زمان : 18 Aban 1394 - 21:23
شناسه : 113916
بازدید : 11258
 جعل پرونده بابک زنجانی از داخل زندان! / شانصدمین جنایت ظریف! بابک زنجانی از 89 تا 94 جعل پرونده بابک زنجانی از داخل زندان! / شانصدمین جنایت ظریف!

جعل پرونده بابک زنجانی از داخل زندان!

 
۱۱ مهر ۱۳۹۴/نماینده دادستان پرونده میلیاردر نفتی گفت: بابک زنجانی از طریق کارمندان زندان اوین با بیرون زندان، ارتباط می گرفت و توسط خواهرش تغییراتی در پرینت پرونده ها ایجاد می کرد و پرونده در حقیقت، جعل می شد.

به گزارش واحد تامین خبر یزدفردا، رضا نجفی روز شنبه در اولین جلسه دادگاه پرونده بابک زنجانی و دو متهم دیگر در بخشی از قرائت کیفرخواست افزود: بابک زنجانی از خواهرش، تقاضا کرد تا به کارمندان شرکت هلدینگ سورینت اطلاع دهد که در پرینت شرکت «آی وان تو آی وان» (سیستم طراحی شده برای شرکت هلدینگ سورینت) تغییراتی ایجاد کند و این، یعنی متهم در مرحله تحقیقات نیز دست از جعل برنداشت.

نماینده دادستان اضافه کرد: پس از دستگیری خواهر میلیاردر نفتی و تحقیقاتی که از وی در تاریخ سوم شهریور 93 در جلسه بازپرسی به عمل آمد؛ وی گفت؛ بابک اعلام کرد جداول را در سایتی بگذارند و آن را به روز کنند و 15 هر ماه میلادی این جدول ها باید در سایت قرار می گرفتند که این کار را خانم «س . چ» انجام می داد.

به گفته نماینده دادستان و مبنی بر اظهارات خواهر بابک زنجانی، با «س.چ» به سمت وزارت اطلاعات می رفتیم تا یک نسخه را به دست کارشناس وزارت اطلاعات برسانیم.

نجفی سپس به جلسات تحقیقات مقدماتی دیگر از خواهر بابک زنجانی به ترتیب در نهم و سی ام شهریورماه سال گذشته اشاره کرد و گفت: خواهر زنجانی گفته بود که برادرش در نامه ای از او خواست تغییرات را انجام دهد و پرینت را هر ماه به دادگاه تحویل دهند و از زمانی که نامه را از بابک تحویل گرفته ام به «س. چ» تحویل داده ام و در اولین ملاقات در دفتر من خواستیم این کار را انجام دهیم که نشد؛ چون تغییرات فقط در شرکت، انجام شدنی بود.

نجفی اضافه کرد: خواهر بابک زنجانی گفت؛ پرینت 201 صفحه ای را یکبار خودم و یک بار «س.چ» تحویل دادگاه داده ایم. البته این جداول و فهرست از یک ماه قبل تنظیم و به پی دی اف تبدیل شده بود؛ بدین صورت می خواستیم نشان دهیم صورتحساب مربوط به ماه گذشته بوده است.

نجفی افزود: بابک زنجانی به خواهرش نامه می نویسد تا از هالوک و رستم ( این افراد در خارج کشور بسر می برند) بخواهد مستنداتی برای اخذ وام 15 میلیارد یورویی از شرکت آی وان ایجاد کنند که هالوک به رستم می گوید؛ این کار شدنی نیست چون علاوه بر تحریم بودن، نام بابک نیز بر سر زبان ها افتاده است.

به گفته نماینده دادستان ، «س.چ» در جلسات بازجویی گفته بود؛ چهار نوبت پرینت 201 صفحه ای را به بازپرسی تحویل داده است و این پرینت ها را خودشان می ساختند.

به گفته وی، «س.چ» در اعترافاتش آورده است که 13 آیتم در سیستم «آی وان تو آی وان» را تغییر می داده که البته جزییات این اظهارات در یکصد و چهلمین جلد پرونده آورده شده است.
نجفی اضافه کرد: خانم «س.چ» در تحقیقات گفته؛ نخست تلفنی با خانم زنجانی صحبت کرده ام و یک برگ را که دست خط آقای زنجانی بود، نشانم داد و از من خواست یک نمونه از آن را درست کنیم که یک نمونه از آن را درست کردیم و به خانم زنجانی رسانیدم و او نیز بعد از اصلاح نسخه، آن را به ما برگرداند.

نماینده دادستان خاطرنشان کرد: «س.چ» همچنین بیان کرد؛ 15 هر ماه میلادی یک نسخه از فایل را به وزارت اطلاعات می فرستادیم که این خواسته بابک زنجانی بود و چهاردم فروردین برای رساندن پیام آقای زنجانی به وزارت اطلاعات رفته و با کارشناس آن ملاقات کرده است.

به گفته نجفی، بابک زنجانی برای مستند کردن اظهارات کذب خود مبنی بر دریافت 15 میلیارد یورو تسهیلات، منابع جعلی ارزی را نشان داد.

نماینده دادستان با بیان اینکه سوئیفت یک موسسه بین المللی کاملاشناخته شده و بابک زنجانی بیان داشته است که تسهیلات خود را از آی وان، زیر مجموعه موسسه سوئیفت دریافت کرده است ، اظهارداشت: از این رو از بانک مرکزی خواستیم تا در این باره تحقیق کند و ببیند آیا موسسه سوئیفت زیرمجموعه ای به نام آی وان دارد یا نه.

وی اضافه کرد: براساس استعلامات انجام شده از سوی بانک مرکزی و پاسخ مدیر منطقه ای سوئیفت، این موسسه اعلام کرد که هیچ شرکت زیرمجموعه ای ندارد و براساس این استعلام موسسه سوئیفت مانند بانک، مجوز مالی ندارد و نمی تواند وام پرداخت کند؛همچنین این موسسه هیچ رابطه سازمانی با شرکت استیدی بنکرز ندارد و (هلدینگ سورینت) فقط به عنوان یک شرکت، ثبت شده و یک نهاد متصل نشده به سوئیفت در دوبی است.

به گفته نجفی در تحقیقات در مرحله بازپرسی دلیلی بر وجود موسسه استیدی بنکرز احراز نشده است و بابک زنجانی با چهار میلیون دلار بانک «اف آی آی بی» و با 10 میلیون دلار، بانک کنت را خریداری کرده است و به گفته این متهم، (ح.ف.ه) در تاسیس این بانک ها نقش ویژه ای داشته و قرارداد فروش 60 درصد سهام بانک های فوق به بانک ملت را او(ح.ف.ه) امضا کرده است.

نجفی گفت: اعضای هیات مدیره بانک «اف آی آی بی » با بانک ملت وارد مذاکره می شوند و 60 درصد سهام آن را به مبلغ 90 میلیون یورو به بانک ملت واگذار می کنند و بانک ملت نیز بعد از یک دوره مشارکت در یک سال و اندی، مجددا سهام خود را به ارزش 160 میلیون یورو به بابک زنجانی برمی گرداند و به گفته میلیاردر نفتی، متهم به نام (ح.ف.ه) پنج میلیون یورو بابت این قرارداد از وی دریافت کرده است.

امروز نخستین جلسه رسیدگی به پرونده میلیاردر نفتی و دو متهم دیگر این پرونده در شعبه 15 دادسرا و دادگاه انقلاب اسلامی استان تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به صورت علنی برگزار شد.

بعد از پایان این جلسه، وکلای مدافع متهمان و وزارت نفت و سه متهم پرونده صورتجلسه را امضا کردند.

شانصدمین جنایت ظریف!

۱۱ مهر ۱۳۹۴ -/یادداشت دریافتی- احسان مظاهری؛ در اینترنت می‌خوانم که بعضی‌ها تهدید کرده‌اند واکنش سخت نشان خواهند داد، بعضی‌ها فریاد زده‌اند وزیر غلط اضافی کرده است و بعضی‌ها هم تلویحاً می‌گویند جاسوس است!

دستپاچه می‌شوم و سریع سایت‌ها را زیر و رو می‌کنم که ببینم ظریف، این وزیر دوست داشتنی چه کرده که همکارانش می‌خواهند به او واکنش سخت نشان بدهند. یکهو اینترنت قطع می‌شود. لعنتی لعنتی لعنتی. سه بار پشت سر هم می‌گویم لعنتی. مثل همیشه قطع و وصلی دارد و سرعتش روزی یک کیلومتر.

با خودم فکر می‌کنم نکند همانجا در نیویورک پناهنده شده باشد. بعد می‌گویم ظریف و این کار‌ها! ناگهان فکر بدتری ذهنم را مشغول می‌کند. یعنی ممکن است با عربستان روی هم ریخته باشد؟!

این بار زبانم را آنقدر گاز می‌گیرم که نفسم بند می‌آید. فرارو، فارس، تابناک و بقیه هیچکدام باز نمی‌شود. نکند در توافق دسته گلی به آب داده باشد و مجلسی‌ها ایرادش را پیدا کرده‌اند. نه نمی‌شود، مجلسی‌ها در بحث علم و فن دیپلماتیک و تدوین قرارداد حریف ظریف نمی‌شوند. نه این یکی هم نیست. پس چه کرده این ظریف.

اینترنت درحال احتضار است و جان می‌کند. چه می‌دانم شاید هم از دوران جوانیش در آمریکا چیزی کشف کرده‌اند که ضد ایران و مردمش عمل کرده و با کسانی ارتباط داشته که الان در سازمان آیپک پست گرفته‌اند! این هم که نه. نمی‌شود. افکار احمقانه من! پس داستان چه بوده؟ کلافه می‌شوم. اینترنت برمی گردد. باورت می‌شود؟ انگار واقعا راه افتاد!

سریع هر سایت خبری دم دستی را باز می‌کنم. زود زود زود. سه بار پشت سر هم می‌گویم زود. همه اخبار را سریع مرور می‌کنم. تیتر‌ها را می‌خوانم.

تیتر‌ها اینهاست: بازگشت روحانی از نیویورک به ایران. نه این خودش نیست. ظریف با فیلیپ هاموند دیدار کرد. این هم نیست. احمدی‌نژاد گفته دوره مال مردم خوری‌ها تمام می‌شود. هم اعصابم به هم ریخته هم خنده‌ام می‌گیرد. اصلا یک وضعی است.

بعدی نوشته ظریف با اوباما با هم سلام و احوالپرسی کردند. با خودم می‌گویم چه جالب.

خبر بعدی گفته سخنرانی روحانی در سازمان ملل با جمعیت زیاد حضار شنونده همراه بوده است. نه این هم ربطی ندارد.

آهان پیدا شد. نوشته ظریف باید استیضاح شود! همین است باید همین را بخوانم. مثل فرفره خبر را می‌خوانم. هیچی داخلش نیست. فقط نوشته برجام باید رد شود و ظریف استیضاح. دیگر ظاهرا به دلیلش کاری نداشته است.

خبر بعدی درباره آوارگان سوری و پدر ایلان است که کنار دریا مرد. بغض می‌کنم. خبر بعدی فاجعه مکه است. بغضم ادامه پیدا می‌کند. چندتا خبر دیگر هم هست درباره بابک زنجانی و شکایات و حکایات جهانگیری و احمدی‌نژاد. پس کو؟

ظریف چه کرده است. دلم می‌خواهد بدوم تا خود وزارت خارجه شماره تلفنش را بگیرم و بگویم ظریف، پدرجان، چکار کرده‌ای جان من؟ اما چون دولتی که بر سر کار است گفته امید داشته باشید ناامید نمی‌شوم و باز هم می‌گردم. روزنامه‌ها ببینم چه نوشته‌اند.

لعنتی لعنتی لعنتی. اینترنت باز هم قطع می‌شود.

دست به اس‌ام اس می‌شوم. به این و آن پیام می‌دهم که داستان چه بوده؟ مادربزرگم زنگ می‌زند و می‌گوید کدام داستان؟!

اشتباهی برای او هم فرستاده‌ام. هی سوال می‌پرسد. خواهش می‌کنم که قطع کند چون منتظر پیام‌ها هستم. می‌گوید باشه. اما قطع نمی‌کند. می‌پرسد ظریف کدام بود؟ می‌گویم: سیاسی است. می‌گوید‌‌ همان مو سفیده نیست که فحش نمی‌دهد؟ می‌گویم چه؟ باز می‌گوید‌‌ همان که مردم دوستش دارند؟ می‌گویم‌‌ همان است مادربزرگ. می‌گوید من دعاش می‌کنم. با لبخند می‌گویم فعلاً تا اطلاع ثانوی دعا نکن. می‌گوید منظورت کدام داستان بود؟! خداراشکر تلفن خودش قطع شد.

فقط سه تا پیام آمده. سریع می‌خوانم. هیچ کس خبر ندارد. یکی هم نوشته من سیاسی نیستم. نوشتم یادت باشد بعد برایم توضیح بدهی چه ربطی داشت! با خودم می‌گویم ظریف ظریف ظریف. چیکار کردی جواد؟

تلفنم زنگ می‌خورد. از آنطرف خط می‌گوید بخوان؟ می‌گویم خوانده‌ام اما ندیده‌ام. می‌گوید باز بخوان. همه تیتر‌ها را برایش می‌خوانم. می‌گوید خب همین بود دیگر.

می‌گویم چه؟ کدام؟ شیب؟ می‌گوید همین که دست داده با اوباما دیگر. تلفن را قطع می‌کنم. صدای بووووووووووووق تلفن. به یاد مادر هوگو چاوز می‌افتم و دست اوباما. دوباره تیتر‌ها را می‌خوانم. استیضاح! جاسوس! غلط کرده!

انگار نه انگار که به دنیا گفت هیچ کس، هیچوقت حق ندارد یک ایرانی را تهدید کند. انگار نه انگار این همه بی‌خوابی، این همه زحمت، این همه خستگی و ویلچرنشینی برای مملکت. انگار نه انگار که با حرف‌هایش به غربی‌ها چقدر به خودمان افتخار کردیم. انگار نه انگار! آقای ظریف، آقای ظریف، آقای ظریف، من معذرت می‌خواهم.