«پوپولیست»، «ضد زن»، «پرخاشگر»، «سلیبریتی» و دهها لقب دیگر، حاصل چند ماه فعالیت دونالد ترامپ برای انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده است. او یکی از 16 نامزدی است که خود را در میان دیگر نامزدهای جمهوریخواهان برای انتخابات ریاستجمهوری آماده میکند. در شرایطی که وی توانسته با جنجال آفرینی در حزب متبوعش، خود را در نظرسنجیهای درون حزبی بالا نگه دارد، این ترس وجود دارد که وی بتواند در نهایت در آمارهای ملی نیز از نامزد جمهوریخواهان پیشی بگیرد.
لوپن آمریکا
به نوشته سایت آنلاین مجله «فارن پالیسی»، دونالد ترامپ از زمانی که حضور خود را برای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 2016 اعلام کرد از محورهای مشترکی پیروی کرده است؛ از جمله حمله به ورود مهاجران غیرقانونی، خبرنگاران، زنان و حتی همحزبیهایش همچون جان مککین.
به نوشته این سایت، باوجود اینکه دونالد ترامپ با گافهای فراوانی روبهرو بوده است؛ اما به نظر میرسد یک شخص قابل اطمینان برای جمهوریخواهان است. او نه تنها در نظرسنجیهای درون گروهی رشد خوبی داشته بلکه در نظرسنجیهای ملی نیز توانسته است خود را به خوبی بالا بکشد.
در ترامپ، روح پوپولیستهای تاریخی حلول کرده است، روح فردی مانند «ویلیام جنینگ برایان.» او ثروتمند است و با رسانههای تصویری نیز آشناست. او با یک ویژگی کاملا آشنا برای آمریکاییها، خود را توانسته مطرح کند: «روح خودسر کلاسیک آمریکایی.» البته در آن سوی مرزهای آتلانتیک نیز موارد مشابهی وجود دارد. برای ترامپ میتوان در میان افراد غیرآمریکایی نیز موارد مشابه پیدا کرد: مثل «نایجل فریج» از «حزب مستقل بریتانیا»، «گریت والدرز» از هلند یا «ماری لوپن»، از حزب ملیگرایان فرانسه.
در واقع ترامپ جزو پدیدههای رایج در جهان امروزی است: برخاستن و تاختن به همه سیاستمداران و رسانهها.
ترامپ مانند لوپن در فرانسه و فریج در انگلستان موضوع اصلی خود را به «مهاجرت» اختصاص داده است. او در بین سایر جمهوریخواهان تاکنون تندترین ادبیات را برای مهاجران غیرقانونی استفاده کرده است. ترامپ اعتقاد دارد جمهوریخواهانی مانند جب بوش باید در مورد مهاجران غیرقانونی سفت و سخت صحبت کنند. به اعتقاد او هیچکس از اعضای جمهوریخواهان این کار را به درستی انجام نمیدهد و وی تنها کسی است که در برابر این بیقانونی قد علم کرده است. در فرانسه نیز چنین رویکرد مشابهی وجود دارد. ملیگراها به رهبری ماری لوپن برای دههها است که از سیستم مهاجرت فرانسه انتقاد میکنند. او با تئوری «ترجیح ملی» قصد دارد قدمی برای کارگران بومی بردارد و به این طریق راه را برای ورود مهاجران آسیایی و آفریقایی مسدود کند. در انگلستان نیز فریج از همین شیوه استفاده میکند و خواستار محدود شدن ورود کارگران به بریتانیا میشود. او کسانی که این قانون را در این کشور نپذیرفتند، علیه منافع بریتانیا خوانده و گفته است آنها باید از رفتار خویش شرمزده باشند.
لوپن در فرانسه همه سیاستمداران چپ و راست را مقصر میخواند و میگوید هر دو گروه با یک دستورالعمل مشترک در پی نابودی فرانسه هستند. او هر دو گروه سوسیالیست و محافظهکار فرانسوی را مقهور قدرتهای خارجی همچون بروکسل، قدرتهای غیراروپایی و اروپایی و موسسات پولی و مالی میداند. ترامپ نیز در برخورد با مسائل مهاجرت از همفکران خود در اروپا عقبتر نیست و در مناظرههای تلویزیونی نیز به همین شیوه عمل میکند. حتی در این نگاه، وی به همحزبیهای خود سخت میگیرد که به سختی وی در باب مهاجرت فکر نمیکنند. ترامپ همچنین در استفاده از کلمات توهینآمیز هم ابایی ندارد و براساس این مرام سایر همحزبیهای خود را «بازندهها» میخواند. در فرانسه نیز لوپن از چنین ادبیاتی استفاده کرده و به نفوذ قطر در حوزه اقتصاد این کشور تاخته است. او از امیر این کشور بهعنوان «امیر شکمگنده» یاد میکند و به این روش به انتقاد از سیاست خارجی فرانسه میپردازد. البته مورد لوپن شاعرانهتر از دونالد ترامپ به نظر میرسد.
رویکردهای تاریخی نشان میدهد که مردم آمریکا به سیاستمدارانی رای میدهندکه برای امنیت داخلی و بینالمللی اولویت بیشتری قائل هستند. در فرانسه نیز در چند سال اخیر که نظرسنجی برگزار شده چنین رویکردی دیده شده است. در فرانسه 85 درصد مردم اعتقاد دارند که سیاستمداران این کشور در پی حل مشکلات آنها نیستند و 61 درصد نیز اعتقاد دارند دموکراسی دیگر جوابگو نیست و خوب کار نمیکند.
در آمریکا مبحثی که توسط برخی نخبگان مطرح شده به کمک ترامپیها آمده است. «بحث پول سیاه» در سیاست آمریکا چندی است که به شدت داغ است. سیاستمدارانی مانند ترامپ به جای اینکه به حل عدم تعادل درآمدی کمک کنند، با بحثهای تفرقهافکنانه و ایجاد ترس بیشتر در دل مردم، در پی بهرهبرداری سیاسی خود از این موضوعات هستند.
نوک مگسک، زیر خال سیاه- خبرنگاران
در راستای حوزههایی که ترامپ برای موفقیت بیشتر از آن استفاده میکند، خبرنگاران قرار دارند. داستان «مگین کلی» یکی از این داستانهاست. او در روزی که توسط مگین کلی مورد پرسشی سخت قرار میگیرد، فردای آن روز با مطرح کردن اینکه «کلی» در آن روز به دلیل حالت ویژهای که داشته، عصبانی بوده و پرسشهای وی از منطق کافی برخوردار نبوده است، توپ را به زمین وی میاندازد. در فرانسه نیز لوپن در سال 2014 از این شیوه استفاده میکرد و پس از اینکه به خبرنگار شبکه تلویزیونی فرانسه تاخت، سایر خبرنگاران را تهدید کرد که جبهه ملی در برابر خیانت خبرنگاران سکوت نخواهد کرد. لوپن در آن جلسه گفته بود: این تنها یک شروع است و سایر خبرنگاران برای حملات جبهه ملی فرانسه آماده باشند.
در بریتانیا نیز فریج بااستفاده از همین رویکرد به رسانههای این کشور میتازد و میگوید بودجه «بیبیسی» را کاهش خواهد داد و به سایر رسانهها نیز اعلان جنگ میکند.
در اینجا باید یک نکته اساسی را مطرح کرد که سیاستمدارانی از قبیل ترامپ توانستهاند از این نکات استفاده فراوانی ببرند. در ایالاتمتحده زمانی که نظرسنجی در باب رسانهها صورت میگیرد، همواره این نتایج نشان میدهد که مردم این کشور به رسانهها زیاد اطمینان ندارند. موسسه گالوپ در سال 2014 یک نظرسنجی در این خصوص برگزار کرد و تنها 40 درصد از مردم تا حدودی به رسانههای عمومی اعتماد داشتند. این رقم زمانی که به بحث حزبی میرسد، در میان جمهوریخواهان به 27 درصد میرسد.
شاید مهمترین تصویر مشترکی که بتوان بین پوپولیستهای اروپایی و ترامپ پیدا کرد بحث فقدان هویت ملی است که برای دههها است در سیاست کشورهای اروپایی و ایالاتمتحده رنگ باخته است. حالا، به نظر میرسد این موج هویتخواهی در کشورهای اروپایی در حال سرایت به ایالاتمتحده است. ترامپ با شعارهایی نژادپرستانه مثل «نه گفتن به حق تولد برای به دست آوردن حق شهروندی» یا «با آنها دیگر ما یک پیروز نیستیم»، قدم در راه پوپولیستهای اروپایی گذاشته است. او در شبکه فاکس نیوز در گفتوگویش با «بیل او-ریلی» میگوید: «کشور در حال سقوط به جهنم است.» این نوع سخن گفتن بسیار شبیه سخنان پوپولیستهای اروپایی است و وی قدم در راه آنها گذشته است. در دنیای ترامپ، کشیدن حصار به دور مرزهای ایالاتمتحده، دفاع از هویت ملی است.