حضرت ابوي «اين زبان دراز حقير» گاهي دچار شوك «گريه توام با خنده » ميشوند.
قديم الايام هنگام نزول اجلال خانم جان مادرزنشان و جديدتر هنگام سررسيد اقساط و پرداخت قبوض حاملهاي انرژي كه لطف دولت مهرپرور و عدالتگستر شامل حال ضعفا شده و يارانه هم دريافت مينمايند و اخيراً با شنيدن سخنراني و ديدن چهره محمودخان ديوانالدوله و يا گل كاريهاي ايشان و ديگر ياران علت اصلي گريه، توام با خنده و شوك ايشان ميباشد.
ابوي گرامي «از قرار اطلاعي كه والده» دادهاند با خواندن اقلام وارداتي چيني مثل سنگ پا و قاطر و الاغ در عين حال زمزمههايي هم ميفرمايند مثلاً با آه و ناله ميگويند حيف از اين دلارها و صد حيف از اين ارزها!! «گريه» و بعد در حال خنده ميگويند چيزي كه داشتيم چرا وارد كردند؟ ببخشيد سوء تفاهم نشود منظورشان «سنگ پا» بوده است.
ضمناً خوانندگان محترم مستحضر باشند پزشكان از بهبودي ايشان قطع اميد فرمودند چون بعضي از دولتمردان هم گاهي با سخنان و مصاحبهها نميگذارند دلمان براي دولت قبلي تنگ شود و حتي شوكهاي گفتاري و كرداري وارده به ابوي نه كم كه گاهي بيش از گذشته رواج و ادامه دارد!!!
زبان دراز