زمان : 08 Bahman 1394 - 14:18
شناسه : 117797
بازدید : 28705
 آمریکا به دنبال تجزیه عربستان! آمریکا به دنبال تجزیه عربستان!

یزدفردا"یک تحلیلگر روس معتقد است سیاست راهبردی عربستان سعودی با آنجه آمریکا در منطقه دنبال می کند به شدت مغایرت پیدا کرده و یکی از گزینه های آمریکا برای رویارویی با سعودی تجزیه این کشور بوده است.


به گزارش وب سایت ایران رو،  سرگئی پتروف نویسنده و تحلیلگر روس معتقد است آمریکا تعمدا علاقه ای به نابودی داعش نشان نمی دهد و زمانیکه ایران به مدار نفود آمریکا وارد شود قطعا این کار را خواهد کرد.

این نویسنده روس در ادامه مقاله خود می نویسد:  در حالی که سراسر جهان انگشت به دهان مانده و نمی فهمد چرا جامعه جهانی نمی تواند از پس داعش که از ضربات نیروی هوافضایی روسیه، عملیات زمینی نیروهای مورد حمایت ایران و حزب الله لبنان و نیروهای مسلح بشار اسد و نیروهای مردمی سوریه ، ضربات نیرومندی خورده است، بر آید؛ جو منطقه خاور میانه به سرعت داغ می شود که این امر بر قیمت های جهانی نفت، قیمت هایی که بر اثر سیاست عربستان سعودی در زمینه صدور «طلای سیاه» همینطور فوق العاده پایین آمده است، اثر بسیار منفی می گذارد. هفته گذشته قیمت نفت بارها از حد روان شناختی 27 دلار بابت یک بشکه پایین تر آمده بود و فعلاً در سطح 30-29 دلار متوقف شده است. این امر به تولید نفت شیل آمریکا لطمه شدیدی زده و واشنگتن را به جستجوی مکانیزم های سیاسی تشویق قیمت های نفت وادار می کند. تصادفی نیست که از واشنگتن و لندن گزارش هایی واصل می شود که ایالات متحده حاضر است نسبت به تجزیه پادشاهی سعودی اقدام کند یا حد اقل ملک سلمان پادشاه فعلی را سرنگون کند زیرا وی علاوه بر بازی با قیمت های نفت، در بسیاری از زمینه های سیاست خارجی سرکشی از خود نشان می دهد و بدین وسیله به منافع منطقه ای آمریکا لطمه می زند.

چه چیزی موجب اختلاف نظر بین واشنگتن و ریاض شده است؟
ایالات متحده بر این اعتقاد است که موضع گیری سازش ناپذیر عربستان سعودی در اوپک علت مهم مشکلات آمریکاست زیرا تولید نفت عربستان سعودی در سال گذشته به حد نصاب تاریخی 10.3 میلیون بشکه در روز رسیده است. ایالات متحده هدف راهبردی سبقت گرفتن از روسیه در زمینه تولید نفت خام تا سال 2020 را دنبال می کند تا از این طریق بتواند صادرات نفتی روسیه به اروپا را کاهش دهد و به اقتصاد رو به انحطاط روسیه ضربه جدیدی وارد کند. فرض بر آن است که فدراسیون روسیه تا آن موقع روزی 10.15 میلیون بشکه تولید کند و آمریکا 11.58 میلیون بشکه. فقط از طریق انداختن عربستان سعودی از مقام رهبر جهانی صادرات نفت می توان به این هدف دست یافت.

عربستان سعودی در زمینه های دیگر نیز در حق آمریکا گناه کرده است. این کشور در سوریه، یمن و عراق از نیرو هایی پشتیبانی می کند که منافع آمریکا را نادیده می گیرند و صرفاً به نفع عربستان سعودی فعالیت می نمایند. سعودی ها حتی به نزدیکی ظاهری روابط با روسیه تن داده اند تا استقلال خود را به رخ آمریکا بکشند. ریاض از کاهش حمایت آمریکا از خاندان آل سعود و فقدان پشتیبانی نظامی از ماجراجویی های سعودی در زمینه تحریک انقلاب های رنگین در خاور میانه و عربستان که به مواضع منطقه ای آمریکا لطمه زده است، ناراضی است. واشنگتن به این نتیجه رسید که باید آنچه را که از دست رفته است، به خود باز گرداند.

جایگاه ایران در اختلاف نظرهای سعودی - آمریکایی
موضع گیری عربستان سعودی نسبت به ایران باعث ناراحتی ویژه آمریکا شد زیرا واشنگتن در زمینه بازسازی این منطقه که دو سوم تولید جهانی نفت و حدود 40% تولید جهانی گاز را تأمین می کند به ایران امیدهای زیادی بسته است. جمهوری اسلامی ایران بعد از رفع کامل تحریم ها و به روز آوری زیرساخت نفتی و گازی داخلی، بخش قابل توجه این تولیدات را بر عهده خود خواهد گرفت. طراحان راهبرد آمریکایی در سال 2014 فهمیده بودند که ایران در آینده نیز نه تنها یکی از عوامل ژئوپلیتیکی و قدرت اساسی منطقه خاور میانه و حوزه خلیج فارس باقی خواهد ماند بلکه همچنین در بازی قیمت ها در بازارهای جهانی حامل های انرژی نقش فعالی ایفا خواهد کرد. کاخ سفید می خواهد هر چه زودتر از این نقش کاربردی ایران استفاده کند.

مسکو می توانست با حمایت از تهران بر خلاف میل غرب، جلوی این تحول را بگیرد که همه ناظران بایستی این حمایت روسی را منطقی بدانند. روسیه می توانست همینطور به تحریم های ضد روسی غرب که به بهانه حوادث اوکراین اعمال شد، واکنش از خود نشان دهد و در واقع دو موضوع بحران اوکراین و اوضاع پیرامون ایران را با هم مبادله نماید. ولی مسکو این کار را نکرد که تنها اشخاص آگاه علت این رفتار روسیه را می دانند. مسکو شکست خورد و در عوض چیزی دریافت نکرد. ولی ایران از فرصت جدیدی برای جدا شدن از روسیه برخوردار شده و هر آن می تواند به اردوگاه غربی ملحق شود زیرا غرب قادر است هر مقدار سرمایه گذاری ها و فناوری های پیشرفته را به این کشور عرضه کند. حتی نمایندگان دولت فعلی ایالات متحده و سناتور های جمهوری خواه پنهان نمی کنند که رویکرد واشنگتن به ایران نه فقط شیوه عمل عادی آمریکا مبنی بر نگذاشتن همه تخم مرغ ها در یک سبد را منعکس می کند بلکه هدف ایجاد نیروی جدید (همراه با عراق) برای مهار زدن رهبر سنتی خاور میانه و بازیگر اساسی بازار جهانی نفت را دنبال می نماید. منظورمان عربستان سعودی است که به برپایی انقلاب های رنگین هم دست می زند. ولی این محاسبات هنوز کامل نشده است زیرا معلوم نیست آیا ایران حاضر است حتی برای تضعیف مهم ترین رقیب منطقه ای خود، در چارچوب طرح های آمریکایی بازی کند یا خیر.

به نظر می آید که تهران فعلاً برای این کار آماده نیست زیرا به خود اجازه داده است اتمام حجت آمریکایی درباره ادامه برنامه ساخت موشک های بالیستیک را زیر پا بگذارد که این پاسخ ایران بلافاصله بعد از تصمیم واشنگتن مبنی بر رفع تحریم ها از ایران داده شد. در هر حال، روشن است کدام طرف از همه این جریانات آسیب می بیند. قبل از همه روسیه ضرر می کند زیرا طی مدت فوق العاده طولانی از تحریم های ضد ایرانی غرب دنباله روی کرده و مشغول تفکر و تأمل درباره مصلحت همکاری با ایران بود. علت دیگر این رفتار روسیه، وجود مشکلات در زمینه اقتصاد در حال انحطاط و فقدان فناوری های توسعه یافته است. عربستان سعودی هم می بازد زیرا این کشور از درون ترک برداشته است که این نتیجه سیاست کوته بینانه آن در زمینه قیمت گذاری نفت و هزینه های عظیم جنگ های سوریه، یمن و عراق است. کار به جایی رسید که بنا به فرار اطلاعات از ریاض، ملک سلمان در صدد است بر خلاف ترتیب وراثت تاج و تخت، زمام امور کشور را به پسرش که وزیر فعلی دفاع عربستان سعودی است، واگذار کند.

چه چیزی قابل انتظار است؟
همه مراتب فوق این واقعیت را به اثبات می رساند که جنگ سوریه، مناقشه عراق و بحران یمن در حکم مرحله کلیدی تقسیم بازار جهانی نفت هستند که این روند بدون تضعیف عربستان سعودی و تقویت ایران امکان پذیر نیست. تصادفی نیست که واشنگتن و بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا کار احمقانه مقامات سعودی را که اوایل ماه ژانویه سال جاری آیت الله نمر النمر عالم نامدار شیعه و مدافع حقوق بشر، سه هم زرم شیعه وی و 43 مدافع سنی حقوق بشر را،اعدام کردند، مسکوت نمودند. دامن زدن مناقشه شیعه و سنی در شرایط جاری به نفع ایالات متحده است که همین امر باعث واکنش نسبتاً آرام به این اعدام خشن و بی معنی فعالان شیعه عربستان سعودی شده است.

واشنگتن از اینکه مناقشه شدید سیاسی بین عربستان سعودی و ایران بروز کرده و ریاض آن را باخت، بسیار خوشحال شد و خرسندی خود را پنهان نمی کرد. آمریکایی ها به همین علت اجرای تصمیم پاییز سال 2015 خود مبنی بر تقسیم عراق به سه قسمت شیعه نشین، سنی نشین و کردنشین، آن هم با اتکا بر عملیات داعش در عراق را به حال تعلیق در آوردند. ایالات متحده در شرایط جاری نمی خواهد ناراحتی مسئولین ایران را بر انگیزد. ایران به تجزیه عراق که ممکن است شیعیان بر اثر آن بخشی از سرزمینی را که الآن کنترل می کنند از دست بدهند، علاقه مند نیست. در میان این اراضی می توان به مناطق تاریخی سنی نشین و از جمله بغداد که در خط جدایی بین شیعیان و سنی ها واقع شده است، اشاره کرد. شیعیان همچنین می توانند میدان بسیار بزرگ شمالی نفت را که در نزدیکی کرکوک واقع شده و به خاطر داعش به دست کردها افتاده است، از دست بدهند.

ایالات متحده و متحدانش می توانستند مدت ها پیش داعش را در عراق سرکوب کنند. برای این کار حتی به کارگیری گسترده نیروی زمینی آمریکا لازم نبود و کافی بود بیشتر از ارتش عراق و نیروهای ائتلاف کشور های عربی یعنی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، مصر، اردن و عربستان سعودی استفاده شود. ولی واشنگتن لج می کند و به این کار تن نمی دهد. البته هر موقعی که ایران به مدار نفوذ آمریکا بیفتد، حتماً این کار (سرکوب داعش) را خواهد کرد. البته ایرانیان هم آرزو ندارند دوباره فریب آمریکا را بخورند زیرا از تجربه طولانی و بسیار اسفناک به اصطلاح تعامل با آمریکایی های عهدشکن و طراحان راهبرد بریتانیا برخوردارند. انگلیسی ها بهتر از همه کنشگران خارجی دیگر، خاور میانه را شناخته اند و آنها بودند که طرح تقسیم عربستان سعودی به 5-4 قسمت را که در مجموع با مرزهای 90 سال پیش یعنی قبل از تشکیل دولت واحد سعودی، بین کیان های دولتی عربستان ( حجاز، عسیر، حصه و غیره) مطابقت دارند، تهیه کردند.

اسراییل هم نقش نیروی باز دارنده را ایفا می کند. البته واشنگتن کم و کمتر دیدگاه اسراییل را در نظر می گیرد که اسراییل همینطور نسبت به آمریکا رفتار می کند. تصادفی نیست که تصمیم ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه مبنی بر رفع تحریم صدور سامانه های ضد هوایی اس-300 به ایران باعث نگرانی جدی اسراییل شد. اسراییلی ها فعالیت ایران در منطقه را صرفاً از زاویه براندازی مواضع خود و عربستان سعودی در نظر می گیرند زیرا ریاض در حال حاضر با دولت یهودی علیه تقویت جمعیت های شیعه منطقه جبهه واحدی تشکیل داده است. تلاش های ایرانیان در جهت جای پا باز کردن در شبه جزیره عربستان باب طبع عربستان سعودی، مصر و اردن که به تزریقات مالی سعودی وابسته اند و نیز پادشاهی های کوچک حاشیه خلیج فارس نیست زیرا در این صورت ریاض به عنوان تکیه گاه همه رژیم های محافظه کار سنی و دیکتاتوری نظامی مصر تضعیف خواهد شد. رویارویی میان ایران و عربستان سعودی روز به روز شدید تر می شود.

فردای روزی که مسکو منع صدور اس-300 را رفع کرد، بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت ایران از اوپک درخواست کرد تولید نفت را به میزان 5% یا 1.5 میلیون بشکه در روز کاهش دهد. در همان زمان النعیمی وزیر نفت عربستان سعودی سفیر روسیه در ریاض را پیش خود دعوت کرد تا از طریق وی پیامی برای مقامات روسیه درباره قیمت های نفت منتقل نماید. ریاض سعی می کند با وعده های کمک مالی، سرمایه گذاری ها و معاملات عظیم در زمینه همکاری نظامی فنی مسکو را از تهران جدا کند. به نظر می آید که مسکو دوباره زیر بار این حرف ها رفته است ولو اینکه سعودی ها در گذشته کرملین را فریب داده و هیچ یک از قراردادهای پاراف شده در زمینه همکاری نظامی فنی را اجرا نکرده و به اقتصاد فدراسیون روسیه حتی یک دلار به صورت سرمایه گذاری نداده بودند. ولی مسکو در چارچوب آن توافقات جلوی صدور قطعنامه غربی شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره اعمال تحریم های مالی و اقتصادی علیه ایران را نگرفته بود.

سفر 18 ژانویه سال جاری امیر قطر به مسکو هم تصادفی نبود. رئیس جمهور روسیه حتی به او شاهین شکاری را اهدا کرد که شیوخ عربستان برای چنین هدیه ای ارزشی بالاتر از هر نشان دولتی قایل هستند. و این در حالی است که دوحه حامی اساسی گروهک های تروریستی در سوریه و از جمله خشن ترین و سازش ناپذیر ترین گروهک جبهه النصره است که با حضور نیروی هوایی روسیه در سوریه مقابله می کند. بعید نیست که شبه نظامیان همین گروهک خلبان روسی هواپیمای سو-24 را کشته باشند. مسکو همچنین از روابط بسیار گرم دوحه با آنکارا از جمله در زمینه تعامل سرویس های ویژه و از همکاری ضد روسی و ضد ایرانی قطر با ترکیه در زمینه سوریه اطلاع کامل دارد. به عبارت دیگر، مسکو در جو باشکوهی از نزدیک ترین دوست اردوغان استقبال کرد در حالی که روسیه خود اردوغان را تحریم کرده و با ترکیه روابطی را قطع کرده است که ده ها میلیارد دلار سود می داد. این امر فقط بدان معناست که امیر قطر به مسکو وعده های آنقدر زیادی داده است که او را شایسته دریافت شاهین شکاری ساخت.

 عکس های متعدد از مراسم مذاکرات و اهدای این پرنده با حضور غیر قابل فهم سرگئی شویگو وزیر دفاع روسیه، بر همین امر گواهی دارد. در شرایطی که روسیه تا کنون با قطر همکاری نظامی و نظامی فنی نداشته است، وزیر دفاع در این ملاقات ها چکار می کرد؟ گفتنی است که شبه نظامیان مخالف اسد در قطر آموزش دیده و معالجه شدند و افسران نیروهای عملیاتی ویژه قطر گاهی فرماندهی دسته های تروریستی مخالفان مسلح سوری را بر عهده خود دارند. در هر حال، اگر تحریم های ضد روسی حفظ شود و قیمت های نفت در سطح فعلی باقی مانده یا بیشتر افت کند، قراردادها در زمینه همکاری نظامی فنی و حتی تزریق 15-10 میلیارد دلار قطری به اقتصاد روسیه، بی فایده خواهد ماند. ولی ایران از نزدیکی روابط ما با قطر احساس نگرانی خواهد کرد.

معادلات سوریه، عامل یمن و تناسب احتمالی جدید نیروها
در عین حال از لندن به فضای اطلاع رسانی مطلب جدیدی انداخته شد: ادعا می شود که گویا ولادیمیر پوتین از بشار اسد رئیس جمهور سوریه درخواست کرد استعفا بدهد. روزنامه با نفوذ «تایمز مالی» در شماره 22 ژانویه خود به نقل از دو مسئول سرویس اطلاعاتی غربی مطلبی در این مورد درج کرد. به نوشته این روزنامه، ایگور سرگون رئیس سابق اداره کل اطلاعات که اوایل ماه ژانویه سال جاری فوت کرد، به سوریه سفر کرده بود تا این پیام را به اسد منتقل کند ولی رئیس جمهور سوریه این پیشنهاد را با لحن شدیدی رد کرد و به سرگون فهماند که روابط بین روسیه و سوریه بدون ریاست وی حفظ نخواهد شد.

ولی در زمینه یمن هیچ چیز مبهمی باقی نمانده است. جبهه یمنی، میدان مانور سعودی ها را به طور قابل توجهی تنگ کرده است. با هر حمله موشکی و بمباران مناطق شیعه نشین صنعاء و شهرهای دیگر یمن خطر اشاعه آتش جنگ به سرزمین عربستان سعودی شدت می یابد. استان شرقی عربستان سعودی که عمدتاً شیعه نشین است و در آنجا تقریباً تمام نفت سعودی تولید می شود، به یک بمب تأخیری تبدیل می گردد که انفجار آن می تواند خاندان آل سعود را سرنگون کرده و باعث فروپاشی این کشور شود که آمریکا همین را می خواهد. بالاخره اداره امور دولت های کوچک تر از اداره کشور بزرگ و سرکشی که حکام آن به فراوانی دلارهای نفتی بد عادت شده اند و با استفاده از این ثروت کشورها و سازمان های با نفوذ سیاسی را به منظور سرنگونی رژیم های مغضوب می خرند، آسان تر است. «ایران رو» در سال گذشته بارها مطالب تحلیلگران درباره احتمال ظهور امپراطوری جدید در شبه جزیره عربستان را درج کرده بود. این امپراطوری می توانست شیعیان و اسماعیلیان مقیم عربستان سعودی، یمن، بحرین، عراق و سایر کشورهای منطقه یعنی قریب به 75 میلیون نفر را متحد بکند.

روشن است که در حال حاضر مناقشه بین المللی با ابعاد وسیعی توسعه می یابد. کشورهای زیادی اعم از عربستان سعودی، قطر، کویت، امارات متحده عربی، مصر، اردن، بحرین، مراکش، پاکستان و سودان به این مناقشه کشانده شده اند. ممکن است کار به رویارویی وسیع بین سنی ها و شیعیان و به مناقشه شدیدتر بین کشورهای عربی و ایران بکشد که شیعیان عراق، لبنان و سوریه در این مناقشه از ایران جانبداری خواهند کرد. با عنایت به اینکه هر سال قریب به 20 هزار کشتی از طریق باب المندب از دریای سرخ به اقیانوس هند رد می شوند، جنگ یمن می تواند فاجعه حمل و نقل را تحریک کند که در این صورت مواضع عربستان سعودی در زمینه صادرات جهانی نفت تضعیف شده و مشکلات پیچیده فعلی اجتماعی - سیاسی و مذهبی کشور سعودی شدت خواهد یافت. لازم به ذکر است که عملیات ریاض و متحدانش علیه قیام کنندگان حوثی یمن با موافقت مسکوت - ولو بدون مشارکت - واشنگتن شروع شد. و این بدان معناست که واشنگتن عربستان سعودی را که بر اثر جنگ سوریه تضعیف شده است، به مناقشه جدید در کشوری کشاند که در آنجا ایران منافع و نفوذ عظیمی دارد.

امروزه در خاور میانه ساختار جدید ژئوپلتیکی شکل گرفته است. آمریکا با ایران بلوک مشترک تشکیل می دهد و روسیه با اسراییل. تصادفی نیست که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در جریان سفر اخیر خود به روسیه بالاخره فهمید که صادرات آینده سامانه های اس-300 به تهران منعکس کننده تمایل مسکو به حفظ موازنه بین جهان عرب به ریاست عربستان سعودی و مصر از یک سو و جمهوری اسلامی ایران و متحدانش در قسمت شیعه جهان عرب از سوی دیگر است. هر دو طرف متخاصم از منابع عظیم نفت و گاز برخوردارند که این امر برای ایالات متحده اهمیت حیاتی دارد. از اینجا می توان استنباط کرد که چیزی مانع از نزدیکی روابط بین اسراییل و روسیه در شرایط تشدید روابط آنها با واشنگتن و بر اساس وحدت منافع در مبارزه با افراطی گری اسلامی، نمی شود. تعامل نظامی فدراسیون روسیه با ایران در سوریه و عراق - که باید به یمن هم گسترش یابد - و توسعه همکاری نظامی فنی با تهران به مسکو اجازه می دهد از گذر سریع ایران به مدار نفوذ واشنگتن جلوگیری کند زیرا این تحول می تواند فوراً بر مناقشات سوریه و عراق اثر گذاشته و به منافع روسیه در قفقاز جنوبی و شمالی و در آسیای مرکزی ضربه جدی وارد بکند. ولی اگر مسکو بر مبنای مجهولی با عربستان سعودی و قطر روابط نزدیک تری برقرار کند (انگیزه های مالی روشن است ولی معلوم نیست روسیه در عوض غیر از گذشت در سوریه و عراق باید چکار کند؟)، می تواند در تهران سوء ظن ها و تردید های زیادی به وجود آورد.

در نهایت امر، روسیه بالاخره باید برای خود تصمیم بگیرد که در خاور میانه با چه کسی شراکت داشته باشد. در این اثنا نباید فراموش کرد که همه این دسایس زیر سر آمریکاست چرا که این کشور نفوذ خود را در عربستان سعودی، قطر و تمام شورای همکاری حاشیه خلیج فارس از دست نداده و در عین حال می تواند با فناوری های فوق العاده مدرن و منابع مالی بی کران تهران را به خود جلب کند.