زمان : 02 Esfand 1384 - 18:06
شناسه : 1123
بازدید : 5976
واكنشی به مطلب روزنامه خاتم با عنوان يكي اين آقا را به شهر ببرد واكنشی به مطلب روزنامه خاتم با عنوان يكي اين آقا را به شهر ببرد

واكنشی به مطلب روزنامه خاتم

 سخنی با یک دوست ،تذکری به خودمان !  

یزدفردا: هنگامی که در وبگردی های روزانه به تیتر جذاب سردبیرروزنامه وزین خاتم یزد برخوردم کنجکاو شدم تامطلب را بخوانم و طبق معمول نظرم را بگذارم و از تحلیلش استفاده کنم که متاسفانه شوکه شدم و رشته افکارم بهم ریخت ، استفاده از عباراتی غیرمتعارف و عامیانه در نقد مصاحبه آقای طالبی با یک خبرنگار دارای دیدی متفاوت با سردبیر محترم ، دور از انصاف بود. البته با شناختی که بنده از خانواده محترم طالبی دارم برخوردی غیر از این نیز از سوی آقای طالبی فارغ التحصیل علوم سیاسی دانشگاه تهران ، انتظار نمی رفت که با پاسخی مناسب و مؤدبانه فضای نقد را باز بگذارد و از خود دفاع نماید همچنین با آشنایی که با آقای حقیقت نژاد دارم نیز انتظار جز این نمی رفت که سوء تفاهم پیش آمده رابا یک عذرخواهی کوتاه پایان دهد. به هر حال این سایت راه گفتگو را همچنان باز نگه می دارد.. توجه فرمایید :

آيين روزنامه‌نگاري، آيين نقد
احمد طالبي

دوست روزنامه‌نگارم رضا حقيقت‌نژاد، اخيرا مطلبي را در روزنامه‌اش با عنوان "ادعاي جالب يك مقام مسئول در استانداري" و در وبلاگش با عنوان "يكي اين آقا را به شهر ببرد" نوشته است كه از جهتي برايم جالب بود و مي‌خواهم به آن بپردازم.

قبل از شروع ذكر چند نكته را لازم مي‌دانم:
نخست اينكه مخاطب مطلب درج شده، برادر من است. بنابراين خود را از اين نكته مبرا نمي‌كنم كه ممكن است در نوشته‌ام تحت تاثير اين موضوع باشم. ديگر اينكه محمدعلي طالبي، خود پاسخي درخور به نوشته رضا حقيقت در روزنامه خاتم و وبلاگ ايساتيس داده و صحت برخي مندرجات وي را زير سوال برده است.
و نهايتا اينكه وبلاگ ايساتيس و روزنامه خاتم را دو رسانه قابل اعتنا مي‌دانم، مشتري دائمي‌شان هستم و براي هر دوشان آرزوي پايداري وبهتر شدن دارم.

اما حرفي كه مي‌خواستم بزنم در باب روزنامه‌نگاري و نقد است.
متاسفانه در ميان ما تنبلي در انجام كارهايمان و نوعي روزمرگي تبديل به يك اپيدمي شده است. مطلبي را از جايي مي‌خوانيم و بي‌آنكه اندك كوششي در جهت محك زدن صحت و سقمش بنماييم و يا حتي اندكي بر آگاهي خود از موضوع بيفزاييم، صرفا با تكيه بر ذهنيات شخصي‌ و باورهاي پيشيني‌مان در مورد آن به قضاوت مي‌نشينيم و گاه نيز مرزهاي ادب را درنورديده، از باب آنكه چيزي گفته باشيم، به هجو و تمسخر مي‌پردازيم.

آيا وظيفه يك روزنامه‌نگار در بيان مسائل در همين حد است كه مطلبي را ازجايي نقل كرده و آنگاه بر كناري نشسته و چونان حكيماني كه همه‌چيزمي‌دانند، قضاوت كند؟ يا رضا حقيقت - كه از قضا روزنامه‌اش در شهر ما نعمتي بزرگ است و من به اين حقيقت باور دارم- انتظارات را از خود تا اين حد پايين مي‌يابد كه با نقل نيم‌بند سخناني و شهرنديده خواندن گوينده و دعوت وي به مجلس روضه‌خواني ارضا مي‌شود؟

پيش از اين در مورد روزنامه‌نگاري و در مورد نقد، تصوراتي ديگر داشتم. مي‌پنداشتم كه شايد نقد بايد بر پايه آگاهي باشد و منتقد پيش از داوري، بايد تسلط خود را بر موضوع مورد منازعه نشان دهد. روزنامه نيز بايد حتي‌الامكان خبر را از سرچشمه آن نقل كند و جز به ضرورت، به منابع دست چندم رجوع نكند. جوانب موضوع را براي خوانندگانش واشكافي كند و با ارائه اطلاعات مرتبط، ضمن اينكه داوري نهايي را به عهده خواننده وامي‌نهد، از موضع خود دفاع نمايد.

پيشنهاد مي‌كنم تا رضاحقيقت، موضوعي را كه تا اين حد در مورد آن اطمينان و تعصب دارد، به پرونده‌اي در روزنامه‌اش بدل كند و چونان روزنامه‌اي حرفه‌اي به آن بپردازد. حقيقت را كشف كند، باورهاي مسئولين و پنداشته‌هاي عاميانه را به چالش بكشد، تكاني به ذهن‌ها بدهد و راه‌حل‌ها را بررسي نمايد و صد البته در مرزهاي حقيقت و انصاف باقي بماند.

پايان سخن اينكه من نيز دوست دارم تا با تعيين هرچه سريعتر مدير كل دفتر اجتماعي، سخناني مرتبط به گوش رضا حقيقت برسد.

يكي اين آقا را به شهر ببرد

پايگاه اطلاع‌رساني شهرسازي و معماري از قول يك مقام مسئول گزارش داده است که در يزد ، كودكان خياباني و حتي دست‌فروشان حضور ندارند. معاونت دفتر امور اجتماعي استانداري يزد در پاسخ به اين كه مسئولان اين شهر بر پايه چه تدابيري موفق به از بين بردن چنين پديده‌هايي شده‌اند، مي‌گويد: «پديده كودكان خياباني و دست‌فروشي به طور كلي در يزد وجود نداشته كه نياز به انجام اقداماتي مبني بر حل اين معضل احساس شود.»به گفته طالبي ويژگي‌هاي سنتي جامعه يزد و بعد مذهبي ، بحث اشتغال و شرايط اقتصادي حاكم برجامعه يزد نيز از دلايلي است كه موجب شد معضلات مربوط به چنين پديده‌هايي در يزد هيچ گاه بروز نكند. معاون امور اجتماعي استانداري يزد همچنين گفته است: «اختلاف طبقاتي در يزد نسبت به سايرشهرهاي مهم ايران بسيار كم‌تر است و سطح درآمد افراد به گونه‌اي است كه هيچ گاه پديده فقر به شكل فراگير در اين استان به وجود نيامده است.» طالبي در ادامه كشفيات خود ، يزد را شهري فاقد جاذبه‌هاي ظاهري شهري براي مهاجران مي‌داند و مي‌افزايد: «يزد يكي از شهرهاي گردشگري و تاريخي ايران است ولي چندان بهره‌اي از جاذبه‌هاي ظاهري امروزي شهرهاي متمدن نبرده است. همچنين شرايط اقليمي كويري حاكم بر آب و هواي آن نيز در كاهش جذب مهاجران بسيار موثر است و يزد را فاقد جاذبه براي پذيرش چنين افرادي مي‌كند.» اميد كه هرچه زودتر استاندار يزد ، مديركل امور اجتماعي استانداري يزد را منصوب كند تا از حوزه مربوطه اينقدر حرف هاي بي ربط منتشر نشود يا اينكه اين مسئول محترم به مجالس دعا و روضه اي كه در همان حوالي به كثرت در حال برگزاري است ، بروند و براي سلامتي خود دعا كنند. آقا ! در هر صورت يكي اين آقا را از خواب بيدار كن

جوابیه

مطلب يكي اين آقا را به شهر ببرد با واكنش محمدعلي طالبي( معاون امور اجتماعي استانداري يزد) روبرو شده است . بخوانيد : مطلب شما با عنوان" يكي اين آقا را به شهر ببرد" بیش از هر کس موجبات تعجب من را فراهم کرد.گرچه بدلیل لحن قضاوت جنابعالی بنای پاسخ را نداشتم، لیکن عدم پاسخگوئی را جفای بخود و ... دانسته جهت استحضار جنابعالی و خوانندگان محترم موارد ذیل را متذکر می گردم: 1) اساسا" اینجانب هیچگونه مصاحبه ای با پايگاه اطلاع‌رساني شهرسازي و معماري نداشته ام.2)چند ماه قبل خانمی که خود را خبرنگار نشریه ... معرفی کرد ، طی تماس تلفنی با ادعای این موضوع که شهر یزد با پدیده هائی چون کودکان خیابانی،متکدیان،کارتن خواب و... روبرو نیست!! درخواست نمود تا راهکارهای به اجرا درآمده در استان در این راستا به ایشان اعلام شود و من در پاسخ این موارد را مطرح کردم:الف) در استان یزد پدیده تکدی گری و کودکان کار(خیابانی یا دستفروش) وجود دارد و اقدامات صورت گرفته تاکنون موفقیت کامل نداشته است.ب)پدیده کارتن خوابی در استان یزد وجود نداشته(به استناد گزارشهای مراجع مسئول)و لذا اقدام خاصی هم صورت نگرفته است.ج) استان یزد محیط مناسبی برای حضور دختران فراری از سایر استانها نبوده، و این بدلیل بافت سنتی، وضعیت فرهنگی و فقدان جاذبه های گردشگری مورد نظر اینگونه افراد نسبت به سایر شهرهای بزرگ است.د) بخش عمده مهاجرت به استان یزد متاثر از شرایط اقتصادی مناسب برای ایجاد اشتغال بوده و با وجود تاثیراتی که این مهاجرت بر انسجام اجتماعی و بافت سنتی جامعه داشته لیکن نسبت به شهرهایی چون تهران، آثار منفی کمتری داشته است.و) بطور کلی مباحث صورت گرفته در این مکالمه مقایسه ای با شهر های بزرگ کشور بوده است. 3) خبرنگار محترم بسیاری از مطالب و برداشتهای خود را از قول اینجانب عنوان نموده اند که انگیزه آن برای من روشن نیست.4)اینجانب هیچگاه ادعای اینرا نداشته و نخواهم داشت که در حوزه اینگونه موضوعات کارشناس بوده، لذا از هر نظر و انتقادی در این زمینه استقبال می کنم. 5) اینجانب نیز چون شما بی صبرانه منتظر اقدام استاندار محترم در تعیین مدیر کل امور اجتماعی استانداری هستم و امیدوارم توصیه شما نیز کارساز باشد.6)همه ما محتاج سلامتی هستیم و برای دعاکردن هم نباید حتما" در مجالس روضه حاضر شد. لذا از همین جا برای سلامتی خود و البته شما و همه کسانی که محتاج سلامتی اند، دعا می کنم. 7)در پایان ضمن توصیه به ادامه روش نقادانه در مواجهه با موضوعات مختلف، انتظار دارم تا در نقدهای خود، شخصیت افراد را هدف قرار ندهید، و با نگاهی عالمانه که از تاثیر بیشتری نیز برخوردار است، به بیان مطالب خویش بپردازید. با آرزوی موفقیت، خواهشمندم نسبت به انعکاس این مطلب اقدام فرمائید.

توضيح كوتاه : جوابيه معاون امور اجتماعي استانداري ، از لحاظ كليت محتوا ، تفاوت چنداني با مصاحبه قبلي ندارد. ضمن اينكه يادگرفته ام در مواجهه با هر مطلبي ، نقد را بر اساس محتوي مطلب تنظيم كنم . ضمنا اگر برداشت طالبي ، تخريب شخصيت وي بوده است ، از او عذر خواهي مي كنم.

                                                                   يزد فردا