قدرت طلبي و ايجاد سلطه بر ديگران از خصلتهايي است كه كمابيش در ميان بسياري جاندارن و حيوانات وجود دارد ، بطوريكه اكثر حيواناتي كه بصورت گروهي زندگي مي كنند داراي سرگروهي هستند كه بعضا حتي سلسله مراتب قدرت و جايگاههاي طبقاتي نيز در ميان آنها مشاهده مي شود . اگرچه اين مسئله در مورد حيوانات بيشتر جنبه غريزي داشته و عمدتا براي تنازع بقاء ، و قسمتي از فرايند و حيات طبيعي طبيعت است ، ولي در مورد انسان شكل ديگري بخود مي گيرد ، چرا كه رويكردهاي انساني عمدتا نه از روي غريزه كه بر مبناي تعقل و در جهت دستيابي به اهداف خاصي صورت مي پذيرد .
از بدو پيدايش و شكل گيري نخستين تجمعات بشري همواره افراد يا گروههايي به دنبال اعمال قدرت و تسلط بر ديگران بودند . اگرچه در انسانهاي بدوي همچون بيشتر حيوانات ، قدرت بدني مهمترين عامل تعيين كننده در اين فرايند بود ، وليكن در گذر زمان با تغيير شرايط ، رويكردها كاملا دگرگون شده و در هر دوره اي به شكلهاي متفاوتي بروز مي كرد .
با شكل گيري تمدنها معمولا سلسله مراتب قدرت شكل منسجم تري بخود گرفت تا جاييكه به تدريج حكومتها بوجود آمد كه عمدتا فردي در راس هرم قدرت قرار گرفته ، سلسله مراتب قدرت برحسب دوري يا نزديكي به بالاترين فرد شكل مي گرفت . همانگونه كه اشاره شد ، نحوه اعمال قدرت و ايجاد سلطه بر ديگران در دوره هاي مختلف تاريخ حيات بشر ، بنابر شرايط و مقتضيات موجود متفاوت بود ، بطوريكه در ابتدايي ترين حالات عضوي كه داراي بيشترين قدرت بدني بود مي توانست سلطه خود را بر ديگران تحميل نمايد . اما با پيشرفت و تكامل بشري اين موضوع كاملا دگرگون شد و شكلهاي ديگري بخود گرفت ؛ در دوره هاي بعدي نه صرفا قويترين فرد از لحاظ بدني ، بلكه فرد يا گروهي كه مي توانست افراد بيشتري را با خود همراه ساخته و ابزار مناسبتري را بكار گيرد بر ديگران چيره مي شد .
شايد تا همين چند سده اخير كه انسان به تكنولوژيهاي جديد دست نيافته و هنوز ابزارهاي ابتدايي را بكار مي گرفت ، عمدتا اين تعداد نفرات بود كه بيشترين نقش تعيين كننده را ايفا مي كرد ، اما در سده هاي اخير و علي الخصوص در دهه هاي گذشته پيشرفت تكنولوژي و دانش بشري رويكردها را كاملا دگرگون ساخت . اگر چه حس قدرت طلبي نهفته در فطرت انساني از مهمترين عوامل بود ، ولي دست يابي به ثروتها و منابع گوناگون بيشتر نيز عامل اساسي ديگري بود كه بويژه در سده هاي اخير بيشتر مشهود بوده است .
با پيدايش رنسانس و بويژه انقلاب صنعتي در غرب و شكل گيري صنايع جديد ، نياز به منابع اوليه بخصوص در زمينه انرژي بسيار بيشتر از گذشته محسوس گشت . از آنجاييكه بسياري از اين منابع در كشورهاي داراي صنعت محدود بود بنابراين به ناچار براي تهيه مواد مورد نياز خود به سوي ديگر كشورها در ساير نقاط زمين روي آوردند .
اگر چه استعمار در گذر تاريخ شكلهاي متفاوتي داشته كه هر يك نيازمند بحثهاي مفصل است ولي ما مختصرا به بيان گوشه اي از شيوه هاي جديد آن در سده ها و مخصوصا دهه هاي اخير مي پردازيم .
دستيابي به منابع اوليه انرژي و سوخت ، دستيابي به مواد اوليه بسياري صنايع و حتي دستيابي به نيروي كار انساني ارزان كه به شكلهاي برده داري و تجارت انسان بروز نموده و از صفحات سياه تاريخ بشري است ، برخي جنبه هاي استعمار بخصوص در قرنهاي اخير بوده است .
همانگونه كه ذكر شد با گسترش روزافزون صنايع بويژه در كشورهاي غربي و به دليل محدوديت منابع در آن كشورها ، جهت تامين نيازهاي خود به سوي ديگر نقاط جهان بويژه در آسيا و آفريقا روي آوردند . با پيشرفت تكنولوژي و صنعت و بكار گيري ابزار پيشرفته ، ديگر مانند انسانهاي بدوي ، قدرت بدني ، يا در دوره هاي بعد از آن ، تعدد نفرات ، عامل اصلي تعيين كننده نبود ، بلكه در دنياي جديد ابزار و تكنولوژي در كنار نيروي ماهر هر چند كمتر ، عامل قدرت و برتري بود بطوريكه بعضا مشاهده مي شود كه يك كشور كوچك اروپايي چندين كشور كوچك و بزرگ آسيايي يا آفريقايي را رسما بعنوان مستعمره تحت سلطه خود داشته است .
در مناطقي از جهان مانند آفريقا ، فراواني منابعي مانند معادن طلا و الماس از يكسو همچنين تامين برده و نيروي كار ارزان و قوي از سوي ديگر آنرا مورد توجه قرار مي داد ؛ و در قسمتهاي ديگري از دنيا مانند خاورميانه وجود منابع فراوان و غني سوخت و انرژي عامل طمع ورزي و جلب توجه استعمارگران بود .
همانگونه كه بيان شد اگرچه در دوره هاي اخير تكنولوژي برتر ابزار اعمال قدرت و سلطه استعمارگران بر مستعمرات خود بوده است ، وليكن اين امر در بيشتر موارد مستلزم حضور فيزيكي عوامل و بعضا نيروهاي نظامي آنان در مستعمرات بود و چه بسا در اين فرايندها جنگها و درگيريهاي نظامي بسياري رخ مي داد كه با توجه به شرايط جهاني موجود بعضا اجتناب ناپذير بود . اما با تغيير چهره جهان شاهد تحولات و تغييرات اساسي در رويكردها بويژه در روابط بين استعمارگران و مستعمرات آنها مي باشيم .
بطور قطع امروزه ديگر مستعمرات به شكلهايي كه تا قبل از قرن بيستم متداول بود وجود ندارد ، بويژه آنكه با افزايش دانش و آگاهي ملتها بسياري كشورهاي مستعمره كه بطور مستقيم محل جولان استعمارگران بودند در سده گذشته بر عليه آنان به پا خاستند و انقلابها و نهضتهاي آزاديبخشي را شكل دادند كه نيروهاي استعمارگر و عمدتا اشغالگر را وادار به خروج نموده و استقلال خود را جشن گرفتند . اما آنچه مقصود اصلي از اين نوشته است اينستكه اگرچه علي الظاهر در بسياري نقاط دنيا بساط حضور فيزيكي استعمار برچيده شده ، اما واقعيت امر اينستكه در بسياري موارد تنها روشها و شكل استعمار تغيير نموده بطوريكه بعضا خطرناكتر و تاثيرگذارتر از گذشته بروز نموده است ، چرا كه ديگر استعمارگران حضور فيزيكي آشكار ندارند اما اهداف خود را به روشهاي نوين و بعضا بسيار پيچيده اي كه ممكن است حتي محسوس هم نباشد ، با بكارگيري روشها و تكنولوژيهاي مدرن دنبال مي كنند . در دنياي امروز ديگر سلطه باحضور فيزيكي و نظامي نيست ، بلكه بارزترين شكل استعمار مدرن تسلط بر ذهنها و فكرهاست . همانگونه كه در گذر زمان دانش و تكنولوژي بشري دچار تحول و پيشرفت مي شود ، روشهاي سلطه نيز دگرگون شده و شكل پيشرفته و پيچيده تري بخود مي گيرد . قطعا اگر فردي با زور و اعمال قدرت فيزيكي تحت فرمان درآيد ، چه بسا با يافتن كوچكترين فرصتي خود را از قيد و بند آزاد سازد ، اما اگر ذهن و فكر شخصي را تغيير داده تحت سلطه درآورند ، ديگر آن فرد بدون چون و چرا و بدون هيچگونه مقاومتي كاملا مطيع و فرمانبردار خواهد بود .
رويكردهاي جديد استعمار نيز بر اين اصل استوار است كه چه بسا بدون هيچگونه اعمال قدرت و حضور فيزيكي با شستشوي مغزها و تسلط بر اذهان و فكر ملتها آنها را بطور كاملا نرم و نامحسوس تحت سلطه خود درآورده ، اهداف خويش را دنبال مي نمايد . اما اعمال اين شيوه هاي نوين استعماري نيازمند ابزارهاييست كه دستاوردهاي تكنولوژيهاي مدرن است و از مهمترين مصاديق آن تكنولوژيهاي ارتباطي و رسانه ها هستند . با پيشرفت تكنولوژي و دانش بشري كه روز به روز بر سرعت آن افزوده مي گردد ، علي الخصوص در دهه هاي اخير انواع وسايل ارتباطي در دسترس تمامي ساكنين كره زمين حتي در دورافتاده ترين نقاط قرار گرفته است . افزايش و گسترش دستاوردهاي تكنولوژي و شبكه هاي ارتباطي نظير كامپيوتر و اينترنت ، موبايل ، ماهواره و انواع و اقسام ديگر آن كه هر روزه سهل تر و ارزانتر در دسترس قرار مي گيرند ، تسلط بر ديگران بويژه ملتهايي كه از سطح آموزش و آگاهي پايينتري برخوردارند را بسيار راحتتر از گذشته نموده است .
ودر اين ميان يك سياست استعماري بسيار كارآمد كه اعمال آن از جانب استعمارگر پير انگلستان زبانزد خاص و عام است يعني سياست معروف " تفرقه بيانداز و حكومت كن " هنوز هم يكي از كارآمدترين روشهاي استعماري بشمار مي آيد كه حتي با بكارگيري ابزار و شيوه هاي مدرن بسيار راحتتر و موثرتر از گذشته است .
در شرايطي كه هر روز شاهد افزايش بي حد و حساب شبكه هاي مختلف بويژه شبكه هاي ماهواره اي و انواع شبكه هاي اجتماعي هستيم اگر با اندكي دقت و تامل به موضوع نگاه كنيم ، اهدافي را كه گردانندگان آن دنبال مي كنند به سهولت در خواهيم يافت ، كه در اين ميان دست گذاشتن بر اختلافات قومي و بويژه اختلافات مذهبي بين ملتها و گروهها كار را برايشان بسيار سهل و آسان نموده است . اگر چه پرداختن به اهدافي كه گردانندگان اين شبكه ها دنبال مي كنند خود نيازمند بحثهاي مفصل است ، اما توجه به همين جنبه يعني فرقه سازي و افزايش اختلافات مذهبي بين گروهها خود بسياري واقعيات را روشن مي سازد .
از آنجاييكه خاورميانه يكي از مهمترين مراكز تامين سوخت و انرژي جهان مي باشد ، و از طرفي تنوع گروهها و پيروان اديان و مذاهب مختلف را دارد ، آنرا به يكي از مراكز اصلي توجه استعمار غرب بويژه آمريكا و اروپا مبدل كرده است . آيا تا بحال هيچ انديشيده ايم كه چرا بيشترين جنگ و درگيري و تنشها در كل دنيا مربوط به همين منطقه خاور ميانه است ؟! كه اگر اندكي با دقت به همين مسئله توجه نماييم بسياري واقعيات روشن خواهد شد .
اگر كمي به ماهيت و مضمون بسياري از شبكه هاي ماهواره اي دقت نماييم متوجه خواهيم شد كه هيچ هدفي را غير از ايجاد تفرقه بين گروهها و ملتها دنبال نمي كنند ، بويژه آنكه اگر اندكي با تامل و دقت بيشتر بررسي نماييم درخواهيم يافت كه مركز اصلي بسياري از اين شبكه ها در كشورهايي مانند انگليس يا پايگاهها و كشورهاي وابسته به آنها مستقر است ، و مهمتر آنكه بيشترين هزينه هاي آنرا قدرتهاي استعماري تامين مي نمايند و شكي نيست كه تامين هزينه اين شبكه ها و هزينه هاي مشابه بسيار كمتر از هزينه هاي حضور فيزيكي و بعضا نظامي آنها بوده ، بعلاوه آنكه كارآمدي و تاثيرات آنهم بسيار بيشتر خواهد بود .
اما مسئله حائز اهميت ديگر اينستكه بكارگيري تمامي ابزارها و روشهاي مدرن نيازمند برنامه ريزيهاي قوي مي باشد كه ماحصل اتاقهاي فكريست كه نخبه ترين افراد خود را بكار مي گيرند تا بر ذهن و فكر ملتها مسلط شوند ، و قطعا مقابله با اين شيوه هاي استعماري نيز فقط از طريق آموزش و افزايش سطح آگاهي و تفكر ملتها و بويژه دولتمردان آنها امكان پذير خواهد بود . بدون شك مهمترين مرحله در حل يك مشكل شناخت آن خواهد بود ، و بنابراين براي مقابله با استعمار مدرن و شيوه هاي نوين استعماري ، ابتدا مي بايست با آموزش و بالا بردن سطح آگاهي و تفكر ملتها اين شيوه ها را يافته و استعمارگران و اهداف آنها را بشناسند ، كه تنها در اين صورت خواهند توانست به مقابله با آن برخيزند ؛ علي الخصوص كه چه بسا عناصر استعمار در لباس دوست ظاهر شوند و با اعمال روشهاي نرم و نامحسوس اهداف استعماري خويش را دنبال نمايند كه بدون ترديد ملتها فقط از طريق افزايش سطح دانش و آگاهي و تفكر جمعي خويش خواهند توانست به مقابله با آن برخاسته و آنرا خنثي سازند و درنهايت منافع ملي خويش را تامين نمايند .
به اميد فرداهايي بهتر .