یزدفردا"يکي از مولفههاي خانواده منسجم، پيوند عاطفي است که در اثر وجود و استمرار فضاي گفتوگو، تعامل افکار و تبادل نظر ميان اعضاي آن شکل ميگيرد. پيوند عاطفي، خود به عنوان يک عامل انگيزشي موجب ارتقاء انسجام خانواده ميشود و ...
يکي از مولفههاي خانواده منسجم، پيوند عاطفي است که در اثر وجود و استمرار فضاي گفتوگو، تعامل افکار و تبادل نظر ميان اعضاي آن شکل ميگيرد. پيوند عاطفي، خود به عنوان يک عامل انگيزشي موجب ارتقاء انسجام خانواده ميشود و اين سيکل ميتواند همچنان ادامه يابد. براين اساس پيوند عاطفي و انسجام خانواده با يکديگر همبستگي مثبت و بالايي دارند.
عوامل گوناگوني موجب آسيب ديدن پيوند عاطفي خانواده شده و انسجام آن را به مخاطره مياندازند. يکي از عوامل اثرگذار بر گسستگي انسجام خانواده، گسترش رسانههاي جمعي و استفاده افراطي از آنها ميباشد. رسانههاي جمعي بويژه رسانههاي شنيداري و غير متعامل به دليل کارکرد متنوع خود و ايجاد تغييرات پيوسته، بتدريج جاي ارتباط بين فردي از نوع چهره به چهره را گرفته و توانستهاند فضاي انفرادي را بجاي فضاي جمعي و اجتماعي خانواده حاکم کنند، بطوريکه گسترش تکنيکي رسانههاي شنيداري و رايانهاي، ارتباط مستقيمي با فردگرايي و دوري از گروه را نشان ميدهد.
در اين مسير، تعامل فرد با رسانه الکترونيکي و غير احساسي شکل ميگيرد و به دليل برتري تکنولوژيکي و تجهيز فني ابزارهاي رسانهاي، نوعي رعب فرهنگي و انفعال شخصيتي در فرد ايجاد ميشود. نتيجه اين ميشود که افراد خانواده به جاي گفتوگوي صميمي با يکديگر با ابزارهاي الکترونيکي ارتباط برقرار ميکنند، ارتباطي که فاقد بار عاطفي و احساسي است. اين آسيب در دو نوع ارتباط، بيشتر خود را نشان ميدهد: يکي ارتباط بين فرزندان و والدين و ديگري ارتباط بين زن و شوهر.
تجربيات نشان ميدهند که هر اندازه ارتباط ميان فرزندان و والدين و همچنين ارتباط ميان همسران به دليل تغيير مخاطب کاهش يابد، فاصله عاطفي و هيجاني و همچنين فاصله شناختي ميان اعضاي نظام خانواده بيشتر ميشود. آمارهاي رسمي نشان ميدهند که ميزان مشاهده تلويزيون توسط افراد ايراني نزديک به چهار ساعتونيم در روز است. اين ميزان بسيار زياد است و ميتواند موجب کاهش فضاي گفتوگو ميان اعضاي خانواده گردد. اين روند به افزايش فردگرايي و کاهش جمع گرايي منجر خواهد شد که عامل مهمي در آسيب ديدن انسجام خانواده قلمداد ميشود.
گروه خانواده، يک گروه پوياست. گروه تنها مجموعهاي از افراد نيست، بلکه نشاندهنده نوع و شکل روابط ميان اعضاي آن نيز هست. گروه را ميتوان مجموعهاي از افراد دانست که با برقراري ارتباط با يکديگر و انجام کار و فعاليت مشترک، هدف مشترکي را نيز دنبال ميکنند (بورمان، 1969، به نقل از فرهنگي،1382). درتقسيمبندي گروهها، خانواده را ميتوان جزو گروههاي کوچک بحساب آورد که با اندکي تفاوت، ازقوانين گروههاي بزرگ تبعيت ميکنند. ازمهمترين قواعد اين گروهها تحولي بودن آنهاست. تحول گروه گروه به عنوان يک نظام جمعي، همواره درحال تحول و تغيير ميباشد. خانواده نيز کم و بيش از آغاز شکلگيري خود از مراحلي گذر ميکند.
گذر از اين مراحل در جهت هدفمندي نظام (سيستم) ميباشد. هدف اصلي گروه خانواده، رسيدن به سطحي است که بتواند ثبات و تداوم خود را حفظ نمايد. اين هدف را ميتوان با عنوان انسجام خانواده نام برد که به آن گروه، شخصيتي پايدار ميدهد. به عبارت ديگر، انسجام گروه را ميتوان به عنوان سطح بالاي گروه (خانواده) مطرح نمود. وقتي اعضاي گروه بتوانند نيازهاي همديگر را درجهت هدف فردي و جمعي خود تامين نمايند، در واقع موجد انسجام گروه ميشوند. به عبارتي انسجام گروه به عنوان سطح بالاي تحول، در گرو مشارکت، هدفمندي و عملکرد متناسب با تامين تعامل نيازهاي اعضاي گروه ميباشد. بر اين اساس، انسجام خانواده را ميتوان به عنوان مهمترين مولفه پويايي و حفظ آن قلمداد نمود.
پيوندعاطفي اگر انسجام گروه به عنوان عامل پايداري خانواده، طبعا واجد مشخصههايي خواهد بود که تضمين کننده شخصيت پايدار گروه ميباشد. در روي آورد روانشناختي، پيوند عاطفي مشخصهاي است که فضاي رواني گروه را براي وصول به اهداف تعيين شده و انسجام، تسهيل ميکند. دليل آن، وجود نيروي انگيزشي پيوند عاطفي است که موجب ميشود اعضاي گروه درتامين نيازهاي يکديگر به صورت فعال مشارکت کنند.
پيوند عاطفي به دلايل گوناگوني پديدار شده و گسترش مييابد. يکي ازمهمترين زمينههاي ايجاد اين پيوند، وجود زمينه ارتباطات صحيح بين فردي است. اين ارتباط به درستي انجام نميپذيرد مگر آنکه اعضاي گروه با نوعي تفهيم و تفاهم و درک متقابل با يکديگر تعامل داشته باشند. يکي ازاين عوامل که ارتقادهنده پيوند عاطفي ميباشد، گفت و گو است که عبارت از برقراري ارتباط و تعامل کلامي با يک يا چند نفر ميباشد. درفضاي ارتباطاتي بويژه ارتباطات بين فردي، گفت و گو صرفا يک رفتارعادي نيست بلکه الگويي است که فضاي عاطفي و هيجاني حاکم بر مناسبات افراد را شکل ميدهد. گفت و گويي که واجد منظور ارتباطي و تعامل ميباشد، داراي دو مولفه و به عبارتي داراي دو مهارت ميباشد : يکي، مهارت گوش دادن وديگري مهارت همدلي. با بهرهگيري مناسب از اين دو مهارت ميتوان جريان ارتباطي گفت و گو را درجهت تفاهم و درک متقابل براه انداخت.
گوش دادن، با شنيدن متفاوت است. شنيدن يک عمل زيستي است که شامل دريافت يک پيام ازطريق کانالهاي حسي است، شنيدن، تنها بخشي از فرايند گوش دادن است. اما گوش دادن فرايندي است که عناصري چون دريافت، درک، توجه، معناگذاري و پاسخگويي توسط شنونده را در خود دارد (برکو وهمکاران،1953، ترجمه دکتر اعرابي و همکاران،1378). نکته ديگر آن است که فرايند گوش دادن همواره با ارتباط چشمي همراه است. تجربيات روانشناختي گواه اين يافته مهم هستند که هنرگوش دادني ميتواند کارکرد درمانگري نيز داشته باشد، که به وسيله ارتباط چشمي براه افتد. همچنين يافتهها نشان ميدهند که ارتباط چشمي به عنوان يکي ازمولفههاي اساسي ايجاد امنيت و توجه مطرح ميشود.
وقتي در مناسبات کلامي، گوش دادن با ارتباط چشمي همراه شود، طرفين ازيکديگر احساس احترام و توجه دريافت ميکنند، و اين امر به همدلي و درک متقابل آنها کمک ميکند. پس گوش دادن بدون ارتباط چشمي، بکار نميافتد و به مرتبه شنيدن، به عنوان يک عمل زيستي، نزول ميکند. اين دو مولفه را نميتوان ازهم تفکيک نمود. بر اين اساس، خانوادههايي که با يکديگر ارتياط چشمي برقرار و حرفهاي همديگر را خوب گوش ميکنند، واجد پيوند عميقتري نسبت به خانوادههاي ديگر ميباشند.
همدلي، فرايند عاطفي شناختي است که طي آن يک شخص از عواطف، احساسات و شناخت طرف ديگر آگاهي مييابد. برخي آن را به معني تجربه مشترک يک هيجاني در دو نفر ميدانند. کارل راجرز، همدلي را توانايي همراهي فرد با فردي ديگر به جايي که احساسات آن شخص او را رهنمون گرديده است، ميداند) پورافکاري، 1373)
وقتي دراثر گفت و گو، با عنايت به مولفههاي گوش دادن و همدلي، پيوند عاطفي در خانواده شکل ميگيرد، تاثير آن به صورت متقابل، موجب ارتقاي فضاي گفت و گو و انسجام ميشود و اين سيکل همچنان رو به تکامل ادامه مييابد، مگر آنکه اختلالي در روند تحول گروه بوجود آيد. به پاس استمرار فضاي گفت وگو، تعاطي افکار و تبادل نظر ميان اعضاي خانواده شکل ميگيرد. بر اين اساس، گفت وگو، پيوند عاطفي و انسجام خانواده، به عنوان متغيرهايي مطرح ميشوند که با يکديگر همبستگي مثبت و بالايي دارند و همديگر را تسهيل ميکنند آسيبهاي خانواده در مقابل، عوامل گوناگوني موجب آسيب ديدن پيوند عاطفي خانواده شده و انسجام آن را به مخاطره مياندازند.
يکي از اين عوامل، عامل تفرد است که به صورت واگرايي اعضاي خانواده، عمل ميکند. در دنياي پرشتاب فناوري امروز، ابزارهايي وجود دارند که افراد را به صورت انفرادي به خود مشغول کرده و آنها را از تعامل با ديگران باز ميدارند. رسانههاي جمعي از اين دسته ابزارها به شمار ميروند. البته اين موضوع نافي منافع ابزارهاي تکنولوژيکي نيست، اما نوع بهره برداري غير فرهنگي از ابزارهاي فني موجب شده است که کارکرد آنها عمدتا درجهت تقويت فردگرايي سوق پيدا کند. به عبارتي، اگرجريان فرهنگي شدن ابزارهاي رسانهاي تحقق بيابد، مضرات آنها به شدت کاهش مييابد و کارکرد اصلي خود را پيدا ميکنند. گرچه برخي نظريهها بيانگر اين مطلب هستند که ذات ابزارهاي الکترونيکي به دليل استفاده از عنصر تغيير، نميتواند موجد آرامش باشند، بلکه مخل آن ميباشند. برخي ديگر اين نظريه را افراطي و يک سويه ميدانند. البته وارسي اين دو نظريه در اين نوشته مقدور نيست و طرح اين مطلب دراين نوشته براي بيان لزوم رعايت احتياط درجهت استفاده از ابزارهاي رسانهاي ميباشد.
کارکرد رسانههاي جمعي بويژه رسانههاي شنيداري و غير متعامل به دليل کارکرد متنوع خود و ايجاد تغييرات پيوسته، به تدريج جاي ارتباط بين فردي از نوع چهره به چهره را گرفته و موجب شدهاند فضاي انفرادي، بجاي فضاي جمعي و عاطفي در خانواده حاکم شود، بطوري که گسترش تکنيکي رسانههاي شنيداري و رايانهاي، ارتباط مستقيمي با فردگرايي و دوري از فضاي رواني و عاطفي خانواده را نشان ميدهد. به عبارت ديگر، اين ابزارها، به تدريج فضاي رواني و محيطي گفت و گو را در يک ارتباط بين فردي، خدشهدار ميکنند و اعضاي گروه را به جاي همگرايي، به واگرايي سوق ميدهند، تا جاييکه هر عضو خانواده صرفا دريک فضاي فيزيکي مشترک زندگي کرده، اما هيچ تعاملي با هم نخواهند داشت. در ادامه، متاسفانه، اهداف آنها نيز به تدريج نسبت به هم، واگرا شده و منفک ميشوند.
در اين مسير، تعامل واقعي فرد بجاي آنکه با افراد ديگري در محيط انساني سامان بيابد، با رسانههاي الکترونيکي، شکل ميگيرد و به دليل برتري تکنولوژيکي و تجهيزات خيرهکننده رسانهاي، نوعي رعب فرهنگي و انفعال شخصيتي در فرد ايجاد ميگردد. نتيجه اين ميشود که افراد خانواده به جاي گفتوگوي صميمي با يکديگر که ميتواند به تقويت پيوندهاي عاطفي و انسجام اعضاي خانواده منجر شود، با ابزارهاي الکترونيکي ارتباط برقرار ميکنند، ارتباطي که فاقد بار عاطفي، احساسي و هيجاني است. به تعبير فوکوياما به دليل تحديد اخلاق و کيفيت زندگي امروزي به تدريج شاهد يک فروپاشي بزرگ خواهيم بود. اين فروپاشي در زمينههاي اخلاقي و درنهادها، بيشتر در زمينه خانواده اتفاق خواهد افتاد.
فضاهاي الکترونيکي و فردگرايي
آمارهاي رسمي نشان ميدهند که ميزان مشاهده تلويزيون توسط افراد ايراني نزديک به چهار ساعت و نيم در روز است. اين ميزان درکشورهاي ديگر به شش ساعت ميرسد. ميزان استفاده از اينترنت و اتاقهاي چت نيز در برخي کشورها بيشتر از اين گزارش شده است. بطوري که ورود مردان و زنان در اتاقهاي چت به عنوان «زندگي دوم» مطرح که زندگي اول را به مخاطره انداخته است. طبيعي است که زندگي دوم (اتاقهاي چت) ميزان زيادي از انرژي و وقت گفتگو را به خود اختصاص ميدهد.
مک گاير (به نقل از حميدي، مهديه،1383)ورود ابزارهاي رسانهاي را به ورود بيگانه تعبير کرده است و ميگويد:«به طور متوسط شش روز درهفته، بيگانهاي در خانه شما حضور دارد. بيگانهاي که آزادانه درهمه جاي خانه سرميزند و تاثير ميگذارد. اين بيگانه وظيفه سادهاي دارد و آن محدود کردن توانايي ما و بچه ها در تشخيص رويا از واقعيت ميباشد. ما به او اجازه ميدهيم که در هر ساعتي وارد خانهمان شود. اگر ما درباره بيگانگان و غريبهها به بچههايمان هشدار ميدهيم، متاسفانه درباره اين بيگانه هيچ هشداري به بچهها نميدهيم. اين بيگانه يکسره حرف ميزند و هرچه ميخواهد ميگويد وديگران هم سراپا گوش ميشوند». جان تيلور گاتر (1999)درباره وسعت دنياي مجازي ميگويد : «تلويزيون و رسانهها با صرف وقت کودکان به دنياي مجازي، فرصت تجربه دنياي حقيقي و آشنا شدن با واقعيتهاي جذاب، نشاط آور و حتي مخاطرهآميز را از آنان سلب ميکند و اين امر آنان را بيحوصله، حسود و. . . بار ميآورد.» گاتر براي جبران اين موضوع، اعتقاد دارد که کودک را با دنياي واقعي آشنا کنيد، طبيعت، ما بقي کارها را انجام ميدهد.
در گزارش ان واي تي (NYT)، زنان در آمريکا بيشتر از اينکه به فکر مراقبت از کودکان خود باشند، تلويزيون تماشا ميکنند. در اين گزارش آمده است که اين زنان در مرتبه اول تلويزيون تماشا ميکنند و خريد خانه و صحبت با تلفن در ردههاي بعدي ارتباط قرار دارند. مراقبت از کودکان و صحبت کردن با آنها در مراتب پايينتر قرار دارند. همانطور که ملاحظه ميشود، صرف وقت زياد براي رسانهها بمنزله کاهش ميزان ارتباطهاي انساني بويژه با کودکان ميباشد. اين روند، به افزايش فردگرايي و کاهش جمعگرايي منجر خواهد شد که عامل مهمي در آسيب ديدن انسجام خانواده قلمداد ميشود.
روانشناسان درحوزة روانشناسي شخصيت و اجتماعي براي آنکه بتوانند مطالعات بين فرهنگي را بويژه درباره خود و هويت سامان دهند؛ مقياس فردگرايي ـ جمع گرايي را به عنوان يک شاخص بکار ميبرند.
درکل يافتههاي تحقيقي نشان ميدهند که ميان کشورهاي غربي و شرقي تفاوتهاي قابل ملاحظهاي درباره شاخص فردگرايي ـ جمعگرايي مشاهده مي شود که دليل آن تفاوت درنوع نگرش، رفتار و فرهنگهاي متفاوت و ازجمله به چگونگي گسترش رسانههاي جمعي درمتن خانوادهها ميباشد.
پهناوري جهان، مسايل پيچيده اقتصادي، فناوري الکترونيکي و وضعيت اجتماعي اقتصادي بويژه فشار جهاني شدن، تغييراتي را ايجاد ميکنند که در زمينه تحول شخصيتي فرد و نيز هويت جمعي آنها در محيط اجتماعي و خانواده تاثيرات بسزايي دارند (بانهام وهمکاران، 2000).علت اصلي کاهش جمع گرايي و افزايش فردگرايي را به تجربيات فراوان شهرنشيني، شتاب فناوري و ويژگيهاي زندگي پر تنش و کاهش ارتباطات بين فردي نسبت ميدهند. کاهش فرهنگ گفتوگو و تعامل عاطفي بدليل کيفيت جديد زندگي، بيش از همه، هويت فردي و جمعي ملتها را تحت تاثير قرارداده و بتدريج آنها را به سوي فردگرايي سوق ميدهد.
ملاحظه:
گسترش پرشتاب فناوري بويژه فناوري الکترونيکي به ميزان زيادي کيفيت و روند طبيعي انسان را ازحالت عادي و طبيعي خارج کرده است و رفتارهاي جديدي را درعرصه فردي و اجتماعي بوجود آورده است. رفتارهاي جديد، به عرصه خانواده نيز گسترش پيداکرده است. مهمترين مشخصه اين رفتار، فردگرايي و کاهش احساس تعلق و پيوند عاطفي در گروه خانواده ميباشد. براي رهايي از اين کيفيت، گسترش فرهنگ استفاده از ابزارهاي رسانه اي به گونهاي که اين ابزارها درخدمت انسانها باشد، نه شکل دهنده رفتار، که البته کار سادهاي نيست. هر اندازه رسانهها، نجابت بيشتري بخرج دهند و به سلامت پيام خود اهميت بدهند، نميتوانند جاي ارتباط چهره به چهره را درمناسبات ارتباطي بگيرند. پس رويکرد خانوادهها بايد درجهت کاهش استفاده از ابزارهاي رسانهاي و استفاده مهار يافته از آنها در جهت اهداف قابل کنترل، سامان يابد. طبيعي است دراين وضعيت، فضاي خانواده براي گفتوگو و هم کلامي آماده ميشود.
تهيه و تنظيم: مركز اطلاع رساني معاونت اجتماعي فرماندهي انتظامي استان يزد