زمان : 17 Mordad 1394 - 08:44
شناسه : 108973
بازدید : 1415
مصاحبه با یک خانم سیبیلو!/تمیزی برایم مهمتر از موهای پشت لبم است! مصاحبه با یک خانم سیبیلو!/تمیزی برایم مهمتر از موهای پشت لبم است!
هر کشوری، شهری و یا جامعه ای، فرهنگ خاص خودش را دارد، ما هم در کشوری زندگی می کنیم که قوانین نانوشته خودش را دارد، یک از این فرهنگ ها و رسم ها که برای دختران ایرانی، تا همین دو، سه دهه پیش، کاملا رعایت می شد، برنداشتن موهای زائد صورت، تا قبل از ازدواج بود.

 

موهای پشت لب و ابروان پُر، در دختران نجیب ایرانی، نشانه این بود که ایشان هنوز ازدواج نکرده و می توان از او خواستگاری کرد، این فرهنگ در حال حاضر در خیلی از نقاط مانند تهران، رنگ باخته اما هنوز در خیلی از شهرستان ها پا بر جاست! 
تا دیروز اگر دختری در کوی و برزن، ازدواج نکرده بود و دست به صورتش می زد، نه تنها بد بود و انگشت نمای این و آن می شد، بلکه دیگران به چشم خوبی به او نگاه نمی کردند و بعضا به خاطر این کارش توبیخ می شد! اما امروزه، به خصوص در دانشگاه و محل کار، به حدی داشتن موهای پشت لب برای دختران، عجیب و غریب شده که خیلی ها به او اعتراض هم می کنند!
دیروز در محل کارم، با دختری رو به رو شدم که علی رغم سن بالا و تحصیلات خوب، موهای پشت لبش را برنداشته بود و این برای بقیه همکاران، بسیار جالب و بحث انگیز بود.بر آن شدم تا اگر مایل باشد در این زمینه باهم گفتگو کنیم.


_اول گفته باشم، اگه دوست نداری در این زمینه صحبت کنی، یا احساس خوبی نداری، من اصراری ندارم.
- نه ، بفرمایید، من مشکلی ندارم، اصلا موضوعِ خیلی مهم و خصوصی نیست که بخوام ناراحت بشم!


- می خوام بدونم چرا تا الان دست به صورتت نزدی و موهای پشت لبت رو برنداشتی؟
-خوب، رسم خانواده ما اینه که دختر تا قبل از ازدواج دست به صورت خودش نمی زنه، منم طبق فرهنگمون عمل کردم.


-فقط دلیلش اینه؟
-نه، غیر از این که می دونم خانواده ام خوششون نمیاد، برای خودمم زیاد مهم نیست.


-چطور مهم نیست؟ مگه می شه زیبایی ظاهر، اونهم صورت، برای کسی مهم نباشه؟ اونهم تو عصری که جراحی های زیبایی، آمار بالایی داره؟
-نه واقعا برام مهم نیست، هر کس تو زندگیش دنبال یه چیزیه، یکی دنبال پوله، یکی دنبال زیباییه، منم دنبال رضایت خدا و پدر و مادرم بودم، بعدشم درس و دانشگاه و کار و ...از طرف دیگه جوری بار نیومدم که همه چیز تو زندگیمون فقط ظاهر باشه!

 

-شما تو آیینه نگاه می کنی؟
-خوب معلومه که نگاه می کنم.


- اونهمه موهای کلفت و سیاهو، پشت لبت می بینی؟
-اگه بگم زیاد نمی بینم باور می کنی؟ بیشتر برام تمیزی مهمه، مثلا خط اتوی لباسم مهمه تا موهای پشت لبم.


-اومدیم و شما تا آخر عمر ازدواج نکردی، اونوقت بازهم دست به صورتت نمی زنی؟
-نمی دونم، اصلا بهش فکر نکردم.


-یه دختری هم سن و سال تو که بینی بزرگی داشت، می گفت به آیینه که نگاه می کنم اول دماغم رو می بینم بعد بقیه اعضای صورتم رو، حالا چرا شما می گی، زیاد موهای پشت لبم رو نمی بینم؟
-نمی دونم، نه می خوام دیگران رو قضاوت کنم و نه خودم رو خیلی فلسفی نشون بدم، شاید برای اون مهم باشه، ولی برای من مهم نیست!


-تا حالا کسی بهت گفته که موهای پشت لبت خیلی زیاده و برشون دار؟
-آره، قبل از این که دانشگاه قبول بشم و از شهرستان بیام تهران، خاله ام بهم گفته بود، گفته بود تو می ری تهران، غیر از این که همه موهای صورتت رو برمی داری، موهای سَرتم هفت رنگ می کنی، پس بیا قبل از این که بگن رفته تهران این کارها رو کرده، تو همین شهر خودمون بردار!


- و تو اومدی تهران و هنوز هم دست به صورتت نزدی؟
-آره، البته زیاد بودن کسانی که از شهرستان اومده بودن و تو همون روزهای اول، همه نوع آرایشی کردن! ولی من الانم که فوق لیسانسم رو گرفتم، دست به صورتم نزدم.


-فکر نمی کنی تو در انظار عمومی، تو دانشگاه و خیابون، خیلی ها بر این عقیده هستند که کار تو زشته؟
-هر کس آزاده هر جوری که دوست داره فکر کنه، ولی کار من زشت نیست، کار اون کسی زشته که خلاف قانون رفتار می کنه، ورود ممنوع می ره، بی حجابه، کرایه زیاد می گیره، کار ارباب رجوع رو راه نمی اندازه و یا بر خلاف فرهنگ و آداب  و رسومش رفتار می کنه و بدتر از همه به خودش این حق رو می ده که کسی رو قضاوت کنه.


-تو به دوستان و همشهری های خودت که ازدواج نکردن و دست به صورتشون زدن، هیچی نمی گی؟ اعتراض نمی کنی؟
-نه، به من چه! اون دوست داره، من دوست ندارم.


-تا حالا شده کسی بهت اعتراض کنه؟ یا به خاطر موهای پشت لبت مسخره ات کنه؟
- زیاد..تا دلتون بخواد، حتی یادمه دو تا از دخترای خوابگاه می گفتن یه روزی دست و پاتو می بندیم و سیبیلت رو بر می داریم و یا چند بار تو کوچه و خیابون، به من گفتن: اوه ...این که سی بیل نیست، چهل بیله و یا پهلوانان نمی میرند و یا آهای خانم سیبیلو...و هزار تا چیز دیگه...


-تو چه واکنشی نشون می دی؟
-من می خندم، اول به بامزگی متلک های اونها، بعد به این که اینقدر بیکارن که دوتا تار مو براشون اینقدر مهمه، همه دنیا دارن آپولو هوا می کنن، ما هنوز اندر خمِ چهار تا تار مو موندیم!


-حرف آخر در مورد سیبیلات؟
-هیچی، اعتقادمه، دوست ندارم موهای صورتم رو بردارم، رضایت پدرم رو، هر چند که قدیمی باشه، به همه دنیا ترجیح می دم و یه نکته دیگه این که اصلا به کسی ربطی نداره، این جزو شخصی ترین مسائل آدمه، چرا ما باید به خودمون اجازه بدیم اعتقادات دیگران رو نقد کنیم؟


منبع