یزدفردا:تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۴/کاش این ۷ خودرو هرگز تولید نمیشدند!
برخی اوقات کمپانیهای تولید کننده اتومبیل بعد از مدتی که تولید یکی از خودروهای خود را متوقف میکنند، گاها آن را دوباره باز میگردانند و در این بین گاهی اوقات میتوان این خودروهای مجدد عرضه شده را یکی از غولهای بازار دانست. برای مثال کمپانی شورولت، تولید کامارو را در سال ۲۰۰۲ متوقف کرد اما هشت سال بعد دوباره آن را بازگرداند و توانست موفقیت زیادی نیز کسب کند. همچنین کمپانی Dodge نیز Challenger خود را دوباره بازگرداند و نتایج خوبی نیز گرفت.
اما باید بدین نکته نیز توجه کرد که تمام محصولاتی که توقف تولید شدهاند و دوباره باز گردانده میشوند تضمینی برای موفقیت، نظیر کامارو و… ندارند. پس با این اوصاف برخی از خودروها به هیچ وجه نباید دوباره بازگردانده شوند. اکنون در این مقاله تصمیم داریم به معرفی ۷ اتومبیل بپردازیم که کمپانیهای تولید کننده نباید آنها را مجددا تولید کنند.
Ford Taurus
اولین نسل از فورد Taurus توانست یک قدم بزرگ برای افزایش شهرت این کمپانی محسوب شود. بدون شک در آن زمان نیز علاقهمندان خودرو دوست نداشتند به سمت اتومبیلهای جلو محرک بروند اما ظاهر زیبای این خودرو باعث میشد که بسیاری از افراد به سمت آن حرکت کنند. در واقع فورد این خودرو را به عنوان جایگزینی برای LTD عرضه کرده بود. در مقایسه با فورد LTD، فورد Taurus بسیار جذابتر بود و البته کارآمدی لازم را نیز داشت.
جای تعجب نیست که Taurus یک موفقیت بزرگ برای فورد محسوب میشد اما متاسفانه این محصول با وجود استقبال مشتریان کمی تکراری شد و دیگر از دیدگاه مشتریان خوش استایلی قبلی خود را نداشت. مدتی بعد فورد یک نسخه جدید از Taurus را عرضه کرد که از لحاظ ظاهری نیز تغییراتی را به خود دیده بود اما در مقابل بسیاری از کاربران دیگر چندان توجهی به آن نداشنتد و فورد نیز هرگز نتوانست میزان فروش اولین نسخه از Taurus را دوباره تجربه کند.
Cheverolet Malibu SS
سال ۱۹۹۷ بود که کمپانی شورولت، Malibu را عرضه کرد. این محصول از همان زمان نیز یکی از خودروهایی بود که به سادگی میتوانستیم آن را فراموش کنیم. یک اتومبیل جلو دیفرانسیل با سِگمنت سدان که بسیاری از دوست داران شورولت را ناامید کرد و توانست یک تجربه تلخ در تاریخچه این کمپانی باشد. اما کمپانی همچنان به تولید این محصول ادامه داد و در انتها توانست فروش نسبتا خوبی را از سوی آن شاهد باشد. پس با این اوصاف چندان هم نباید به تولید چنین محصولی، اشتباه گفت.
پس با این حال اشتباه کجاست؟ شورولت در سال ۲۰۰۶ تاحدودی سعی کرد که دوبارهMalibu را با نام Malibu SS بازگرداند که میتوانست ۲۴۰ اسب بخار در اختیار راننده قرار دهد و بعد از آن نیز محصولی تحت عنوان Malibu Maxx SS را عرضه کرد که این نمونه بسیار بهتر ازMalibu SS بود.
Mercury Cougar
بر اساس اولین موفقیت موستانگ، کمپانی فورد یک نسخه تحت رده Mercury تولید کرد کهCougar نام گرفت و در واقع نسبت به Mercury عملکرد بالایی داشت. بعد از سالها این خودرو رفته رفته زیباتر و لوکستر شد اما زمان سریع سپری شد و فورد فروش این محصول را متوقف کرد. اما در سال ۱۹۹۸ این خودرو به امید اینکه بتواند نام فورد را دوباره زنده کند و محصولی پرفروش باشد، بازگشت. اما متاسفانه نسخه جدید، جلو محور بود و در واقع آن قدرت و کارایی را که از Mercury Cougar انتظار داشتیم ارایه نمیداد.
Pontiac GTO
کمپانی Pontiac با عرضه محصولی تحت عنوان GTO توانست توجه کاربران را به سمت خود جلب کند و در این بین نیز شاهد جدال بین سایر کمپانیهای آمریکایی تولید کننده خودرو بودیم که اغلب این رقابت در زمینه خودروهای عضلهای جریان داشت. اما شاید در حال حاضر نیز بتوان GTO را بهترین اتومبیل عضلهای تولید شده توسط Pontiac دانست. اما همانند سایر خودروهایی که در این لیست حضور دارند، این محصول نیز با اتمام عرضه نسخه اصلی خود و فروش نسخه جدید، با افول تقاضا و محبوبیت مواجه شد.
سال ۲۰۰۴ بود که Pontiac تصمیم گرفت این خودرو را دوباره به خیابانها بازگرداند و البته دوباره نیز از همان نام برای عرضه آن استفاده کرد. اما شاید بتوان قیمت بالا و ظاهر محافظه کارانه آن را یکی از دلایلی دانست که GTO جدید نتوانست موفقیت کافی را به دست آورد.
Ford Thunderbird
کمپانی فورد در پاسخ به کوروت شرکت شورولت، Thunderbird را در سال ۱۹۵۵ عرضه کرد. اما این محصول رقیبی مستقیم و شناخته شده برای نماینده شورولت نبود و در مقابل حس و حال لوکس بودن زیادتری داشت و کمتر اسپرت بود. این خودرو لقب اولین اتومبیل لوکس شخصی را به خود اختصاص داد. اما در کل Thunderbird توانست یک محصول موفق برای فورد باشد.
اما این موفقیت فقط تا سال ۱۹۹۷ بود. در سال ۲۰۰۲ کمپانی فورد تصمیم گرفت تا دوباره این محصول را به خط تولید باز گرداند و البته در طول سال اول نیز با استقبال مناسبی از سوی کاربران مواجه شد اما بعد از آن آمار فروش روند نزولی شدیدی را به خود دید. باید بدین نکته نیز توجه کرد که اتومبیل مذکور بسیار راحت و کاربر پسند بود و سرانجام فورد نیز این محصول را در سال ۲۰۰۵ به دفترچه خاطرات خود سپرد.
Maybach ۵۷
Maybach تاریخچه بلندی در تولید محصولات بزرگ و لوکس دارد که برای افراد ثروتمند مناسب هستند. قبل از جنگ جهانی دوم این شرکت شروع به فعالیت کرد و در سال ۱۹۶۰ نیز توسطDaimler-Benz خریداری شد و البته بعد از آن تقریبا به صورت غیر فعال در آمد. اما زمانی که کمپانی BMW شرکت Rolls-Royce را خریداری کرد، بنز نیز تصمیم گرفت که دوباره Maybachرا به صحنه روزگار باز گرداند.
نتیجه این تصمیم، محصولی با نام Maybach ۵۷ بود که فاصله بین دو محور زیادی داشت و از قابلیتهای زیادی بهره میبرند که تمام این ویژگیها میتوانستند نماینده مرسدس بنز را به رقابت با رولز-رویس و بنتلی آماده کنند. اما این محصول فوق لوکس به دلیل قیمت بالا، فروش کمی را تجربه کرد و شاید بتوان گفت خاطره جالبی را در دل مرسدس بنز نتوانست ثبت کند.
Lincoln Zephyr
اگر بخواهیم سفری به گذشته داشته باشیم و به زمانی که Lincoln به عنوان یک کمپانی بزرگ تولید کننده محصولات لوکس و رقابتی شناخته میشد بازگردیم، این کمپانی محصولاتی را تحت برند زیر مجموعه Lincoln-Zephyr عرضه کرد که تقریبا امکانات لوکس کمتری داشتند و البته با قیمت پایینتری عرضه میشدند. این یک موفقیت بزرگ برای Lincoln محسوب میشد اما در نهایت بعد از گذشت چند سال این برند زیر مجموعه نیز با خود Lincoln ادغام شد.
در سال ۲۰۰۶ بود که کمپانی فورد تصمیم گرفت نسخه جدیدی از Fusion را عرضه کند اما در مقابل نماینده Lincoln که چندان هم محصول بدی نبود و تفاوتهای کمی نسبت به نماینده فورد داشت به سمت توقف تولید کشیده شد.منبع: چرخان
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۴/محل قرارگرفتن موتور خودرو چه اثری در رانندگی دارد؟
– دلایل بسیار خوبی برای طراحی خودرویی با موتوری که در جلوی آن قرار گرفته، وجود دارد. احتمالا به همین دلیل این نوع طراحی سادهترین و رایجترین طرح موجود در بازار اتومبیل است. اما زمانی که پیچیدگی طرح (از جمله در خودروهایی با کارایی بالا) یک ارزش محسوب میشود، مهندسان خودرو گزینههای دیگری را مد نظر قرار میدهند.
محل قرار گرفتن موتور با چگونگی پیکربندی و قرار گرفتن سایر اجزا در خودرو مرتبط است. به ویژه این که کدام چرخ ها نیروی محرکه خودرو را فراهم می کند. این ارتباط قوی است اما کاملا عاری از استثنا نیست.
خودروهای دو دیفرانسیل (۴WD) و تمام چرخ متحرک (AWD) از استثنائات قابل توجه و مرسوم این مثال است. موضوع محل قرار گرفتن موتور در خودرو آن قدر مهم و مورد مناقشه است که پایگاه تخصصی Car and Driver با بررسی و مقایسه دو مدل پورشه که موتور یک مدل در عقب و موتور مدل دیگر در وسط خودرو قرار دارد، به تجزیه و تحلیل آن پرداخته است.
حتی اگر بودجه لازم برای خرید یک پورشه را نداشته باشیم، بسیاری از ویژگی های ذکر شده همان هایی هستند که در خودروهای این دو کلاس، اما با قیمت پایین تر می توانیم بخریم. با این تفاسیر به برخی خصوصیات هر یک از این دو نوع طراحی نگاهی می اندازیم. گفتنی است در هر یک از این طراحی ها، مهندسان و فیزیکدان های زیادی درگیر هستند. اما در این مطلب تلاش بر آن است که تا حد امکان به این موضوع ساده تر نگاه کنیم.
وقتی موتور خودرو در جلو نصب می شود
نصب موتور خودرو در جلو، رایج ترین محل قرارگیری است و خودروهای دیفرانسیل جلو هم معمول تر از بقیه خودروها هستند. قرار گرفتن موتور در جلو اجازه می دهد تا کابین وسیع تری در اختیار داشته باشید و در نتیجه فضای سرنشین بیشتر شود. هر چند یک خودروی موتور جلو می تواند از برخی جنبه ها قابل تنظیم و مناسب باشد، اما از نظر مهندسی در مقوله کارایی دارای ضعف هایی است که تولیدکنندگان خودروهای بسیار کارآمد از این طرح برای تولید نسخه های ارزان تر و مدل پایین تر استفاده کرده یا به طور کلی از آن چشم پوشی می کنند. چرا؟ ساده ترین توضیح این است که خودروهای دیفرانسیل عقب از نظر عملکرد بهتر از خودروهای دیفرانسیل جلو بوده و برای انتقال نیرو به چرخ های عقب در خودرویی که موتور آن در جلو نصب شده باید انرژی زیادی هدر رود. همچنین در خودروهای موتور جلو بخشی از ظرفیت های ترمز هدر می رود. زیرا هنگام ترمز کردن سنگینی خودرو به جلو افتاده و مقدار زیادی انرژی جنبشی آنی در جهت ناخواسته به خودرو وارد می شود.
موتور خودروهایی که در عقب نصب می شود
موتور نصب شده در عقب به این معنی است که موتور در جایی که ما آن را به عنوان بدنه می شناسیم قرار گرفته است. این نوع طراحی بیشتر در خودروهای اسپرت (ورزشی) معمول است. زیرا قرار گرفتن منبع نیرو در پشت اکسل عقب باعث افزایش شتاب و توانایی عملکرد ترمز می شود. وزن خودرو بیشتر روی چرخ های عقب بوده و این موضوع باعث بهبود اصطکاک تایرها می شود. واضح است که به دلیل ماهیت این نوع طراحی، خودروهای موتور عقب به طور قابل توجهی اندازه کوچک تری نسبت به خودروهای موتور جلو دارند و این موضوع باعث سهولت رانندگی می شود. البته این نوع طرح یک مشکل مخصوص به خود دارد. خودروهای موتور عقب مستعد نوعی لغزش موسوم به انحراف محور عقب از مسیر مناسب (Over steer) و عدم تبعیت از خط فرضی است که چرخ های جلو رسم می کنند. این لغزش باعث ایجاد چرخش هایی موسوم به اثر دم ماهی (fishtailing effect) می شود. البته چرخیدن خودرو به دلیل کاهش اصطکاک چرخ های عقب را می توان به ویژه در آب و هوای نامساعد کنترل کرد. هر چند بسیاری از رانندگان ماجراجو از چنین اثری هنگام رانندگی لذت می برند و از آن استقبال می کنند.
طبق تجزیه و تحلیل متخصصان پایگاه Car And Driver، خودروهای موتور وسط به نسبت دو دسته قبلی کمتر متداول هستند، اما باید گفت در این طرح، موتور در مطلوب ترین محل قرار گرفته است. علاوه بر نزدیکی موتور به اکسل عقب، این طراحی به خودرو اجازه می دهد بهترین توزیع وزن، مرکز ثقل و اصطکاک را داشته باشد. هنگامی که وزن خودرو متمرکز است فرمان پذیری بیشتری داشته و هدایت آن دقیق تر انجام می شود. اینها فاکتورهایی است که احتمالا رانندگان عادی هرگز به آن فکر نمی کنند؛ اما همین عوامل می توانند هنگام پیچیدن های ناگهانی یا در پیچ های تند، دنیایی از اختلاف و نتایج متفاوت را ایجاد کنند.
منبع: جام جم