بعد از نشر سرمقاله شماره 411 مورخ 23/2/94 تحت عنوان «آيا ممنوعالتصويري سيدمحمد خاتمي قانوني است؟!» حجتالاسلام محمدهادي سمتي از شهرستان قم نوشتهاي به سايت يزد فردا فرستاده كه اين گونه آغاز شده است. «پاسخي به يادداشت مدير مسؤل هفته نامه آيينه يزد. آيا ظلم به نظام و ملت قانوني است؟»
بنابراين نگارنده اين سطور ضروري ميداند قبل از پرداختن به اصل موضوع توضيحي را در خصوص اين عنوان و سئوال به استحضار خوانندگان آيينه برساند: شايد مناسب باشد براي ارزيابي پاسخ به آنچه در سرمقاله اين نشريه مورد بررسي قرار گرفته تعريفي از منطق آورده شود.
منطق عبارت است از روش درست انديشيدن و در انديشه درست، اجتماع نقيضين محال است. ظلم از مقوله تجاوز و تعدي به حقوق ديگران است در جان و مال و عرض و ناموس و مرتكب ظلم از حد خويش تجاوز كرده و حيات و هستي ديگران را اعم از خود و جامعه به قصد نابودي هدف قرار داده است. لذا عمل ظالم خلاف و مغاير مشي و منش حيات معقول و زيستن انساني است قبل از آنكه از ديدگاه اديان الهي اين عمل ناپسند و منفور باشد. از طرفي قانون عبارت است از قراردادهاي اجتماعي كه نخبگان هر جامعه براي زيستن مسالمتآميز انسانها طي ادوار مختلف وضع كردهاند. گرچه ممكن است زميني و انساني آن بعضاً مخدوش و جاي ايراد و اعتراض هم داشته باشد اما قوانين و مقررات آسماني و الهي تغييرپذير نيست و خداوند بر بشر عرضه داشته است تا با عمل به آن راه هدايت و تكامل را طي كند ولي به هر تقدير مجموعه قوانين و مقررات چه آسماني و الهي و چه زميني و انساني به قصد تنظيم امور زندگاني و اداره جوامع و رشد و ارتقاي بشر تدوين شده است و مقوله ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ديگران و سازگاري آن با قانون، اساساً نادرست ميباشد و طرح چنين سئوال و پرسشي جواب روشن دارد: چون نه تنها ظلم به نظام و ملت بلكه ستم بر هر يك از افراد هيچ تناسب و سنخيت و هم خواني با قانون ندارد.
از مفاهيم قرآني نيز برميآيد كه هر كس از حدود و مرزهاي الهي تجاوز كند ستمگر است و همچنين هر كس از پاسداشت قانون و عمل به احكام قانوني كوتاهي ورزد از ستمگران به خويشتن به شمار خواهد آمد. محمدهادي سمتي در بخش اول مقاله به نقل از آيينه نوشته است:
«مدير مسؤل هفته نامه آيينه يزد در يادداشتي به موضوع ممنوعيت پخش تصاوير رئيس دولت اصلاحات پرداخته است كه البته حاوي مطالبي به دور از انصاف و منطق بود بنابر اين لازم ميدانم در چند جمله به يادداشت ايشان پاسخ بدهم. ايشان در ابتدا مرقوم داشتهاند كه: مادام كه برابر با قوانين مصوب، دادگاه حكمي صادر نكرده باشد مخالفان سياسي، اشخاص، صاحبان تريبونهاي رسمي، خطيبان جمعه و يا روزنامهنگاران و افراد وابسته به احزاب و گروهها و انجمنها نميتوانند و نبايد برابر با تشخيص خود عليه فرد يا گروهي و يا شهروندي حكمي صادر و پخش و درج نمايند. اولاً بايد خدمت ايشان عرض كنم كه ما هم مصرانه خواستار برگزاري دادگاه سران فتنه و از جمله رئيس دولت اصلاحات هستيم...»
نامبرده اذعان ميكند تاكنون دادگاهي تشكيل نشده و به عمد يا به سهو كلمه«تنها» را از اين بخش حذف كرده است. ماده سي و ششم قانون اساسي حكم به مجازات و اجراي آن را «تنها» از طريق دادگاه صالح و به موجب قانون ميداند و در اصل 166 آمده است احكام دادگاهها بايد مستدل و مستند به مواد قانوني و اصولي باشد كه بر اساس آن حكم صادر شده است. بنابراين آيا مطالب آيينه دور از انصاف و منطق ميباشد؟
وانگهي مطلب آيينه چه منافاتي با اصل 176 ناظر بر وظائف قانوني شوراي عالي امنيت ملي دارد؟ كه البته اصلي قانوني است ولي نميشود بر اساس خواست گروهي يا فردي «نومن ببعض و نكفر ببعض» گرديد بلكه بايد آن را از طريق هماهنگي احكام صريح و روشن ناظر به حقوق ملت و قوه قضاييه و قانون اساسي مورد بررسي و ارزيابي قرار داد نه اينكه از ديدگاه احساسي و صرفاً تمايلات جناحي و فهم گروهي انسجام و منطق قانون را ناديده گرفت و انشاء نوشت!
وي در ادامه مينويسد: سؤال بعدي از جناب سلطانزاده اين است كه چطور شما دولت نهم و دهم را به انواع فساد محكوم ميكنيد اما حاضر نيستيد جرائم و تخلفات سران فتنه از جمله رئيس دولت اصلاحات را بپذيريد؟...
همگان ميدانند هر دولتمردي مسئول عملكرد خود ميباشد سازمانهاي نظارتي و مقامات قضايي و دادگاههاي صالح محكوميت افراد را مشخص مينمايند مدير مسئول آيينه هيچگاه فردي را به انجام كاري متهم ننموده بلكه گوشهاي از آنچه احمدي نژاد و ياران او در دوران 8 سال انجام دادهاند بنا به رسالت روشنگري مردم مستنداً به رشته تحرير درآورده است. لذا هر خوانندهاي با عنايت به موارد مندرج در سرمقاله 411 بدور از كلي گويي بايد مشخص نمايد كداميك از مطالبي كه درباره عملكرد دولت نهم و دهم ذكر شده و ديگر بار به شرح زير يادآوري ميگردد قابل تكذيب ميباشد؟
«در مدت 8 سال فردي اداره امور اجرايي كشور را به عهده داشت كه دولت خود را پاكترين دولت تاريخ ميدانست اما همگان ديدند و شنيدند كه نه تنها در آن دوران سوء استفادههاي اقتصادي كلان، اختلاس، ارتشاء و رانتخواريهاي فراوان صورت ميگرفت بلكه بعضي از نزديكان دولت را به جرم تخلفات مالي و اداري محاكمه و به زندان افكندند. رييسجمهوري كه مجلس را در راس امور نميدانست، هر قانوني را كه تشخيص ميداد مخالف قانون اساسي ميباشد بدان عمل نميكرد، وزيري را در مسافرت خارج بركنار مينمود، وزير ديگري را چون حاضر نميشد دولتمردي را از سمتش بركنار كند براي وارد كردن دارو به وزارتخانه تحت سرپرستياش ارز اختصاص نميداد يا در بين دو نماز حكم به بركناري يكي از وزرا ميداد.
در مجلس شوراي اسلامي با شوخي و كنايه مطالبي ميگفت كه حكايت از به سخره گرفتن نمايندگان داشت، در مواقع مختلف دم از جيب و كيف خود ميزد كه اسامي رانتخواران و دزدان مال و ثروت را در آن گذاشته است اما هيچ گاه مردم ليستي و نامي از آن گروه را نديدند.
در مجلس در برابر نمايندگان نوار صداي فردي را كه غير قانوني ثبت و ضبط كرده بودند پخش ميكرد، بارها درباره تحريمها ادبياتي را به كار ميبرد كه بسياري از جمله بعضي از مراجع وعلما، دلسوزان نظام و رييس قوه قضاييه را به شگفتي و انتقاد واميداشت، قطعنامههاي صادر شده از طرف استكبار غرب و شرق را كاغذ پاره ميناميد، در آن روزگار با حدود 800 ميليارد دلار درآمد نفتي، مع ذلك به دليل سبك مديريتي گراني و تورم چهل درصدي كمر مردم را شكست. اقتصاد كشور رشد منفي داشت و سرمايههاي ملت به ثلث تقليل يافت و بنا به گفته نماينده صريحاللهجه و شجاع مجلس علي مطهري: احمدينژاد نبايد حتي يك روز رئيسجمهور باقي ميماند و به قول جواد منصوري ديپلمات و اولين فرمانده سپاه جمهوري اسلامي ايران: «احمدينژاد كلاه بزرگي بود كه سر مملكت رفت.»
پاسخگوي محترم نگران اين است كه چرا در مقاله مورد بحث از حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمد خاتمي به عنوان يك شخصيت بينالمللي و مورد احترام ميليونها نفر ايراني و انساني فرهيخته ياد شده است و مينويسد:
«اگر اين همه تعريف و تمجيد در حق شخص مورد حمايت شما بر اساس عدالت و بر طبق آن چيزي باشد كه در واقع وجود دارد پس چگونه است يك انساني با اين همه ويژگي خود را ملزم به رعايت حقوق ملت نميداند؟ چطور يك انسان فرهيخته ميتواند به خود اجازه بدهد كه رأي ملت پايمال شود؟ چگونه يك انسان مسلمان روشنفكر كه اتفاقا از علاقه ميليوني مردم هم برخوردار است نسبت به جان و مال همين مردم ميتواند بياهميت باشد و با تدارك آتش فتنه جان و مال مردم را به خطر بياندازد؟
در پاسخ بايد گفت اولاً هنوز عامه مردم از تشكيل دادگاه صالحي خبر ندارند كه پس از بررسي و محاكمه در صورت اثبات ادعاهايي كه شده حكمي در محكوميت رييس دولت اصلاحات مبني بر پايمال كردن راي ملت و نظاير آن صادر شده باشد. ضمناً توضيح اين نكته ضروري است برابر با اصل سيو نهم قانون اساسي حتي «هتك حرمت و حيثيت كسي كه به حكم قانون دستگير، بازداشت زنداني يا تبعيد شده به هر صورت كه باشد ممنوع و موجب مجازات است» علاوه بر آن آگاه به اسرار و رموز دلها پروردگار است و هيچ مخالف يا موافق و مجتهد و عالم و حاكمي نميتواند بهشتي يا جهنمي بودن مسلماني را مشخص نمايد.
خداوند ميفرمايد:.. ...و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود هرگز كسي از شما پاك و پاكيزه نميشد ولي خداست كه هر كس را بخواهد پاك ميگرداند و خدا شنوا و داناست.(ترجمه آيه 21 سوره مباركه نور )
جالب آنكه ذيل اين آيه در بعضي تفاسير روايت تكان دهندهاي از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كه:...«هيچ كس با عملش به تنهايي نجات نخواهد يافت.»
راوي حديث ميپرسد حتي شما اي رسول خدا؟ فرمود: حتي من! مگر اينكه خداوند مرا مشمول رحمتش كند.»
پس ما را نميرسد به آساني در رابطه عملكرد افراد به مسند قضاوت و حكم بنشينيم!
ثانياً فرهيخته به انساني ميگويند كه علم وادب آموخته باشد از نويسنده محترم بايد پرسيد در 8 سال دوران رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي و سالهاي بعد از آن با اين همه ادعاهايي كه عليه وي مطرح شده است!! كجا سراغ داريد كه مشاراليه عكس زن مومن و همسر محترمه يكي از كانديداهاي رياست جمهوري كه در آن زمان شوراي محترم نگهبان صلاحيت وي را تاييد نموده بود در تلويزيون بر سر دست بلند كند و«بگم بگم» راه بياندارد، يا چه موقع از خاتمي شنيدهايد كه در برابر دوربين صداوسيما بگويد:«آب بريزند آن جايي كه ميسوزد» يا بدون توجه به حيطه و نوع مخاطب و اثرگذاري آن بنفع مصالح ملي مملكت اظهار نمايد«مه مه را لولو برد» با اين توضيح مختصر آيا نبايد گفت سيدمحمد خاتمي انساني مودب و فرهيخته است. راقم اين مطالب در جلسهاي 3 نفره كنار شهيد محمدعلي رجايي نشسته بود تا به عنوان نماينده تام الاختيار آن شهيد والامقام گزارش امور مربوط به آموزش و پرورش سيستان و بلوچستان را ارائه نمايد ناگهان عدهاي وسط حياط وزارت آموزش و پرورش واقع در ميدان بهارستان جمع شده و شعار ميدادند «مرگ بر بازرگان، پير خرفت ايران» شهيد محمدعلي رجايي رو به حقير و شهيد بزرگوار حادثه هفتم تيرماه حجتالاسلام والمسلمين سيدكاظم موسوي كه در جلسه حاضر بودند نمود و گفت: اينها نميدانند وقتي در كوچهها گردو بازي ميكردند مهندس بازرگان در تبعيد و زندانهايشاه با حكومت ديكتاتوري و دست نشانده آمريكا مبارزه ميكرده است.!!
آقاي محمدهادي سمتي! در گفتار و نوشتار بايد نام بزرگان را گرامي داشت و به آنها احترام گذاشت.
فرد ديگري به نام علي اصغر باقري به تقريب در همان روال و ديدگاه مطالبي نوشته و بي ارتباط به موضوع و فهم مطلب توسن قلم تاخته و زمين و آسمان به هم بافته كه در سايت يزد فردا آمده است كه نظر خوانندگان را به خلاصهاي از نگاشتههاي وي جلب ميكند: بسم الله القاصم الجبّارين...
اما آقاي سلطانزاده كه خود فرهنگي بوده و در دوران انقلاب هم جزء انقلابيون فعال بوده و خود را روزنامه مستقل مينامد جاي بسيار نگراني است....اگر واقعاً اينقدر در تشخيص حقيقت مشكل داريد چرا دست به قلم شده و ديگران را نيز به گمراهي ميكشيد؟! اگر هم واقعيات برايتان روشن است و عامدانه در خط و مسيري حركت ميكنيد كه عزالدين حسيني و امريكا و اسرائيل و انگليس ميخواهند، مردانه بگوييد و اينقدر با كلمات بازي ننموده و از قانون نگوييد... پس معلوم ميشود كه قانون براي شما جنبه ابزاري داشته و هر جا كه به وفق مرادتان باشد از آن دم ميزنيد و هر جا نباشد از آن دوري و يا زير پا ميگذاريد!!... و امروز كساني كه هم فكر شما هستند به گمانشان با مذاكره ميتوانند اين تحريمها را كاهش دهند و در حاليكه صنعت هستهاي ما به تعطيلي كشيده شده و در شرف نابودي است و ذخاير 20 درصدمان را نابود كرديم و چتر امنيتي ما بر سر حاميانمان در جهان كاهش يافته و جنگي ناجوانمردانه عليه مسلمانان يمن كه جرمشان اين است به جمهوري اسلامي علاقه مند بودند راه افتاده و در حقيقت شماها به آمريكا اجازه داديد كه چنين جنگي را عليه يمن و سوريه و عراق و ديگر جاها طراحي كند...»
همين كه علي اصغر باقري حقير را مسبب تمام جنگهاي دنيا معرفي ننموده جاي شكرش باقيست! يادآوري مينمايد ارزيابي ارتباط و منطق اينگونه حرفها را در نقد سرمقاله اين نويسنده به خوانندگان واميگذارد، زمان درباره همه چيز قضاوت ميكند. خوشا به حال آنانكه گفتهها را ميشنوند و در ترازوي عقل و با نور علم ميسنجند و بهترين آن را پيروي ميكنند. خداي، همه ما را به سخن سديد و استوار و با منطق درست و رعايت حكمت و موعظه حسنه و جدال به احسن و به جا گفتن موفق بدارد بلكه كردارمان شايسته و اصلاح گردد و خداي مهربان از گناهانمان در گذرد. اميد آنكه ايشان كه يد طولايي در رهايي عنان قلم دارد از اين پس هر مطلبي مينويسد با آيه رحمت «بسم الله الرحمن الرحيم» كه سرآغاز 113 سوره قرآن حكيم آمده و جمعاً 114 بار در آن مصحف شريف تكرار شده آغاز نمايد.
خدايا چنان كن سرانجام كار
تو خشنود باشي و ما رستگار
مديرمسئول