بسم رب الشهداء والصدیقین
ولا تحسبن الذین قتلوافی سبیل ا...امواتا"بل احیاهم عند ربهم یرزقون
وگمان نکنید کسانی که درراه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه آنان زنده اند ونزد پروردگارشان روزی می خورند
هرکه دارد هوس کرببلا بسم ا... هرکه دارد به دل شورونوا بسم ا...
دریغا دیر آمده ایم!اما سپاس خدارا که لطف خودرا شامل حالمان نمود وتوفیق آمدن به سرزمین عشق وایثار را نصیبمان کرد.
برادرم !اینجا جائیست که به خاطر آمدنت به اینجاپیش پدرومادرت گریه والتماس کردی وگفتی پدرجان !اگر به من اجازه رفتن ندهید تا زنده ام نزد خدا ومردم شرمسارم .
برادر عزیزم !قدم به جایی گذارده ام که درنامه ات نوشته بودی جای همگی اینجا خالیست .افسوس حال که ما آمده ایم جای شما خالیست .اما نه !اینجا هنوز عطر وجود عزیزانمان را می دهد که به ما آرامش خاصی می بخشد .دل کندن ازاین دیار غربت آشنا سخت است چون اینجا همه چیز بوی عشق حسین(ع) را میدهد.
برادرحسین جان !به جایی آمده ام که محل عشقبازی توبا خدایت بود .هرگز برای رفتن به جاهای دیگر چنین احساسی نداشته ام که برای آمدن به کربلای شلمچه ات بی صبرانه روز شماری می کردم .امسال بهاررا زیباتر از همیشه احساس میکنم زیرا توفیق زیارت قتلگاه شما وهمسنگرانتان نصیبم گشته که حاضر نیستم آن را با گردش درباغ ارم شیراز ، دیدن از دریای شمال وسی وسه پل اصفهان عوض کنم به دلیل آنکه آنها نیز پابرجا بودن خود را مدیون خون شما عزیزان هستند.
شهدا! آمده ایم تا سیزده مان را باشما برگزارکنیم چرا که سیزده را همیشه با خانواده به درکرده ایم به خاطر یک رسم دیرینه ،ولی سیزده را با شهیدان به درکردن رسم نیست ،بلکه افتخار است .شما ویارانتان سیزده های زیادی را با زیبائیهایی که از خمپاره ها ورشادتها می دیدید به درمی کردید ولذت می بردید مانیز آمده ایم تابا تجسم آن رشادتها وزیبائیهای وصف ناپذیر بهترین سیزده رابگذرانیم .
یا حسین !نام شلمچه مانند نام تو زیباست .اینجا شلمچه است .((لام آن مصداق لاله ، "م" محبت ومهرورزی "چ"چشمه پاکی وزیبایی و"ه"نشان از همیشه جاودان آن دارد)).
حسین جان !امام ومولای من !از کربلای ایران تا کرب وبلای توراهی نیست .ازاینجا هم می توان عطر وجودت را استشمام کرد همانگونه که عاشقانت نیز با احساس شمیم وجودت سر از پا نشناخته وبه پیروی از معشوقشان سر خودرا فدای سرورشان کردند وچه عشقی زیباتر از این سراغ دارید ؟!شاید اگر برادرم سرش را به همراه پیکرش با خودبه وطن آورده بود اینچنین خوشحال نمی شدم زیرا مانند مولایش با جدا بودن سراز بدن زیبا ترین وکاملترین تفسیرها راازعشق به معبود کرد .من نیز به هوای سرتو به اینجا آمده ام همانطور که زینب به دنبال سر برادرمی رفت .
خاک اینجا مقدس است به خاطراینکه سرتو جزئی از خاک آنست .شاید هنوز سرها وپیکرهایی دراینجا باشند پس بیائید آرام قدم برداریم .
باید به خاک آن بوسه زد زیرا اشکهای شبانه شهیدان درحال مناجات به شوق شهادت فراوان برروی آن ریخته شده وخاک آن را معطرکرده ،یادتان باشد اینجا قطعه ای از بهشت است پس باوضوواردشوید .بی جهت نیست که اینجارا کربلا نام نهاده اند .مگر کربلای ایران غیراز کربلای حسین (ع) است!آنجا سرامام حسین را ناجوانمردانه ازبدن جدا کردند اینجا سرهای زیادی فدای آن سرمقدس شد .آنجا ابالفضلی باوفا بود که دستهای اورادرحالیکه مشک آب رابرای طفلان برادرمی آورد بی شرمانه قطع کردند اینجا هم ابالفضلهایی به یاد سقای دشت کربلا بی آنکه آب بنوشند با لب تشنه جان دادند .آنجا بدن شهیدان رازیرسم اسبان از بین بردند اینجا با تانک ومین جوانان مارا زنده قطعه قطعه نمودند.آنجا حسین (ع) به علی اکبراجازه رفتن نمی داد تااینکه علی اکبر به اصرار پدرراراضی نمود. اینجانیز بودند علی اکبرهای جوانی که با التماس وزاری از پدرهایشان اجازه آمدن گرفتند.آنجا قاسم تازه داماد به میدان رفت اینجا تازه دامادهای زیادی با لباس دامادی به جبهه آمدند وعروسی خودرا با حضور ملائک درآسمان جشن گرفتند .
آنجا آخرین سرباز توعلی اصغری بود که بوسیله حرمله تیرخورد اینجا نیزسربازان کوچک علی اصغربودند که حرمله ها آنان رادرحالیکه درخواب نازبودند تیرزدند وبرای همیشه سیراب نمودند.
آنجا قتلگاهی بود که سر عزیز فاطمه (ع)را ازبدن جداکردند اینجا هم یزیدیان قتلگاهای زیادی کندند وعزیزانمان را یکجا درآن شهید کردند.آنجا یک خواهر دلسوخته ای بود که به دنبال گل گمشده اش حسین (ع) می دوید اینجا هم خواهران دلسوخته ای هستند که به دنبال حسین هایشان می گردند.اما زینب جان !فرق ما باشما دراینست که شما درتمام لحظات کنار حسینت بودی ولی ما این افتخاررانداشتیم شما واهل بیت گرامی پیامبررا به اسیری بردند ودرچهل منزل گرداندند ولی جوانان غیور وطن ما نگذاشتند یزیدیان زمان ما اینکاررا انجام دهند زیرا که آنان مانند پدرانشان از هیچ جنایتی فروگذار نمی کردند.آری اینجا یقینا" کرب وبلاست
زینب جان انشاءا..روزی همگی به دیدار از کربلای حسینت خواهیم آمد ..
لازم به ذکر است این دلنوشته توسط اعظم زارع "خواهر شهید" درجمع کاروان راهیان نوروخانواده های شهدا قرائت گردیدوبواسطه خوابی که همان شب درمنطقه شلمچه دیده شد مورد تایید شهید منظور میرزا حسین زارع واقع گردید.روحش شاد ویادش گرامی