فقه و فرهنگ
حجت الاسلام والمسلمین احمد عجمین
جامعه اسلامی با جوامع دیگر انسانی تفاوتی اساسی دارد و آن تفاوت در ارتباط عقل با وحی برای وضع قوانین و مقررات می باشد،برخلاف سایر جوامع که ملاک آنها صرفا عقل بشری است که در شکل اجتماعی با بناء عقلا و عرف جامعه تحکیم می یابد.
وحی که در حقیقت راهنمای عقل برای تشخیص حق از باطل می باشد،کلام خالق هستی است که مسیر خلقت و راه و چاه نهفته در پیش روی انسانها را می نمایاند.
آدمی برای پیمودن راه درست که از آن تعبیر به صراط مستقیم شده است، نیازمند به هدایت خدای یکتاست و آنها که یگانگی خدا را انکار می کنند دچار مشکلی می شوند که راههای هدایت را نیز متعدد شمرده و در نتیجه قائل به صراط های مستقیم می شوند.
اگر بپذیریم که انسان در وادی این خلقت نیاز به کتاب آسمانی بعنوان دفتر راهنمای زندگی خود دارد در شناخت این کتاب و پیامبری که از جانب خدا وحی را دریافت نموده،باید به تحقیق و تفحص پرداخته،مطمئن شود که آخرین فرستاده خدا کیست و آن کتاب آسمانی چه نام دارد؟...
شاید رسیدن به اینکه آخرین فرستاده خداوند، نبی اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می باشد چندان دشوار نباشد،زیرا نگاهی به تاریخ پیامبران الهی و نیز بررسی سیره نبوی و معجزات آن حضرت به راحتی آدمی را به قبول رسالت ایشان وا می دارد و اعجاز ماندگار اسلام یعنی قرآن کریم در دسترس عام و خاص بوده و دیدن آیات شریفه قرآن کریم، انسان را به پذیرش این واقعیت دعوت می نماید که این کلمات نورانی نمی تواند از لسان بشر باشد و بصورت واقعی،وحی را احساس کند.
اینجاست که باید برای شناخت ابعاد گوناگون وحی،که در آیات شریفه قرآن کریم تبلور یافته است به سراغ مفسرینی رفت که نوعی برگزیده خداوند می باشند،زیرا هر چند با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ارسال وحی نیز پایان یافت و بعد از حضرت محمد صلی الله و علیه و آله،ختم نبوت اعلام شد،اما راه تفسیر وحی از طریق ائمه هدی علیهم السلام ادامه یافت و آنها بعنوان اولیاء خدا و حجت هایی که برگزیده او در تداوم ولایت الهی هستند،در قالب روایاتی که از آنان نقل شده است راه زندگی را به بشر آموخته اند.
در زمان غیبت کبری که آخرین حجت الهی چون خورشید که در پشت ابر غیر قابل دیدن شده باشد، بسر می بربم،فقها و علما با استنباط و فهم از آیات و روایات،احکام نورانی اسلام را استخراج و در قالب فتوا ارائه می نمایند و اینچنین است که جاده هدایت و صراط مستقیم همچنان به روی انسانها باز و گشوده می باشد.
فرهنگ بخش مهمی از زندگی جاری و روزمره انسانها را تشکیل می دهد که در حقیقت همان شکل و شیوه زندگی است از پوشش تا معماری،از معاشرت تا رفت و آمد،از نوع سخن گفتن تا آداب و سنن و ...
فقه نمی تواند فرهنگ را نادیده بگیرد،خصوصا که فرهنگ با هنر در آمیخته و از این طریق در درون زندگی انسان نفوذ می نماید.
فرهنگ و هنر جز لاینفک زندگی است و همچنان که انسان نمی باید از جامعه دور ماند و به تنهایی زندگی کند،نباید فرهنگ و هنر را که در شکل اجتماعی انسان بسختی می شود نادیده انگاشته و برای آن برنامه ریزی نکند.اسلام که همه ابعاد زندگی بشر را در بر می گیرد،قطعا برای فرهنگ و هنر نیز احکام خاصی دارد که فقه،متولی بیان آن می باشد.
فقه و فرهنگ،دروازه سعادت بشر در زندگی جاری و روزمره اوست.
اگر انسانها در شیوه زیستن خود،خدا را هادی و راهنمای خود بدانند،بهتر و بیشتر قدر خود را خواهند شناخت و از مسیر فطرت خویش فاصله نخواهند گرفت و راه رشد و تعالی را بر می گزینند و از انحطاط و سقوط در غرایز حیوانی در امان خواهند بود.
یزدفردا