زمان : 04 Bahman 1394 - 19:17
شناسه : 117534
بازدید : 5884
آموزش ارزش های اخلاقی به کودکان آموزش ارزش های اخلاقی به کودکان زینب بیك، روانشناس

 یزدفردا"سرویس اجتماعی"خبرهای پلیسی" کارشناسان امور تربیتى معتقدند: فرد باید قلباً به مواردى متقاعد شود تا تمایلات درونى نسبت به آن پیدا کند.

به بیان دیگر عادت به انجام کارهاى صحیح پیدا کند چه اینکه کسى او را در حال انجام آنها ببیند یا نبیند.

 به تدریج این فرد به انسانى تبدیل خواهد شد که با اختیار خود راستگویى را انتخاب مى‌کند حتى اگر به ضررش باشد یا به خاطر آن تنبیه شود.

انسانى که علاوه بر نیازهاى خود به احتیاجات دیگران نیز توجه دارد بدین‌ترتیب او یاد مى‌گیرد که در کنار دیگران زندگى کند و زندگى اجتماعى را به خوبى پیش ببرد.

 والدین مى‌توانند با ارتباط دادن ارزش‌ها با مفاهیم معنوى این اراده را در وى تقویت نمایند اما اگر مفاهیمى که مطرح مى‌کنند در رفتار و اعمال روزمره قابل لمس نباشد تبدیل به پند و موعظه شده و تاثیرى نخواهد داشت. از این رو شیوه رفتار و گفتار والدین در شیوه زندگى فرزندان اهمیت بسیارى دارد.

 کودک نیاز دارد بداند آن قدر خوب و با ارزش است که والدین او را دوست بدارند، حتى اگر غذایش را روى زمین بریزد و یا با آزار و اذیت‌هایش همه را معذب کند. بدین ترتیب مسئولیت رفتارش را نیز مى‌پذیرد.     
انجام رفتارهاى اشتباه کودک در برخى شرایط، امرى عادى است اما با قرار دادن برخى محدودیت‌ها یاد مى‌گیرند که رفتار خود را کنترل کنند.

البته نیاز به تنبیه شدید در هنگام گذشتن از مرزهاى مشخص شده وجود ندارد. اما باید قوانین روشنى وجود داشته باشد که عمل نکردن به آن عواقبى را در پى داشته باشد. براى مثال محرومیت از تماشاى تلویزیون یا نرفتن به پارک و زمین بازى مى‌تواند عواقب این قانون‌شکنى محسوب شود.

اهمیت محدودیت ها

گاهی ما به عنوان افرادی بالغ سعی می کنیم در شرایط خطر قرار نگیریم زیرا مطمئن نیستیم که در آن شرایط بتوانیم از خودمان دفاع کنیم. پس چطور می توانیم کودکان را به صحنه های خطر بفرستیم با این توجیه که نشان دهیم به آنها اعتماد داریم.

با کودکان صادق باشید. وقتی برای وارد شدن به محیطی پرخطر به شما می گویند: «آیا به من اعتماد نداری؟»

صادقانه بگویید: « من حتی زمانی که خودم هم سن تو بودم به خودم اعتماد نداشتم که بتوانم در چنین محیط پرخطری قدم بگذارم. ورود به بعضی از مکانها که در سنین بالا مشکلی ایجاد نمی کند در سنین پایین می تواند خطرناک باشد. وظیفه من به عنوان والدین تو این است که تو را از موقعیت های خطرناک حفظ کنم.»

این جواب، کودک را عصبانی می کند ولی پیام مهم تر دارد: « شما به اندازه ی کافی از او مراقبت می کنید و تلاش می کنید در خط مستقیم حرکت کند. برای شما راحت تر خواهد بود که آنها را به حال خود رها کنید ولی این سختی را به جان می خرید تا از آنها محافظت کنید.»

کودکان با علم به این مسائل ، شما را امتحان می کنند

تصور این که ایجاد محدودیت باعث می شود کودکان ما را دوست نداشته باشند در ما نسبت به ایجاد محدودیت ها ایجاد شک می کند. شاید علت این شک در گذشته ی زندگی ما باشد.

آنها قدرت فوق العاده ای دارند. اگر در دوران کودکی مادری داشتید که صبح زود برمی خاست و برای شما صبحانه ای گرم آماده می کرد در این زمان ترغیب می شوید آنگونه عمل کنید.

والدین درونی ما باعث می شوند نسبت به کودکان بخشنده باشیم، سخت گیری نکنیم یا برعکس جدی باشیم و خشن برخورد کنیم. آنها ما را نسبت به محدودیت های منطقی نابینا می کنند.

اگر پدر و مادرتان در کودکی به شما محبت نکرده اند ممکن است واکنش شما معکوس باشد و نسبت به فرزندان خود بیش از حد محبت نشان دهید.

 خیلی مهم است که بدانیم در هر زمان به عنوان والدین پنهانی خود با فرزندانمان گفتگو می کنیم یا به عنوان والدی که خود انتخاب کرده ایم. چه وقت مشغول ترمیم محرومیت های دوران کودکی خودمان هستیم و چه وقت با بخش بالغ شخصیتمان با آنها گفتگو می کنیم.

در هر مرحله فقط یک رفتار را تغییر دهید

برای تغییر رفتار کودکان نیازمند طرح برنامه هستید. این برنامه دو بخش دارد:

1- چگونگی صحبت با کودک

2- مشخص کردن اهداف تغیر رفتار

برای تغییر رفتار در کودکان لازم است به گونه ای با آنها صحبت کنید که احساس شرمندگی نکنند. اگر کودک تصور کند شما به همکاری او نیاز دارید بهتر همراهی خواهد کرد تا وقتی که به او دستور بدهید.

«لازم است با تو صحبت کنم. 5 دقیقه وقت داری؟ من مدتهاست که به شلوغی خانه فکر می کنم. به کمک شما نیاز دارم. از تو می خواهم مسئولیت هایی را به عهده بگیری: لباس های کثیف را در سبد لباس ها بریز، قفسه های کتاب اتاقت را مرتب کن و ... می دانم که از عهده این کارها خوب برمی آیی.»