زمان : 26 Mordad 1398 - 18:46
شناسه : 105700
بازدید : 10409
 شهرستان خاتم (هرات و مروست) :تفرجگاه سرچشمه (نهر مسیح) تفرجگاه سرچشمه (نهر مسیح) شهرستان خاتم (هرات و مروست) :تفرجگاه سرچشمه (نهر مسیح)

یزدفردا:هفتمین میراث ارزشمند طبیعی ثبت شده در فهرست آثار طبیعی ملی کشور که با قدمتی معادل دوره اول زمین شناسی یعنی کوارتز با بیش از 10.000سال پیشینه ، یکی از جاذبه های مطرح هرات و در ردیف مناطق نمونه گردشگری استان یزد و کشور می باشد. طبیعت بکر! مسیر های کوهپیمایی زیبا و خاطره انگیز! چشمه و کانال آب به شکل مسیر قنوات از خصوصیات این مکان زیبا بود که در همان دقایق اندک بهره بردیم که تا عمق جانمان جانی دوباره یافت و یادمان نمی رود که تفرجگاه هایی در همین استان هم هستند که مسافت و دوری ما را با آنان نامهربان نموده است.
این مکان زیبا اگرچه اندک تحرکات عمرانی را به خود دیده است اما ناگفته پیداست که پتانسیل بسیار بالایی برای تبدیل شدن به یکی از بی نظیر ترین مکان های جذب توریست طبیعت گرد را در خود دارد و اگر بودجه و مدیریتی مناسب را به این کار و مکان اختصاص دهیم شاهد پیشرفت روافزون این منطقه و مناطق اطراف آن خواهیم بود.
صدای پای آب را می شنوی همان که سهراب را مسحور خود نمود به نقش زدن با حروف و رنگ ها و زلالی آب را تا حالا هر چه تعریف شنیده ای به چشم جان و سر می بینی که معجزه ای است در آن ناحیه ی گرم و بیابانی که انگار نمونه هایی از بهشت برین را در این سر زمین به یادگار نهاده اند تا ببینیم و در آرزوی برین باقی به خویشتن خویش بازآییم! اصلا وقتی به نهر مسیح چشم می دوزی یادت می رود اهل دیاری هستی که آب پاشنه ی آشیل آن است و کمبود این مایه ی حیات همگان را به تکاپو انداخته که باید فکری کرد!!! در این ناحیه آب به فراوانی یافت می شود و تو مطمئنی که به هدر نخواهد رفت این نعمت سراسر برکت الهی که این آب مایه ای شده است پر خیر که تو فراموش شدن هرات را به واسطه ی دور بودن از مرکز استان به طور کلی از یاد می بری!
همان جا می بینی آب و زندگی با هم جریان دارند و این ما هستیم که نامهربانیم حتی با سرچشمه حتی با «نهر مسیح» حتی با زندگی! حتی با آب حتی با محیط زندگی و می آلاییم و می آزاریم و انگار آزردنِ محیط درونمان را آرام می سازد .روزی را باید اختصاص داد تا در تلاشی دسته جمعی آلودگی های اندک اندک را یکجا از روی زمین از کنار رودخانه از همسایگی نهر حتی از همجواری یک رود و جوی کوچک بزداییم .
از این محیط زیبا نمی خواهی دل بکنی ! نمی خواهی بروی اما این یک رسم نانوشته است که راه آمده را باید که بازگردی و آن جا به این مهم می اندیشی که آیا مسیری به بازگشت تر از زندگی یافت می شود؟ همانجا می نشینی کنار جوی و این حکایتی است کنار جوی نشستن و گذر عمر تماشا کردن به یاد ایام ماضی تا کودکی هایت می روی روزگارانی که دغدغه ای نداشتی آرامش بود و دیگر هیچ سکوت حکم فرماست و تنهای صدای پای آب است که با آرامشی عجیب به سوی درختان تشنه لب و چشم انتظار کیلومترها راه می پیماید. صدایی که تو سالیان است با آن بیگانه ای و تمام حجم ذهنت را صدای بوق ممتد و انبوهی از صداهای مزاحم دیگر مال خود کرده اند و اینک فرصتی یافته ای تا تجدید قوایی کنی و آرامشی دو باره بیابی!
انجیر هایی کهن سال و وحشی که خود روییده اند و منت باغ و باغبان را قبول ندارند درختان تنومند بید که بر لب جوی آرمیده اند و آبی که از دل کوه آری از دل کوه می جوشند و تو معنای آبی که از دل کوه می جوشد را این بار می بینی لمس می کنی و یادت می ماند که از دل کوه آب می جوشد که مایه حیات است و مایه آبادانی !
یک چشمه ! دو چشمه و این بار با ده ها چشمه روبرو می شوی در کنار هم به هم می پیوندند و نهری بزرگ تشکیل می دهند انگار هم قسم شده اند تا هر کجا درختی تشنه لب است را سیراب نمایند. می گویند خشکسالی و تو با نهر و جوی آب بیگانه ای با این باور! و معنای این واژه را نمی فهمی و در نمی یابی تو می بینی که آب هست اگرچه به زعم ساکنین این سرزمین اندک است و ناچیز.
دل کندیم از تمام این صفا و صمیمیت و راهی جایی شدیم که دیگر دوستانمان چشم انتظار بازگشتمان بودند