در اینکه شرایط اقتصادی در این دو سال اخیر بد شد حرفي نيست. اگر آقاي روحاني درآمدهای نفتی را بیان میکند چرا نميگويد درآمدهای نفتی در این سالها ۴۰ درصد کاهش پیدا کرد و نرخ رشد منفی اقتصادي۵درصدی براي عدم فروش نفت است.
مگر بي تدبيري در سياست خارجي علت كاهش صادرات نفت نبود؟
از سال ۱۳۹۰احمدینژاد از سیاست خارجی خلعید شد.
منظورتان چه کسانی است؟
ارادههایی که در بخشهایی از ارکان حاکمیت حضور داشتند احمدینژاد را از حاکمیت حذف و اخراج کردند و او دیگر هیچ نقشی در سیاست خارجی نداشت. از سال ۹۰مشکلاتی که برای او ایجاد کردند برای اولین بار در تاریخ انقلاب یک رئیس جمهور را منحرف خواندند. بعد از راهپیمایی ۹دی و انزوای شدید اصلاح طلبان و هاشمی هسته اصلی اصولگرایان میخواستند قدرت را یکپارچه در دست بگیرند و تنها مزاحم آنها احمدینژاد بود. حتی بنی صدر هم تا وقتی بر سر کار بود به او اتهامی نزدند. احمدینژاد توی میدان مین کار را پیش برد.
به نظر شما این اتهامات بیدلیل بود؟ و آيا افراد مسئله دار نزدیک این فرد دست به خلاف نمیزدند؟
بله، درست است. اما اگر کسی هم خلاف کرده باید شناسایی و برخورد کنند ولی نباید یک موج سیاسی برای برخورد با یک جریان باشد. بابک زنجانی متخلف است، با وی برخورد شود ولی نباید تهمت انحراف به احمدینژاد زده شود.
من یک سوال دارم؛ در این مدت گذشته بارها اتهاماتی را اعم از اعتقادی، اخلاقی و اقتصادی به مشایی زدند، اگر این اتهامات درست بود که قوه قضاییه باید وی را دار میزد! قطعا دولت احمدینژاد مانند بقیه دولتها خطا داشته و باید برخورد شود ولی نباید سیاه نمایی شود. در همین راستا باید اشاره کنم در زمان احمدینژاد آنقدر مجلس را بزرگ کردند که امروز مجلس شده مسئله اي براي دولت و وزرا را به مجلس میکشند. این دوستان باید بدانند ساختار سیاسی ایران از سال ۶۸ عوض شد و امروز دولت در پیشانی نظام است و مجلس به دولت جفا میکند.
مجلس منتخب مردم ا ست و حقی برای سوال و نظارت دارد، به نظر شما این بحث درست است؟
آنقدر که آقای روحانی نماد انتخاب مردم است، مجلس نیست. مجلس یک رای متکثر و پراکنده است، شما میتوانید رای آقای روحانی را در هر شهر با رای نماینده اول آن شهر مقایسه کنید، مطمئنا رای آقای روحانی بیشتر است و باید به این جایگاه احترام گذاشت و مجلس نباید با دولت تقابل کند. در ساختار سیاسی کشور نباید عدم توازن ایجاد میشد که نتوانند امروز آن را جمع کنند. مجلس هشتم و نهم، دولت احمدینژاد را فشل کردند.
این حرف شما را قبول نداريم، در زمان آقای حداد این گونه نبود.
بله، ولی از سال ۸۷ به بعد ماه عسل احمدینژاد تمام شد، به این دلیل که آنها فکر میکردند احمدینژاد اصولگراست در صورتی که او هیچ وقت اصولگرا نبوده است. باورهای احمدینژاد با این افراد فرق میکرد.
این حرف درست نیست، آقای احمدینژاد با حمایت همین اصولگراها رئیس جمهور شد.
خیر. اصولگرایان مجبور بودند از احمدینژاد حمایت کنند چون نمیخواستند به هاشمی و موسوی رای بدهند.سال ۸۴بخش عمدهای از اصولگرایان از لاریجانی و قالیباف حمایت کردند.
ببخشید سال ۸۴ چه کسی احمدینژاد را میشناخت که به او رای بدهد اگر اصولگرایان از وی حمایت نميكردند، امکان نداشت رئیس جمهور شود.
ايشان در شهرداری کار ميکرد و با آبادگران بالا آمد و آنها کسانی بودند که در علم و صنعت با او همکاری میکردند و از چهرههای شاخص اصولگرا نبودند و از حلقههای احمدینژاد بودند.
این حلقه اگر اصولگرا نبود، چه نام داشت؟
اسم خاصی نمیتوان برای آن گذاشت ولی احمدینژاد نه با اصولگرایان و نه با اصلاح طلبها رابطهای نداشت اما امروز بیشتر با اصولگراها نسبتی ندارد تا اصلاح طلبان. احمدینژاد در مبانی کلان با اصولگرایان در تضاد است.
البته احمدینژاد به حزب اعتقادی ندارد.
خیر. مخالف نیست ولی میگوید ساختارهای حزبی توان فعالیت در جامعه را ندارد.
اصلیترین مرزبندی احمدینژاد با اصولگرایان روی کلمه مردم است. اصولگرایان بعد از سال ۸۰ گفتند ما ۴شاخص داریم؛ اول امام (س) دوم رهبری، سوم اسلام و آخرانقلاب. احمدینژاد از آنها پرسید جایگاه مردم کجاست؟! آیا رهبری و امام بدون مردم مفهومی دارد؟ و اینجا بود که اختلاف احمدینژاد با اصولگرایان شروع شد و میتوان بروز اختلاف بین احمدینژاد با آنان را بر سر کلمه دموکراسی دانست. آنها میخواستند تعریفی از رهبر معظم انقلاب بیاورند که تنها مختص به خودشان و گروه خاص باشد، خیر رهبري متعلق به ۷۵ میلیون نفر است.
خب چرا این حرفها را علنی نمیزد؟
نمیگذاشتند.
این همه تریبون و رسانه داشتند کی نمیگذاشت؟ ایشان که این همه حرف زدند؟
صحبتهای احمدینژاد را آنطور که میخواستند منتشر میکردند تا سوگیری منفی داشته باشد.
به نظر شما ضعف گروه رسانهای خود احمدینژاد نبود؟
مگر چندتا رسانه داشت.
ایرنا، ایران و هزارتا بنگاه خبری دیگر.
خیر، یک ایرنا و روزنامه ایران بودند که خوب مدیریت نشدند.
البته فراموش نکنید خودتان هم از مدیران رسانهای وی بودید.
بله، بنده هم درست کار نکردم و رسانههای زمان احمدینژاد حرفهای مدیریت نشدند. زمان آقای احمدینژاد همین یالثاراتی که توقیف شده است تیتر یک زد، مشایی را دستگیر کنید و آقای مشایی تنها به این تیتر خندید، ولی شما ببینید امروز کسی میتواند تیتر کند محمد نهاوندیان را دستگیر کنید؟ باید به یالثاراتیها بگویید آن مردی که به اهانتهایتان لبخند میزد رفت!
آقای داوری! اهالی رسانه زمان آقای رامین را هم به یاد دارند و جای دفاعی نیست.
اگر احمدینژاد عملکرد رامین را قبول داشت او را نگه میداشت. اعتقاد احمدینژاد به آزادی سیاسی و آزادی بیان به مراتب از جریان اصلاح طلب بیشتر است.
آیا احمدینژاد به سیاست بازمی گردد؟
خیر نمیآید.
نمیآید یا نمیگذارند یا نمیتواند بازگردد؟
هیچ انگیزه و ارادهای برای بازگشت به حاکمیت ندارد
پس چرا این همه تلاش کرد که مشایی را رئیس جمهور کند و در کنار او بایستد؟
بحث آقای مشایی فرق میکرد. بعد از رد صلاحیت ایشان در جلسهای به من گفتند باري از روی دوشم برداشته شد. آقای مشایی گفت من فقط اتمام حجت کردم.
اتمام حجت؟ با کی؟
احمدینژاد اسفند ۹۱ در جلسهای گفت: اگر ما در عرصه نباشیم پیروز انتخابات جریان آقای هاشمی است و اصولگرایان فکر میکنند که رئیس جمهور میشوند چرا که پای این افراد هیچ وقت به پاستور نمیرسد.
اصولگرایان خط و مشی مشخصی ندارند و تابع قدرتاند و با قدرت خود را تنظیم میکنند و تنها تضاد استراتژیک در داخل ساختار جمهوری اسلامی مربوط به آقای احمدینژاد و آقای هاشمی است. امروزه بخش اعظمی از اصلاح طلبان هم در کنار آقای هاشمی هستند وبه نظر من آقای خاتمی و آقای هاشمی نیز یک روح در دو بدن هستند.
این به دلیل اتفاقات سالهای اخیر نبود؟
خیر هر چه جلوتر رفتیم شکافها شفافتر شد و در حال حاضر دو گروه در جامعه با هم در تضادند؛ طرفداران احمدینژاد و هاشمی.
هنوز آقای احمدینژاد طرفدار هم دارند؟
بله. شما اگر به شبکههای اجتماعی نگاهی بیندازید، میبینید که از سکولارترین افراد تا هیاتیها وحزباللهیها طرفدار احمدینژاد هستند.
کدام هیاتیها و حزب اللهیها؟ حاج منصور که از بزرگان هیاتیها و حزب اللهیها بود از احمدینژاد رو برگرداند!
بحث منصور ارضی فرق میکند.
همین منصور ارضی سال ۸۴ و ۸۸ رای فراوانی را برای احمدینژاد جمع کرد.
خیر. بنده قبول ندارم. اگر منصور ارضی پایگاه اجتماعی داشت هنگامی که سال ۷۶ که از ناطق حمایت کرد ناطق را رئیس جمهور میکردند. سال ۷۶ تمام حزباللهیها به ویژه همین آقای ارضی و برخي از نظاميان با خاتمی بد بودند ولی شهرک محلاتی بیشتر به آقای خاتمی رای دادند و نسبت به احمدینژاد همین طور است. مردم ایران از بعد از جنگ به دنبال تغییر بودند و به این دلیل به خاتمی و احمدینژاد رای دادند.
بالاخره قدرت در دستان برخی افراد است.
قدرت این موارد نیست. آقای خاتمی یک اقبال عمومی به آن است و اگر اعتباری دارد به دلیل جایگاه خود ایشان است و احمدینژاد هم به این اعتقاد دارد. آقای احمدینژاد به ما گفت پیروزی خاتمی در انتخابات برکت برای کشور و نظام بود و اگر ناطق رای میآورد نظام را به سقوط میکشاند و انسداد ایجاد میکرد و من معتقد هستم اگر آقای خاتمی در حال حاضر نیز کاندیدا شوند راي بالايي خواهند آورد.
چرا؟
برای آزادیهاي اجتماعی که اصلاحات داشت، جامعه به اصلاحات نیازمند است.
صحبت از آقای خاتمی و حوادث ۸۸شد، به نظر شما فاشیست خواندن و خس و خاشاک نامیدن معترضان به وسیله شما و احمدینژاد سبب برپا شدن آن حوادث نشد؟
من به کسی فاشیست نگفتم. گفتم اگر فضای انتخابات از عقلانیت خارج و احساسات وارد شود درست نیست چرا که اولین بارهیتلر این کار را کرد. آقای احمدینژاد هم افرادی را که جلوي وزارت کشور شلوغ کردند این حرف را زدند. باید اشاره کنم احمدینژاد، موسوی را دوست داشت و دارد و شخص احمدینژاد دوبار برای آزادی موسوی اقدام کرد.
چه اقدامی؟
احمدینژاد به شورای عالی امنیت ملی نامه زد و گفت که حصر موسوی به نفع کشور نیست. رابطه این دو با هم بسیار نزدیک بود و احمدینژاد بارها در دولت از نظرات مهندس موسوی استفاده کرد.
چه رابطه نزدیکی؟ احمدینژاد در آن مناظرات چنان رفتاری نشان داد.
مهندس موسوی بحث کردان را مطرح کرد و آقای احمدینژاد هم این بحث را بازگو کرد که وقتی خانم رهنورد کارمند بوده است و نمیتوانست درس بخواند چرا غیرقانونی مدرک گرفت، که این بحث با سوءتفاهم به آن مشاجرات کشید. البته اشاره کنم که در فضای انتخاباتی اینگونه مباحث اتفاق میافتد مانند مشاجراتی که آقای روحانی و قاليباف با هم داشتند ولی در حال حاضر با هم همکاري میکنند.
نکته مثبت احمدینژاد ایستادن به پای دوستانش بود، اما به نظر شما درست است تا انتها برای کسانی مانند مرتضوی، مشایی و زنجانیها نیز بایستد؟
عباس عبدی به من گفت خیلی به احمدینژاد انتقاد دارم ولی او از مردهاي سیاست است. احمدینژاد تا آخر پای کردان ایستاد ولی هاشمی که به کرباسچی مدیون بود یك قدم برای او بر نداشت. این برخورد احمدینژاد هم برای این است که افرادی که با هم کار میکنند باید همه جور با هم همکاری کنند.
یعنی آنقدر که پشت مرتضوی ایستاد؟
در حق مرتضوی اجحاف شد. گزارش تحقیق و تفحص متوسط ۸۰۰روز طول میکشد ولی گزارش تامین اجتماعی ۱۴۸ روز آماده شد و این نشان میدهد قرار بوده است گزارش زود تمام شود و به صدمین روز دولت آقای روحانی برسد.
نظرتان در رابطه با همکاری مشایی و بابک زنجانی چيست؟
اصلا مشاییشناختی از زنجانی نداشته است. سایت آینده آنلاین گزارشی نوشت که بابک زنجانی هم از مصلحی دستور ميگرفت و هم از مشایی، چرا این دو نفرکه با هم رابطه خوبی نداشتند. باید با زنجانی همکاری داشته باشد؟ بنابراین به این نتیجه میرسیم که بابک زنجانی ارادی کار میکرد. ولی احساس میکنم برخورد با بابک زنجانی فراتر از این حرفها باشد و مصلحت انتشار نداشته باشد. یکی از کارشناسان گفت بعد از بابک زنجانی هیچ گروهی سعی نمیکند تحریمها را دوربزند و برخی از دور نخوردن تحریمها سود میبرند و میخواهند به جمهوری اسلامی فشار بیاورند که هرطوری شده مذاکرات را به نتیجه برسانند.
و حرف آخر؟
حذف احمدینژاد شکستهای پیاپی اصولگرایان را در پی خواهد داشت یعنی نه در مجلس و نه در ریاست جمهوری پیروزنخواهند بود.
زیرزمینهای رازآلود! نام «بابک زنجانی» و «سعید مرتضوی» و برخی دیگر از زیرزمینیها به روی زمین آمدند
۲۵ دی ۱۳۹۲/این سالها با عملکرد دولت احمدینژاد به جایی رفتیم که نگو و نپرس. نهتنها برخی از انواع موسیقی و هنرها زیرزمینی شد که اقتصاد و آدمها هم به قعر زمین رفتند. گویا که دوره «اعتدال» پیشرو باید فرصتی برای واکاوی حقایق مدفونشده و آدمهای فراموششده باشد.
امروز یکی از همین آدمهای رازآلود، قرار است روی زمین بیاید و دادگاهی شود. خیلی هم معرفی نمیخواهد؛ «سعید مرتضوی» را دیگر بچههای کلاس اول هم میشناسند. روزنامهنگاران از شنیدن نامش خاطرهها به یاد میآورند و کارگران، اینروزها، دل پردردی از او و همراهانش دارند.
«زیرزمین»های بیشمار، میراث فکری و عملکردی «محمود احمدینژاد» برای امروز تاریخ و هویت ایرانیان است. خیلی از مردم درگیر قیمت چندبرابرشده مرغ و برنج و غم نان بودند که جناب آقای خاوری با میلیاردهاتومان در جیب، راهی کانادا شد و پرونده اختلاس سههزارمیلیاردتومانی افشا شد.
هنوز ماجرای «خاوری» و پرونده اختلاس سههزار میلیارد تومانی تعیین تکلیف نشده بود که به یکباره خبر رانتخواریهای عجیب «بابک زنجانی» و «خاصهبخشی»های آقای مرتضوی مثل بمب صدا کرد و نقش معاون اول دولت دهم در ماجرای اختلاس بیمه ایران و «حلقه فاطمی» بازخوانی شد.
البته اتفاق خاصی هم نیفتاده، تنها نام «بابک زنجانی» و «سعید مرتضوی» و برخی دیگر از زیرزمینیها به روی زمین آمدند. یا به عبارت دیگر رازها از پرده برون افتاد؛ البته آن هم بخشی از رازها و رمزها.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این سالها، برخی زیرآبی رفتهاند. اگر روزی سفرههای آبی و قناتها، زیر شهر تهران در جریان بود و غنیمتی برای شهر و بیآبیها به شمار میآمد حالا «سفرههای فساد زیرزمینی» در گوشه و کنار پراکنده شده و اگر چشمهای تیزبین زودتر این منابع زیرزمینی را شناسایی نکنند، گفتمان اعتدال هم راه به جایی نخواهد برد.
آقای روحانی چه بخواهد و چه نخواهد تا سالهای آینده باید شاهد رسیدگی به انواع پروندههای دولتهای نهم و دهم باشد. هرچند برخی جریانات سیاسی از سر شوخی و تفریح بنا دارند پرونده زنجانی را تا دوران اصلاحطلبی متصل کنند اما کمتر کسی میتواند «حسن رعیت»ها، «سعید مرتضوی»ها و «بابک زنجانی»ها و برخی دیگر از «کارچاقکن»ها را به این آسانیها به جریانهای سیاسی رقیب بچسباند.
آقای روحانی، گفتهاید که نباید اجازه داد اندیشه یا نقدی زیرزمینی شود اما باید بدانید، در سالهای گذشته زیرزمینهای فراوانی پیدا شده تهران و خیلی دیگر از کلانشهرها، حیاطخلوتهای کوچک و بزرگی یافته و مسیر اجرای اصل44 پیچوخمهای اساسی داشته. گاهی هم به بیراهه رفته و از مسیر مستقیم خارج شده.
با این حال آغاز محکمه سعید مرتضوی، فرصتی برای رویآوردن به یک رویکرد کلان در سطح جامعه است، تلاش برای انتقال اقتصادها، آدمها و روابط کلیدی زیرزمینی به روی زمین.
حالا پای او روی پوست موز رفته و باید درباره پرونده کهریزک و مسایل دیگر پاسخگو باشد. شاید محکمه امروز فرصتی باشد برای تامل درباره چرایی و چگونگی عملکرد افرادی چون او.
عدهای میگویند، مرتضوی مهره سوختهای بیش نیست و حالا همه به نقد او روی آوردهاند، اما سوال این است که چرا باید همه افراد مهرهسوخته شوند تا نقدشان آغاز شود؟ دولت «تدبیر و امید» فرصتی برای درافتادن با زیرزمینیها و تقویت عدالت میان روی زمینیها است.