یزدفردا" ستوانیكم محمد مروتی "به محل مشاوره كلانتری رفته بودم كه حضور زن و مرد جوانی نظرم را به خودش جلب كرد نزدیكشان شدم و حضورشان را جویا شدم . در ابتدا زن جوان در خصوص حضورش در این مركزگفت:
در زمان كودكی و نوجوانی همیشه پدر و مادرم در مورد یك مسئله با هم اختلاف داشتند . پدرم جوشكار بود و اكثر مواقع تا دیر وقت در سركار حاضر بود . اكثر شب ها كه به خانه ی اقوام دعوت می شدیم پدرم از مادرم می خواست تا من و خواهر و برادرم را زودتر به محل میهمانی ببرد و قول می داد خودش را در ساعت معینی در محل میهمانی برساند .
پدرم علی رغم دیر آمدن به میهمانی بعلت بی حوصلگی و یا خستگی از كار زیاد با لباس كار كه گاهی اوغات سیاه و پاره بود در میهمانی حاضر می شد و در زمان خاتمه مجلس و بازگشت به خانه تازه شروع دعوای پدر و مادرم بود كه تا پاسی از شب ادامه داشت .
مادرم برای اینكه به پدرم بفهماند كارش اشتباه است همیشه سعی می كرد هم خودش و هم من و برادر و خواهرم را به شیك پوشی عادت دهد .
زمانی كه بهزاد به خواستگاری من آمد بعلت آراستگی سر و وضعش و همچنین شیك پوشی توجه ام را به خودش جلب كرد و اصلاً فكر نمی كردم روزی مشكل مادرم دامن گیرم شود .
بهزاد در مغازه مكانیكی پدرش مشغول به كار بود و هر روز با لباس كار از منزل خارج و مانند پدرم گاهی اوغات با توجه به قولی كه به بعضی از مشتریان درخصوص تحویل خودروشان می داد مجبور بود تا پاسی از شب در مغازه مشغول به كار باشد .
در ابتدای زندگی سعی كردم این عادت را از سر بهزاد خارج كنم كه با لباس كار از خانه خارج شود ولی ترك این عادت برای بهزاد دشوار بود و شاید هم به خاطر لجبازی به حرف هایم توجهی نمی كرد.
تا اینكه در یكی از شبهایی كه خانه خواهر بزرگترم شام دعوت بودیم علی رغم سفارشات من ، بهزاد با لباس روغنی و كار در محل میهمانی حاضر شد و خستگی و بد حسابی مشتری بهانه خوبی بود تا بهزاد با اولین كنایه شوهر خواهرم سعید ، با عصبانیت دعوایی جنجالی راه بیندازد .
هیچ وقت بهزاد را اینگونه عصبانی ندیده بودم . هر چه سعی كردم او را آرام كنم فایده ای نداشت به طوری كه جلوی جمع حاضر از عصبانیت سیلی محكمی به صورتم زد و تمام تقصیرها را گردن من گذاشت و گفت به اصرار من به میهمانی آمده و خودش هیچ تمایلی به آمدن به خانه خواهرم را نداشته است .
دیگر حاضر نیستم با مردی كه جلوی فامیل و خواهر بزرگترم به من توهین كرده و سیلی زده در زیر یك سقف زندگی كنم . فقط و فقط طلاق می خواهم .
مرد جوان كه از عمل خود پشیمان بود حاضر به عذرخواهی نبود و غرور كاذبش این اجازه را به او نمی داد كه با یك معذرت خواهی كوچك مسئله را خاتمه دهد .
نظریه كارشناس :
گاهی اوقات در زندگی زناشویی مسائل بسیار پیش پا افتاده ای باعث ایجاد مشكلات بزرگی تا حد طلاق بین زن و شوهر می شود كه متاسفانه اغلب بی فكری بزرگترهایی مثل پدر و مادر دو طرف نقش بسزایی دارد .
مشكلات اقتصادی و یا اجتماعی و فرهنگی نیز توان دو چندانی و دامن زدن به دعواهای خانوادگی را دارد . بهزاد با توجه به مشكلات مالی كه در محل كار برایش مهیا شده بود زمینه عصبانیت و پیش آمد اشتباهات بعدی را برایش فراهم نمود .
زن و شوهر می بایست به خواسته های یكدیگر توجه كنند و در صورت عقلانی بودن خواسته ، باعث محكم شدن پایه های زندگی یكدیگر شوند .