثر گذاشته بود، اما ایشان مکان سخنرانی را ترک نکردند. ایشان در عین حال اصرار داشتند که به صحبت خود ادامه دهند... از ایشان خواهش کردم اندکی به کنار جایگاه بیایند تا من مردم را به آرامش دعوت کنم. البته هدف دیگری هم داشتم. از قبل میدانستم که امام خمینی(ره) تمامی نمازهای جمعه تهران را به طور مستقیم از طریق رادیو گوش میکنند. آن روز هم که این اتفاق افتاد، احساس کردم الان امام(ره) گمان میکنند که حتما برای آیتالله خامنهای اتفاقی افتاده است. سریعا در جایگاه قرار گرفتم و سه بار این جمله را بیان کردم که لطفا توجه کنید! رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران، هم اکنون به خطبههای عالمانه خود ادامه میدهند.»
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود درباره دستور امام بعد از این ماجرا به تاریخ سوم فروردین ٦٤ نوشته است: «احمدآقا پیش از ظهر آمد و... گفت نظر امام این است که تا این وضع و امکان حمله هوایی عراق به تهران ادامه دارد، غیر از من و آقای خامنهای کسی به نماز جمعه نرود زیرا ممکن است که در هنگام بحران نتوانند از عهده اداره خطبهها برآید.»
آیتالله خامنهای در دی ماه سال ٥٨ با حکمی از سوی امام خمینی به عنوان یکی از امامان جمعه تهران منصوب شده بودند.
مکفارلین در خطبههای نماز جمعه
یکی از نقاط اثرگذار در تاریخ روابط ایران و آمریکا و البته جنگ ایران و عراق ماجرای سفر مکفارلین، مشاور ویژه ریگان، رئیسجمهور وقت آمریکا به ایران است که از قضا در همان خطبههای نماز جمعه از زبان هاشمی رفسنجانی فاش میشود. ایران و آمریکا به طور پنهانی از سال ٦٤ مذاکراتی را آغاز کرده بودند که در ازای کمک ایران برای آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان، ایران بتواند برخی از تجهیزات نظامی خود را از ایالات متحده تأمین کند.
در نوشتههای «هاشمی رفسنجانی» در ششم و هفتم خرداد چنین آمده است که هیأت آمریکایی خواهان آزادی گروگانها قبل از تحویل سلاح است و ایران نیز عکس این ماجرا را طلب میکند. ماجرا اما ١٢ آبان همان سال از سوی «حسن صبری» در هفته نامه «الشراع» لبنان به صورت عمومی افشا میشود. اما ظاهرا قبل از آن، ماجرا به گونهای منتشر شده بوده است. به طوری که در خاطرات هاشمی آمده است: «روز ١٠ آبان حاجاحمدآقا آمد. از شیوع خبر سفر مکفارلین به ایران به گونهای انحرافی نگران است. پیشنهاد داشت تا آن را به گونهای واقعی که برای ما پیروزی است و برای آمریکاییها خفت و شکست باشد، مطرح کنیم. پیش از آن که دشمنان سوءاستفاده کنند.»
«هاشمی» این واقعه را در نماز جمعه ١٤ آبان سال ٦٥ عمومی میکند و به اطلاع مردم میرساند. پس از این ماجرا آمریکا به طور صریحتری به تقویت نیروهای عراقی در جنگ با ایران میشتابد.
خطبه قبل از دوم خرداد ٧٦
دهه ٦٠، دهه نمازهای جمعهای است که چهرههایی در صفوف آن دیده میشوند که از مبارزان و انقلابیهای دوآتشه هستند و در دهههای بعد به اصلاحطلبانی معروف میشوند که امکان حضور در برخی مجامع رسمی و انتخابی را از دست میدهند. در آستانه انتخابات دوم خرداد ٧٦ باز هم هاشمی رفسنجانی خطبه معروفی دارد که هنوز هم عدهای از اصولگرایان به آن نقد وارد میکنند و میگویند شائبه تقلب را او ایجاد کرد. هاشمی در آن خطبه به بحث انتخابات اشاره کرده و میگوید: «شما که میدانید ما همیشه با اعتماد مردم کار کردهایم، با اعتماد مردم پیروز شدیم، با اعتماد مردم در جنگ فاتح شدیم، با اعتماد مردم کشور را ساختیم، خب این اعتماد این قدر سرمایه عظیمی است، چه درآمدی از این باارزشتر است که ما به خاطر او در دل مردم شک بیندازیم که مردم شک بکنند که اینها راست میگویند یا نه، انتخابات آزاد است یا نه، آرای ما دزدی میشود یا نه، باید واقعا مسئولان اجرائی و ناظران به گونهای کار بکنند که خیال مردم راحت باشد. البته این را هم میدانم که عدهای هستند که ما هر کاری بکنیم آنها حرف منفی میزنند که درست نبود و تقلب شد اما این که ما خودمان کار بکنیم و سند بدهیم و واقعا این کار را بکنیم... من به خصوص مجریانی که مسئولیت من هم آنجا هست، مخاطبم آنها هستند، واقعا این خیانت قابلبخشش نیست و امروز هیچ گناهی را بدتر از این نمیدانم که کسی به خودش حق بدهد که در آرای مردم دست ببرد یا جریان را منحرف کند. البته تبلیغ بحث دیگری است... به شدت حتی رأی خودم را مخفی میکنم و به بچههایم هم نمیگویم، برای این که این به جایی سرایت نکند و سوءاستفاده نشود. من دلم میخواهد که مأموران زبردست من و در قلمرو مسئولیت من، آنها مثل من نیستند که کسی رأی آنها را نداند، خب بداند هیچ اشکالی پیش نمیآید. ما فکر میکنیم در مورد خودمان اینطوری هستیم ولی امانت را به شدت مراعات کنید... .»
خطبه مهم مقام معظم رهبری پس از قتلهای زنجیرهای
اواخر دهه ٧٠ موضوع قتلهای زنجیرهای موضوعی بود که از سوی رسانهها به طور ویژه پیگیری میشد. مقام معظم رهبری در دیماه ٧٧ در خطبههای نماز جمعه به این موضوع اشاره کردند و داریوش فروهر را مخالف بیضرر نظام توصیف کردند. بخشی از آن خطبه چنین است: «این قتلها به ضرر ملت ایران بود. به ضرر دولت بود. به ضرر حکومت بود. یک گروه داخلی که جزء وزارت اطلاعات هم باشند، هر چه هم حالا فرض کنید که متعصب باشند و بنای این کار را داشته باشند، در سطوحی از وزارت اطلاعات که اهل تحلیلاند، امکان ندارد دست به چنین قتلهایی بزنند. این افرادی که کشته شدند، بعضیها را ما از نزدیک میشناختیم. اینها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرفها باشد، سراغ اینها برود. اگر نظام جمهوری اسلامی اهل دشمنکشی است، دشمنان خودش را میکشد، چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟ مرحوم فروهر قبل از انقلاب دوست ما بود. اولِ انقلاب همکار ما بود. بعد از پدید آمدن این فتنههای سال ٦٠ دشمن ما شد اما دشمن بیخطر و بیضرر... ایشان معروفیتی در میان مردم نداشت. نفوذی نداشت. دشمن بیخطری بود. انصافا آدم نانجیبی هم نبود. البته ما دشمنانی هم داریم که انصافا نجیب نیستند اما مرحوم فروهر و مخصوصا عیالش نه. آدمهای نانجیبی نبودند. حالا شما فکر کنید، کسی که مثل فروهر را میکشد، آیا میتواند دوست نظام باشد؟ میتواند برای نظام کار کند؟ چنین چیزی معقول است؟»
خطبههای مهم دهه ٨٠
اما از دیگر خطبههای مهم نماز جمعه در تاریخ جمهوری اسلامی، خطبههای نماز جمعه آیتالله خامنهای در ٢٩ خرداد ٨٨ است. یک هفته بعد از برگزاری انتخابات پر سروصدای ریاستجمهوری در سال ٨٨، مقام معظم رهبری که در این سالها دیگر به تناوب در تریبون نماز جمعه حاضر میشوند، مباحث مهمی درباره انتخابات ریاست جمهوری آن سال مطرح میکنند. آیتالله خامنهای در آن خطبهها چنین میگویند: «آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست. من از سال ۱۳۳۶- یعنی ۵۲ سال قبل - ایشان را از نزدیک میشناسم.
آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود. از مبارزین جدی و پیگیرِ قبل از انقلاب بود. بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود. بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت: هشت سال رئیسجمهور بود. قبلش رئیس مجلس بود. بعد مسئولیتهای دیگری داشت. در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوختهای درست کرده باشد. اینها یک حقایقی است. اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده. من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلافنظر داریم که طبیعی هم هست ولی مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیسجمهور از همان انتخاب سال ۸۴ تا امروز اختلافنظر بود، الان هم هست. هم در زمینه مسائل خارجی اختلافنظر دارند، هم در زمینه نحوه اجرای عدالت اجتماعی اختلافنظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلافنظر دارند.»
خطبه احمد جنتی در بهمن ٨٩
آیتالله احمد جنتی ازجمله چهرههایی است که حکم اقامه نمازهای جمعه را از مقام معظم رهبری دریافت کرده است. یکی از خطبههای مهم او، خطبه بیستونهم بهمن سال ٨٩ اوست؛ خطبهای که بعد از آن، دوره حصر محصوران آغاز میشود. احمد جنتی در آن خطبه در این باره با توصیه به دستگاه قضا چنین میگوید: «اینکه برخی دوستان محاکمه سران فتنه را تقاضا میکنند، جز مصلحتاندیشی قوه قضائیه است. کاری که قوه قضائیه میتواند انجام دهد و من فکر میکنم که در اندیشه است که انجام بدهد، این است که ارتباط اینها را به کلی از مردم قطع کند. در خانه آنها باید بسته شود، رفتوآمدهایشان محدود شود. نتوانند پیام بدهند و پیام بگیرند و تلفن و اینترنت آنها باید قطع شود و در خانه خود باید زندانی شوند.»
در این سالها و در غیاب هاشمی، در کنار سیداحمد خاتمی، احمد جنتی، موحدیکرمانی، امامی کاشانی، کاظم صدیقی هم به عنوان خطیب اضافه شده است. نمازهای جمعه مانند گذشته بعد از ٣٦ سال از مرگ آیتالله طالقانی اکنون با این چهرهها در حیاط دانشگاه تهران و مصلای امام خمینی (ره) برگزار میشود.»