همان اتفاقي كه باز هم به لطف خطاي نابخشودني جريان اصلاحات شهردار تهران را به پاستور فرستاد و باعث شد اصولگرايان بر تن احمدينژاد قباي رياستجمهوري بپوشانند. با اين حال در باد اين پيروزيها كه بيش از همگرايي خود دليلش در واگرايي اصلاحطلبان نهفته بود ماندند و گمان كردند تيم هميشه پيروز رقابت هستند. چند انتخابات ديگر هم برگزار شد. هر كدام قصهاي بود براي اصلاحطلبان مهجور مانده از قدرت و اصولگرايان بازگشته بر سرير صدارت.
اختلاف با احمدينژاد
روي پنهان سياست براي اصولگرايان از سال ٨٨ كم كم آشكار شد. آنها كه مجلس هشتم را هم به لطايف الحيلي در اختيار گرفته بودند با محمود احمدينژاد وارد چالش شدند.
كار به جايي رسيد كه بعدها معلوم شد يكي با اشك و ديگري با آه نام محمود احمدينژاد را روي برگه راي نوشته است. هر چه بود انتخابات ٨٨ با انبوهي از سوالات و اتفاقات تلخ سپري شد و احمدينژاد دوباره در دفتر رييسجمهور نشست. اما درست همان هفتههاي ابتدايي راه شكاف و انشقاق ميان آنها روشن شد. انتصاب مشايي به عنوان معاون اول، قهر و خانهنشيني ١١ روزه، براي اصولگرايان حامي احمدينژاد چيزي باقي نگذاشت. آنها هم وقتي ديدند اوضاع خرابتر از آن شده كه تصورش را ميكردند مسابقه برائت گذاشتند تا صف عبور از احمدينژاد و نقد او، طولاني شود.
پايان ريش سفيدي
انتخابات مجلس نهم كه رسيد گمان ميكردند ريش سفيدي آيتالله مهدويكني ميتواند بار ديگر روياي «راست يكپارچه» را محقق كند اما بر خلاف تلاشهاي مرد سپيد موي اصولگرا آنها نه تنها به اجماع نرسيدند كه با بيش از ١٠ ليست انتخاباتي وارد كارزار رقابت شدند. رقابتي كه در آن به يمن ردصلاحيتها و عدم حضور رقيب اصلاحطلب نتيجهاش مجلسي يكدست اصولگرا بود.
پايان فصل غرور
اما فصل غرور اصولگرايي بالاخره به سر رسيد و در انتخابات سال ٩٢ آنها عرصه را باختند. گفتهها و تحليلهاي آن انتخابات حالا كه به انتخابي ديگر نزديك و نزديكتر ميشوي دوباره سربرآورده است. عدهاي از اصولگرايان سعيد جليلي را عامل باخت ميدانند. ميگويند اگر او نيامده بود فضا دو قطبي نميشد و ميتوانستند روحاني را شكست دهند. برخي هم شكست را به گردن علي اكبر ولايتي مياندازند. ميگويند اگر او كوتاه آمده بود ميگذاشت قاليباف در ميدان رقابت به عنوان نماينده ائتلاف حضور يابد سبد آرايشان به جيب روحاني نميرفت. هرچه هست آنها سه سال وقت داشتند تا اشكالات كار را دريابند.
حالا هرچه زمان رو به جلو ميرود آنها بيشتر به انتخابات رياستجمهوري آينده ميانديشند.
آيا ميتوانند رياستجمهوري روحاني را تك دورهاي كنند؟ با محمود احمدينژاد مدل ٩٥ و ٩٦ چه بايد بكنند؟ عدهاي ساز حمايت از روحاني را كوك ميكنند و عدهاي ميگويند هرگز نام روحاني را بر برگه راي نخواهند نوشت.
اگر روزي احمدينژاد با رفتارهايش عامل انشقاق در جبهه اصولگرايي شد حالا تنها نام روحاني اين شكاف را عميق و عميقتر ميكند.
شكافي به بزرگي نام روحاني
اصولگرايان از همين حالا تبديل به دو گروه شدهاند. موافقان و مخالفان روحاني. موافقان ميگويند بايد به رييسجمهور فرصت داد تا در چهار سال دوم كشور را در مسير توسعه قرار دهد و ميوه رنجهاي چهار سال اول را بچيند.
در مقابل مخالفان برجام ايستادهاند. آنها تنها راه مقابله با توافق هستهاي را اخراج روحاني از پاستور ميدانند و هيچ بعيد نيست اگر عنان مجلس دهم را در اختيار ميگرفتند پيش از موعد سراغش ميرفتند.
حجم تخريب و حمله به روحاني نه مانند يك رييسجمهور
سه ساله كه شبيه رييسجمهوري است كه هفت سال مديريت كرده است و حالا بايد كليد رياستجمهوري را تحويل دهد. آنها از هر ابزاري براي منكوب كردن دولت روحاني استفاده ميكنند. در ميان موافقان روحاني راست سنتي وجه بارزي دارد.
چهرههاي اصيلي مانند علي اكبر ناطق نوري، علي اكبر ولايتي، سيد مهدي طباطبايي، سيد محمد غروي و ديگراني مانند مرتضي نبوي و حتي محمد رضا باهنر و شايد هم علي لاريجاني اميدوارند تا روحاني دوباره راي بياورد.
روز گذشته مرتضي نبوي گفتوگويي با خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) داشت كه در آن آشكارا به حمايت از رييسجمهور برخاست.
چند هفتهاي ميشود كه مرتضي نبوي از سكوت خارج شده و براي سامان دادن جبهه اصولگرايي آستين بالا زده و پيشنهاد پارلمان اصولگرايي را مطرح كرده است. او اين هفته نيز دو مصاحبه مطبوعاتي داشت كه يكي با هفتهنامه اصلاحطلب صدا و ديگري با ايرنا بود.
سيد مهدي طباطبايي، روحاني اخلاقمدار اصولگرا نيز با اينكه عضو جامعه روحانيت مبارزاست اما در حمايت از روحاني كم نگذاشت و حتي يك دورهاي شدن دولت روحاني را شعاري انحرافي اعلام كرد.
هرچه هست نام روحاني اين روزها بر شكاف عميق اصولگرايان اثر گذار است و آن را عميقتر ميكند. ماههاي آينده براي اصولگرايان ماههاي سختي است. آنها هنوز از ضربه هفتم اسفند و انتخابات مجلس قامت بلند نكردهاند كه بايد به فكر رقيب تراشي براي روحاني هم باشند.
منبع: اعتماد